مروری بر زندگینامه محمد علی جمال زاده ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
محمد علی جمال زاده و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
محمد علی جمال زاده تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان .
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” محمد علی جمال زاده” ، نویسنده ی ایرانی و خالق کتاب “از ماست که بر ماست ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند .
زندگینامه محمد علی جمال زاده
سید محمد علی موسوی جمال زاده (۲۳ دی ١٢٧۰ در اصفهان) دیده به جهان گشود . او نویسنده و مترجم معاصر ایرانی بود. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند.جمالزاده در خانوادهای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد.
محمد علی جمال زاده فرزند سید جمالالدین واعظ اصفهانی بود. واعظ اصفهانی در اصفهان زندگی میکرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف سفر میکرد. جمالزاده پس از ۱۰ سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی میکرد. وی به همراه خانواده در سال ۱۳۲۱ ه.ق. به تهران مهاجرت کرد.جمالزاده حدود دوازده سال داشت که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت؛ اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد، در آن زمان محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمالزاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آنجا دستگیر شد و به بروجرد برده شد.
امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد. جمالزاده در بیروت با ابراهیم پور داود و مهدی ملکزاده فرزند ملک المتکلمین چندین سال همدوره بود. در سال ۱۹۱۰ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد . در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به لوزان سوئیس برود. سید محمدعلی تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود، پس از آن به شهر دیژون در فرانسه رفت و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت .
محمد علی جمال زاده در سال ۱۹۱۴ در شهر دیژون فرانسه با ژوزفین، دانشجوی سوئیسی هم دانشگاهی خود، ازدواج نمود. وی بار دیگر در سال ۱۹۳۱ در دوران اقامتش در ژنو با یک آلمانی به نام مارگرت اگرت ازدواج کرد. همزمان با جنگ جهانی اول کمیتهای به نام کمیته ملّیّون به رهبری سید حسن تقیزاده برای مبارزه با روسیه و انگلیس در برلین تشکیل شد. این کمیته سید محمدعلی جمالزاده را به همکاری دعوت نمود.
محمد علی جمال زاده در سال ۱۹۱۵ به برلین رفت و تا سال ۱۹۳۰ در آن جا اقامت داشت. پس از اقامت کوتاهی در برلین، برای مأموریت از طرف کمیته میلیون به بغداد و کرمانشاه رفت و مدت شانزده ماه در آنجا اقامت داشت. در بازگشت به برلین، مجله کاوه (۲۴ ژانویه ۱۹۱۶ اولین شماره آن به چاپ رسید) وی را به همکاری دعوت کرد و تا تعطیلی مجله (۳۰ مارس ۱۹۲۲) به همکاری خود با تقیزاده ادامه داد.پس از تعطیلی مجله کاوه، سرپرستی محصلین ایرانی در سفارت ایران در برلین را به عهده گرفت. او به مدت هشت سال این مسئولیت را بر عهده داشت، تا اینکه در سال ۱۹۳۱ به دفتر بین المللی کار وابسته به جامعه ملل در ژنو پیوست .
محمد علی جمال زاده پس از بازنشستگی از آنجا در سال ۱۹۵۶ تا پایان عمر همچنان در ژنو اقامت داشت.جمالزاده بیشتر عمر خود را در خارج از ایران سپری کرد. اما میتوان گفت که تمام تحقیقاتش دربارهٔ ایران، زبان فارسی و گسترده کردن دانش ایرانیان بود. علیرغم اینکه در رشته حقوق تحصیل کرد ولی دربارهٔ حقوق مطلبی ننوشت. محمدعلی جمالزاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی میدانند. داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شدهاست، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوهٔ غربی از آن یاد می کنند .
این داستان پس از هزار سال از نثرنویسی فارسی نقطه عطفی در تاریخ ادبیات ایران به شمار می رفت. به علاوه، مقدمهٔ جمالزاده بر کتاب یکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه نثر معاصر فارسی است. در این مقدمه جمالزاده مؤاکداً بیان میکند که کاربرد ادبیات مدرن نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیتهای اجتماعی است.جمالزاده در پاییز ۱۳۷۶ پس از آن که از آپارتمانش در خیابان «رو دو فلوریسان» ژنو به یک خانه سالمندان منتقل شد درگذشت. بنا بر نوشتهٔ ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامهها، دستنوشتهها و عکسهای او در خانهاش به سازمان اسناد ملی تحویل داده شدهاست.جمالزاده روز هفدهم آبان ۱۳۷۶ در شهر ژنو -کنار دریاچه لمان- درگذشت .
آثار محمد علی جمال زاده
- گنج شایان
- تاریخ روابط روس با ایران
- پندنامهٔ سعدی یا گلستان نیکبختی
- قصه قصهها
- بانگ نای
- فرهنگ لغات عوامانه
- طریقهٔ نویسندگی و داستانسرایی
- سرگذشت حاجیبابای اصفهانی
- اندک آشنایی با حافظ
- یکی بود، یکی نبود
- عمو حسینعلی
- سر و ته یه کرباس
- دارالمجانین
- زمین، ارباب، دهقان
- صندوقچه اسرار
- تلخ و شیرین
- شاهکار
- فارسی شکر است
- راهآبنامه
- قصههای کوتاه برای بچههای ریشدار
- قصهٔ ما به سر رسید
- قلتشن دیوان
- صحرای محشر
- هزار پیشه
- معصومه شیرازی
- هفت کشور
- قصههای کوتاه قنبرعلی
- کهنه و نو
- یاد و یاد بود
- قیصر و ایلچی کالیگولا اطورروم
- غیر از خدا هیچکس نبود
- شورآباد
- خاک و آدم
- آسمان و ریسمان
- مرکب محو
- از ماست که بر ماست
- آزادی و حیثیت انسانی
- خاک و آدم
- زمین، ارباب، دهقان
- خلقیات ما ایرانیان
- تصویر زن در فرهنگ ایران
- قهوهخانه سورات یا جنگ هفتاد ودو ملت
- ویلهلم تل
- داستان بشر
- دون کارلوس
- خسیس (مولیر)
- دشمن ملت (ایبسن)
- داستانهای هفتکشور (مجموعه)
- بلای ترکمن در ایران قاجاریه (بلوک ویل)
- قنبرعلی، جوانمرد شیراز (آرتور کنت دو گوبینو)
- سیر و سیاحت در ترکستان وایران (هانری موزر)
- جنگ ترکمن (آرتور کنت دو گوبینو)
- کباب غاز
- کشکول جمالی
- صندوقچهٔ اسرار
مروری بر آثار و اندیشه ها محمد علی جمال زاده
محمد علی جمال زاده پدر داستان نویسی ایران است. جمال زاده یکی از اقطاب موثر ادبیات ایران زمین محسوب می شود. او در دوره ای پا به ادبیات ایران گذاشت و با داستان کوتاه هایش ف مسیر تاریخ ادبیات ایران را متحول کرد ، که ادبیات داستانی ایران ،در دوره ی رکود خود بود و آثار ادبی و داستانی همگی از یک درونمایه و یک نظم بهره می بردند و بجز چندی از آثار برجسته در حوزه ی ادبیات نوین رمان نویسی و شعر ، اثر شاخص دیگری در ایران پدید نمی آمد. جمال زاده پیش از آنکه یک داستان نویس باشد ، یک پژوهشگر و یک روایتگر فرهنگی بوده است.او با مطالعات فراوانی که در حوزه ی ادبیات اروپا به سرانجام رسانده بود و از سویی دیگر ، با خوانشی که از آثار طراز اول اروپایی در حوزه ی ادبیات داستانی صورت داده بود ، نتیجه ای حاصل کرد که در نوشته هایش و سرانجام تاریخ ادبی ایران ، نقطه ی عطفی تاثیر گذار محسوب می شود.ویژگی داستان های جمال زاده ، صمیمت ، طنز ، زبان عامه ، همخوانی با فرهنگ عامه ، همه گیر بودن و … می باشد. اگر بخواهیم در باب تک تک ابعاد این وجوه شخصیتی صحبت کنیم ، باید اینگونه عرض کنیم که صمیمت در داستان جمال زاده یکی از عناصر داستانی تاثیر گذار است. هنگامی که آثار جمال زاده را می خوانید ، گویی در دل یکی از شخصیت ها نشسته اید و یا از نزدیک داستان ها را زیر نظر می گذرانید و همه را به چشم دیده اید. این نوع داستان نویسی ، الهام گرفته از داستان نویسی اروپایی بوده است که جمال زاده وارد ادبیات ایران می کند. دیگر ویژگی که بسیار در حوزه ی داستان نویسی جمال زاده متجلی است استفاده از فرهنگ عامه و واژگان جدیدی است که وی در دل داستان هایش از آن ها بهره می برد. جمال زاده بسیار همه گیر می نوشت و از این رو واژگان کوچه بازاری را بصورت ادبی وارد ادبیات داستانی می کند و به سبب همین اتفاق صورت طنز گونه ای را از داستان نویسی ایجاد می کند. طنز در داستان های جمال زاده ، طنز تلخی است. اما او به کمک همین طنز تلخ هم می آموزد و هم می خنداند.جمال زاده را می توان یکی از ستون های ادبیات پارسی دانست و از او بعنوان یکی از تاثیر گذارترین ادیبان و نویسندگان حوزه ی ادبیات یاد کرد.
در ادامه بخشی از داستان کباب غاز را با هم مطالعه می کنیم.
“ششدانگ حواسم پیش مصطفی است که نکند بوی غاز چنان مستش کند که دامنش از دست برود. ولی خیر، الحمدالله هنوز عقلش به جا و سرش تو حساب است. به محض اینکه چشمش به غاز افتاد رو به مهمانها نموده گفت: آقایان تصدیق بفرمایید که میزبان عزیز ما این یک دم را دیگر خوش نخواند. ایا حالا هم وقت آوردن غاز است؟ من که شخصن تا خرخره خوردهام و اگر سرم را از تنم جدا کنید یک لقمه هم دیگر نمیتوانم بخورم، ولو مائدهی آسمانی باشد. ما که خیال نداریم از اینجا یکراست به مریضخانهی دولتی برویم. معدهی انسان که گاوخونی زندهرود نیست که هرچه تویش بریزی پر نشود .
آنگاه نوکر را صدا زده گفت: “بیا همقطار، آقایان خواهش دارند این غاز را برداری و بیبرو برگرد یکسر ببری به اندرون.”مهمانها سخت در محظور گیر کرده و تکلیف خود را نمیدانند. از یکطرف بوی کباب تازه به دماغشان رسیده است و ابدن بی میل نیستند ولو به عنوان مقایسه باشد، لقمهای از آن چشیده، طعم و مزهی غاز را با بره بسنجند. ولی در مقابل تظاهرات شخص شخیصی چون آقای استاد دودل مانده بودند و گرچه چشمهایشان به غاز دوخته شده بود، خواهی نخواهی جز تصدیق حرفهای مصطفی و بله و البته گفتن چارهای نداشتند. دیدم توطئهی ما دارد میماسد .
دلم می خواست میتوانستم صدآفرین به مصطفی گفته لب و لوچهی شتریاش را به باد بوسه بگیرم. فکر کردم از آن تاریخ به بعد زیربغلش را بگیرم و برایش کار مناسبی دست و پا کنم، ولی محض حفظ ظاهر و خالی نبودن عریضه، کارد پهن و درازی شبیه به ساطور قصابی به دست گرفته بودم و مانند حضرت ابراهیم که بخواهد اسماعیل را قربانی کند، مدام به غاز علیهالسلام حمله آورده و چنان وانمود میکردم که میخواهم این حیوان بی یار و یاور را از هم بدرم و ضمنن یک دوجین اصرار بود که به شکم آقای استاد میبستم که محض خاطر من هم شده فقط یک لقمه میل بفرمایید که لااقل زحمت آشپز از میان نرود و دماغش نسوزد .
خوشبختانه که قصاب زبان غاز را با کلهاش بریده بود، والا چه چیزها که با آن زبان به من بی حیای دو رو نمیگفت! خلاصه آنکه از من همه اصرار بود و از مصطفی انکار و عاقبت کار به آنجایی کشید که مهمانها هم با او همصدا شدند و دشتهجمعی خواستار بردن غاز و هوادار تمامیت و عدم تجاوز به آن گردیدند.کار داشت به دلخواه انجام مییافت که ناگهان از دهنم در رفت که اخر آقایان؛ حیف نیست که از چنین غازی گذشت که شکمش را از آلوی برغان پرکردهاند و منحصرن با کرهی فرنگی سرخ شده است؟ هنوز این کلام از دهن خرد شدهی ما بیرون نجسته بود که مصطفی مثل اینکه غفلتن فنرش در رفته باشد، بیاختیار دست دراز کرد و یک کتف غاز را کنده به نیش کشید و گفت: “حالا که میفرمایید با آلوی برغان پر شده و با کرهی فرنگی سرخش کردهاند، روا نیست بیش از این روی میزبان محترم را زمین انداخت و محض خاطر ایشان هم شده یک لقمهی مختصر میچشیم.”دیگران که منتظر چنین حرفی بودند، فرصت نداده مانند قحطیزدگان به جان غاز افتادند و در یک چشم به هم زدن، گوشت و استخوان غاز مادرمرده مانند گوشت و استخوان شتر قربانی در کمرکش دروازهی حلقوم و کتل و گردنهی یک دوجین شکم و روده، مراحل مضغ و بلع و هضم و تحلیل را پیمود؛ یعنی به زبان خودمانی رندان چنان کلکش را کندند که گویی هرگز غازی سر از بیضه به در نیاورده، قدم به عالم وجود ننهاده بود!”
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
9 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
کتاب قصهٔ ما به سر رسید ایتاد محمد علی جمالزاده رو من هم پیشنهاد می کنم
تو زندگینامه استاد جمالزاده نوشتید ایشون رفتن برلین و بعد به خاطر کمیته میلیون به ماموریت دیگه ای رفتن لطفا کمی بیشتر توشیح میدین
زندگینامه محمد علی جمالزاده عالی بود
کتاب تلخ و شیرین رو به همه توصیه می کنم
سلام جامع و کامل بود ممنوناز اطلاع رسانی شما
درود رویای عزیزممنون از اینکه مقاله مروری بر زندگینامه محمد علی جمال زاده رو مطالعه کردید. بله ما نویسندگان و شاعران زیادی توی کشورمون داریم که متاسفانه خیلی از افراد اون ها رو نمیشناسن به همین دلیل دوست داشتم به افرادی مثل شما که دنبال آثار ادبی ایران هستند این افراد رو بیشتر آشنا کنم.
سلام اگر چندتا کتاب پی دی اف از استاد محمد علی جمالزاده در سایت قرار می دادید خیلی خوب می شد
جالب بود هیچ شناختی در خصوص آقای جمالزاده نداشتم ، اما زندگینامه محمد علی جمال زاده برام جالب بود
ممنون که در زندگینامه نویسندگان بزرگ از همشهری ما استاد جمال زاده نوشتید