• 0سبد خرید فروشگاه
تیم مطالعاتی محمدرضاتیموری
  • صفحه اصلی
  • تولیدات آموزشی
  • از من بپرس
  • مقالات
    • زندگینامه نویسندگان
    • آموزش نویسندگی
    • موفقیت و انگیزشی
    • صد رمان برتر جهان
    • قصه کودکانه
    • مدیریت کسب و کار
    • مهارت نویسندگی
    • هدف گذاری
    • تندخوانی و تقویت حافظه
  • خدمات ما
    • سفارش نامه اداری
    • آموزش نامه نگاری اداری از صفر تا صد
    • آموزش نوشتن نامه دوستانه
    • آموزش نوشتن نامه عاشقانه
  • کلیپ های انگیزشی
  • درباره من
  • تماس با ما
  • ورود / عضویت
  • جستجو
  • منو منو
  • صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • از من بپرس
  • مقالات
    • نویسندگان
    • موفقیت و انگیزشی
    • مدیریت کسب و کار
    • مهارت نویسندگی
    • برترین رمان ها
    • داستان کودکانه
    • هدف گذاری
    • تندخوانی و تقویت حافظه
  • خدمات
    • سفارش نامه اداری حداکثر ۲ روز کاری
    • آموزش جامع نامه نگاری اداری از صفر تا صد
    • شیوه نوشتن نامه دوستانه
    • شیوه نوشتن نامه عاشقانه
  • کلیپ های انگیزشی
  • درباره من
  • تماس با ما
  • ورود و ثبت نام

داستان رودخانه ی نامهربان

فهرست محتوا مشاهده
1 داستان رودخانه ی نامهربان
1.1 دوست دارید نویسنده شوید ؟
2 کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست
2.1 ویدا تیموری
2.2 دیدگاه خود را ثبت کنید
2.3 دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

داستان رودخانه ی نامهربان

در زمان های قدیم ،

رودخانه ای وجود داشت که با همه نامهربان بود. او با هیچ کس سخن نمی گفت و هیچ گاه نیز به یاد نمی آورد که چرا و از کجا تصمیم گرفته است که چنین نا مهربان باشد.

او آبش را با هیچ ماهی ای شریک نمی شد.

آبش را به هیچ مزرعه ای نمی فرستاد و از سویی هم نمی گذاشت هیچ حیوانی از آب رودخانه اش حتی قطره ای آب بنوشد.

او تصمیم گرفته بود تنها زندگی کند و این زندگی هر چند برای او ناخوشایند بود ،

اما انتخاب او بود. او تصمیم گرفته بود که زندگی اش را به همین شکل غمگین به حال خودش رها کند و در تنهایی خودش زندگی کند.

روزی از روزهای تنهایی این رودخانه دختر بچه ی مهربانی ، با تنگ ماهی قرمزش به کنار رودخانه آمد.

دخترک از دار دنیا همین ماهی قرمز بازیگوش را داشت و خیلی هم آن را دوست می داشت. اما از آنجا که دخترک قصد داشت به شهری دیگر برای زندگی برود ،

دیگر نمی توانست از ماهی نگهداری کند و همین امر باعث شده بود که تصمیم بگیرد ماهی را به رودخانه بیاندازد.

ماهی وقتی در درون آب افتاد ،

احساس غریبی بسیار کرد ،

چرا که هیچ ماهی دیگری در آنجا زندگی نمی کرد و همه از دست اخلاق بد رودخانه ی نامهربان از آنجا فرار کرده بودند.

ماهی قرمز کوچولو از رودخانه ی نامهربان پرسید : ” رودخانه ی عزیز ، چرا هیچ ماهی ای در این جا زندگی نمی کند؟ “.

رودخانه که سالیان سال بود حرف نزده بود ، جوابی به ماهی نداد و رویش را برگرداند.

ماهی قرمز کوچولو ،

با خودش فکر کرد که حتما دل رودخانه گرفته ست و نمی خواهد با او حرف بزند.

از این رو سکوت کرد و چیزی نگفت اما چند دقیقه بعد باز دلش خواست که با کسی حرف بزند و بازی کند و برگشت به رودخانه گفت : ” رودخانه ، تو چرا اینقدر  ساکتی ؟

چیزی شده؟

با من حرف نمیزنی؟

نمی خواهی با من بازی کنی؟ ” .

رودخانه باز هم سکوت کرد.

پس از آنکه ماهی قرمز کوچولو این سکوت رودخانه را دید تصمیم گرفت ،

بالا و پایین بپرد. او مدام از آب بیرون می آمد و دوباره خودش را توی آب می انداخت.

مدام در دل رودخانه بازیگوشی می کرد و دلش می خواست با رودخانه بازی کند.

رودخانه هر باری که ماهی خودش را درون آب می انداخت قلقلکش می شد ،

اما سعی می کرد نخندد ، تا اینکه خنده اش را نتوانست کنترل کند و خندید.

ماهی قرمز کوچولو که خنده ی رودخانه را دید ، سعی کرد تا می تواند با او بازی کند.

رودخانه به سخن آمد و با ماهی کوچولو حرف زد.

رودخانه ی نامهربان که دیگر نامهربان نبود ،

تمام شب را از سالهای تنهایی خودش گفت و همه ی خاطراتش را برای ماهی قرمز کوچولو مرور کرد.

ماهی قرمز کوچولو وقتی خاطرات او را شنید ،

بسیار ناراحت شد و به او گفت : ” رودخانه ی مهربان ،

چقدر روزگار سختی را برای خودت درست کرده بودی؟ ولی اشکالی ندارد ،

هر وقت که بخواهی تغییر کنی من حاضرم به تو کمک کنم.

آیا دوست داری دوباره این رودخانه پر ماهی ها شود و حیوانات به اینحا بیایند ومزارع کشاورزی از تو آب بنوشند؟ ” .

رودخانه سری به نشانه ی تایید تکان داد و گفت : ” معلومه که دلم می خواد.”

ماهی قرمز کوچولو به رودخانه قول داد که تمام طول رودخانه را برود و به همه ی ماهی بگوید که رودخانه دیگر مهربان شده است و دلش می خواهد با شما بازی کند.

رودخانه آن شب را راحت خوابید ولی ماهی کوچولو کل شب را به رودخانه های دیگر سر زد و همه ی آن ها را به رودخانه ی مهربان دعوت کرد.

فردا صبح رودخانه با صدای ماهی های دیگر و آب خوردن حیوانات از خواب بلند شد و روزگارش از این رو به ان رو شد و غرق شادی شد.

دوستان من ، زندگی همیشه در جمع زیباست.

انسان ها باید بیاموزند که به میان جمع بروند ،

با دیگران حرف بزنند. با هم بخندند و این زیباترین کار دنیاست.پس همیشه شاد و سر حال باشید و دوستانتان را دوست داشته باشید.

دوست دارید نویسنده شوید ؟

 

کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست

صفر تا صد نویسندگی ۲۳ جلسه آموزش تخصصی در حوزه نویسندگی

آشنایی بیشتر با دوره
vidateimouri

ویدا تیموری

من ویدا تیموری هستم متولد ۱۳۸۹

این صفحه مورد پسند 7 بازدیدکننده می باشد.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای

محصولات

  • استاد تیموری یک تغییر بزرگ در زند گی دوره فوق العاده یک تغییر بزرگ 4,500,000 ریال 295,000 ریال
  • دوره نویسندگی قلم برنزی 6,659,000 ریال 1,996,000 ریال
  • تبلیغ نویسی دوره جامع هنر تبلیغ نویسی 27,000,000 ریال
  • تولید محتوا آموزش تولید محتوا 17,000,000 ریال
  • میکرو دوره نویسندگی خلاق میکرودوره نویسندگی خلاق 6,990,000 ریال

آخرین دیدگاه‌ها

  • محمدرضا تیموری در خلاصه رمان خشم و هیاهو به همراه تحلیل اختصاصی
  • Azura در خلاصه رمان خشم و هیاهو به همراه تحلیل اختصاصی
  • محمدرضا تیموری در مروری بر زندگینامه دنی دیدرو ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش
  • AAa در مروری بر زندگینامه دنی دیدرو ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش
  • محمدرضا تیموری در کپسول نویسندگی

دسته بندی مقالات

  • برترین رمان ها
  • تندخوانی و تقویت حافظه
  • داستان کودکانه
  • مدیریت کسب و کار
  • مهارت نویسندگی
  • موفقیت و انگیزشی
  • نویسندگان
  • هدف گذاری
  • کلیپ انگیزشی

دسترسی سریع

  • دانلود کلیپ های  انگیزشی
  • از من بپرس (پاسخ به سوالات) 
  • سفارش نامه اداری
  • تخصصی ترین آموزش ها

عضو انجمن صنفی

نماد اعتماد الکترونیک

ساماندهی فضای مجازی

logo-samandehi

درگاه های بانکی

تمامی حقوق این سایت متعلق به تیم مطالعاتی تیموری می باشد

CopyRight 1401@

امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای
داستان دنیای کوچک منداستان دنیای کوچک منداستان شکرگزاریداستان شکرگزاری
رفتن به بالا
تازه وارد به اینجا شدید؟

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

ثبت نام ورود به سایت

ارسال اطلاعات ، لطفاً منتظر بمانید ...

ورود به سایت

برای استفاده از خدمات ابتدا وارد شوید

تاکنون عضو این وب سایت نبودید؟ ثبت نام
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
ثبت نام

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

بازگشت به ورود
60 ارسال مجدد کد تایید
بازیابی پسورد
بازگشت به ورود
کد تایید

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

60 ارسال مجدد کد تایید