داستان دنیای کوچک من
داستان دنیای کوچک من
روزی روزگاری ، فنری درون یک خودکار زندگی می کرد که تمام دنیایش زندگی در همان لوله ی خودکار بود.
او همیشه به این فکر می کرد که اگر روزی از لوله ی خودکار به بیرون بیافتد ،
می میرد و دیگر نمی تواند زندگی کند. روزی ، در راه بازگشت از مدرسه ،
خودکار جوهر پس میدهد و صاحب خودکار محبور می شود که برای تعمیر ان ،
سر خودکار را بزند. به محض آنکه سر خودکار باز می شود ،
فنر از درون لوله ی خودکار سُر می خورد به یک جوی لب آب می افتد.فنر وقتی خود را بیرون از لوله ی خودکار می بیند ،
جهانش پر از ترس و لرز می شود ،
اما پس از مدتی یک ماهی او را صدا می زند و می گوید : ” سلام دوست من ، فکر کنم این جا غریبه ای؟ ” .
فنر که صدایش می لرزید گفت : ” آره غریبه ام. من خیلی ترسیدم. ” . ماهی گفت : ” چرا دوست من؟
این جا که ترس ندارد ، این جا همه با هم مهربان اند. با من بیا تا تو را با دیگر حیوانات و کسانی که این جا هستند آشنا کنم.
فنر با ماهی رفت و اول ماهیان دیگری را دید که در آنجا زندگی می کنند. با آنها صحبت کرد و با آن ها غذا خورد و تا صبح فردای آن روز ،
آنها با هم بازی کردند.
بعد از آنکه فنر با ماهی ها دوست شد ،
دیگر دنیای کوچک خودش را به یاد نمی آورد و سعی می کرد آن دنیا را فراموش کند.پس از چند روز ماهی ها به او گفتند که : ” فنر جان ، ما قصد داریم که به دریا سفر کنیم و این جوی آب برای ما کوچک شده است ،
تو با ما می آییی؟ “.
فنر باز هم ترسید وگفت: ” من به این دنیا عادت کرده ام و نمی توانم از این جوی آب بیرون بیایم.
شما بروید. من همین جا می مانم.” . ماهی ها هر چقدر به او اصرار کردند ، او گوش نداد.
تا این که درست یک شب قبل از اینکه ماهی ها سفر کنند ،
سیل رودخانه را فرا گرفت و جوی آب نیز طغیان کرد. فنر که نمی دانست چکار کند ،
دم یکی از ماهی ها را گرفت و چشمانش را بست.
آب آن ها را به دریا برده بود. وقتی آن ها به دریا رسیدند ،
ماهی کوچولو ، فنر را از خواب بیدار کرد و گفت :” فنر ما رسیدیم. ” .
فنر چشمانش را که باز کرد شگفت زده شد.
آبی دریا را که دید ، روحش تازه شد. آن همه ماهی های مختلف را که دید خوشحال شد و گفت : ” اینجا کجاست؟ ” .
ماهی کوچولو جوابش را داد و گفت : ” اینجا همان دریایی است که از آن می ترسیدی.”
فنر با خودش فکر کرد که دنیا خیلی بزرگتر از آن چیزی است که فکرش را می کند و باید از دنیا و تجربه های جدید لذت برد.
بله دوستان من ، اگر می خواهید از دنیا لذت ببرید ، هیچ گاه خودتان را محدود نکنید. سعی کنید فرصت های جدید را بپذیرید و آن ها را تجربه کنید.
دوست دارید نویسنده شوید ؟
کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست
صفر تا صد نویسندگی ۲۳ جلسه آموزش تخصصی در حوزه نویسندگی
ویدا تیموری
من ویدا تیموری هستم متولد ۱۳۸۹
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.