• 0سبد خرید فروشگاه
تیم مطالعاتی محمدرضاتیموری
  • صفحه اصلی
  • تولیدات آموزشی
  • از من بپرس
  • مقالات
    • زندگینامه نویسندگان
    • آموزش نویسندگی
    • موفقیت و انگیزشی
    • صد رمان برتر جهان
    • قصه کودکانه
    • مدیریت کسب و کار
    • مهارت نویسندگی
    • هدف گذاری
    • تندخوانی و تقویت حافظه
  • خدمات ما
    • سفارش نامه اداری
    • آموزش نامه نگاری اداری از صفر تا صد
    • آموزش نوشتن نامه دوستانه
    • آموزش نوشتن نامه عاشقانه
  • کلیپ های انگیزشی
  • درباره من
  • تماس با ما
  • ورود / عضویت
  • جستجو
  • منو منو
  • صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • از من بپرس
  • مقالات
    • نویسندگان
    • موفقیت و انگیزشی
    • مدیریت کسب و کار
    • مهارت نویسندگی
    • برترین رمان ها
    • داستان کودکانه
    • هدف گذاری
    • تندخوانی و تقویت حافظه
  • خدمات
    • سفارش نامه اداری حداکثر ۲ روز کاری
    • آموزش جامع نامه نگاری اداری از صفر تا صد
    • شیوه نوشتن نامه دوستانه
    • شیوه نوشتن نامه عاشقانه
  • کلیپ های انگیزشی
  • درباره من
  • تماس با ما
  • ورود و ثبت نام

داستان نهنگ خودخواه

فهرست محتوا مشاهده
1 داستان نهنگ خودخواه
1.1 دوست دارید نویسنده شوید ؟
2 کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست
2.1 ویدا تیموری
2.2 دیدگاه خود را ثبت کنید
2.3 دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

داستان نهنگ خودخواه

روزی روزگاری در یک دریاچه ی برزگ ،

نهنگی زندگی می کرد که بسیار خودخواه بود.

دلیل این خودخواهی هم آن بود که او تنها نهنگی بود که در آن دریاچه زندگی می کرد و این امر باعث شده بود که او همیشه احساس راحتی کند و راحت طلب شود.

سالها و ماه ها گذشت ،

تا اینکه در یکی از سالها ،

دریاچه تابستان بسیار گرمی را تجربه کرد.

نهنگ که از شدت گرما عاصی شده بود ،

شروع کرد به غر زدن و از گرمای دریاچه نالیدن ،

تا اینکه ماهی قرمز کوچکی که سالیان سال عمرش را در تنگ های ماهی گذارنده بود به نهنگ گفت  :” آقای نهنگ ،

انسان ها برای خنک کردنشان در فصل گرما از پنکه استفاده می کنند. ” . نهنگ تا این حرف را شنید ،

به فکر فرو رفت و از فردای آن روز تمام سعی خود را کرد که یک پنکه ی بزرگ برای خودش درست کند.

او روزهای بسیاری تلاش کرد تا که این پنکه را برای خودش درست کند.

روزی دسته ای از ماهی های کوچک به او رسیدند و گفتند : ” نهنگ تو داری تلاش بی خودی می کنی ،

چند روز دیگر تابستان تمام می شود و هوا خنک می شود. اگر یک خرده تحملت را بالا ببری همه چیز حل می شود. ” .

اما گوش نهنگ به این حرف ها بدهکار نبود. او تمام تلاشش را کرد تا اینکه یک پنکه ی بزرگ برای خودش درست کند.

او وقتی پنکه را به کار انداخت ، موج های شدیدی از هر سمت شکل گرفت.

دیگر ماهی ها ، خصوصا ماهی های کوچک قدرت مقاومت در برابر این موج را نداشتند و موج آن ها را به ساحل می برد و پس از مدتی آن ها در ساحل می مردند.

یک روز ماهی ها به نزد نهنگ آمدند و به او گفتند : ” نهنگ این کار تو باعث شده است که همه ی رفیقان ما بمیرند و دیگر ماهی در دریاچه زنده نماند.”

نهنگ که بسیار خودخواه بود گفت :” مهم نیست ،

بگذار بمیرند. آنها بمیرند ،

بهتر از آنست که من جان خودم را در این گرما تلف کنم.” .

روزها گذشت و هر باری که این پنکه شروع به کار می کرد ، آب بیشتری از دریاچه ، به سمت ساحل می رفت و سطح آب دریاچه مدام پایین تر می آمد.

از سوی دیگر ماهی ها می مردند و هر روز هم تعداد ماهی های دریاچه کمتر و کمتر می گشت. روزی نهنگ از گشنگی زیاد از خواب پرید.

او که همیشه به سادگی غذای خودش را پیدا می کرد ،

آن روز هر چقدر گشت ، ماهی پیدا نکرد که بخورد . او چندین روز را گشنه ماند ،

تا اینکه روزی باقی ماهی ها به پیش او آمدند و گفتند  : ” آقای نهنگ ما می خواهیم از این دریاچه برویم.

با این پنکه ای که تو راه انداختی تا چند وقت دیگر آبی در دریاچه نمی ماند و همه ی ما می میریم. “.

نهنگ از سخنان آن ها به فکر فرو رفت ،

اما از آنجایی که نمی خواست غرورش را زیر پا بگذارد به ان ها گفت : ” به جهنم . بروید به هر کجا که دلتان می خواهد. ” .

چند روز بعد ، سطح آب دریاچه کم تر و کم تر شد و نهنگ دیگر نفس کشیدن برایش مشکل شده بود.

او از کارش پشیمان شده بود و از طرفی هم دیگر چیزی برای خوردن پیدا نمی کرد و زندگی اش در خطر بود.

تا اینکه روزی در آسمان ، ابر باران زایی را دید.

او را صدا کرد و گفت  : ” آقای ابر ، آقای ابر ،

خواهش می کنم کمی از بارانت را به سر دریاچه بریز ،

من این جا دارم تلف می شوم. “. ابر که نهنگ را خوب می شناخت به او گفت : ” آن روز که همه ی ماهی ها را از این جا بیرون می کردی ،

باید یاد این روز میفتادی ، نه الان. ” . نهنگ بسیار پشیمان بود.

او به ابر گفت : ” ابر ، من بسیار پشمانم. اگر می توانی به همه ی ماهی ها بگو که برگردند.

من دیگر پنکه را روشن نمی کنم و قول میدهم که با هر شرایطی بسازم و زندگی آن ها را نیز درک کنم. “.

ابر که پشیمانی نهنگ را دید ، شروع به باریدن کرد و پیام نهنگ را به دیگر ماهی ها رساند. آن ها به دریاچه برگشتند و زندگی در دریاچه دوباره به شادی قبل ادامه یافت.

دوستان من ، هیچگاه خودخواه نباشید. خودخواهی همه را از شما دور می کند. سعی کنید در شرایط مختلف ،

انعطاف پذیر باشید و صبور . سعی کنید هیچگاه بخاطر زندگی خود ، زندگی دیگران را به خطر نیاندازید ،

چرا که اولین نفری که از این کار آسیب خواهد دید ، باز هم خود شما هستید.

دوست دارید نویسنده شوید ؟

 

کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست

صفر تا صد نویسندگی ۲۳ جلسه آموزش تخصصی در حوزه نویسندگی

آشنایی بیشتر با دوره
vidateimouri

ویدا تیموری

من ویدا تیموری هستم متولد ۱۳۸۹

این صفحه مورد پسند 11 بازدیدکننده می باشد.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲ رای

محصولات

  • استاد تیموری یک تغییر بزرگ در زند گی دوره فوق العاده یک تغییر بزرگ 4,500,000 ریال 295,000 ریال
  • دوره نویسندگی قلم برنزی 6,659,000 ریال 1,996,000 ریال
  • تبلیغ نویسی دوره جامع هنر تبلیغ نویسی 27,000,000 ریال
  • تولید محتوا آموزش تولید محتوا 17,000,000 ریال
  • میکرو دوره نویسندگی خلاق میکرودوره نویسندگی خلاق 6,990,000 ریال

آخرین دیدگاه‌ها

  • محمدرضا تیموری در خلاصه رمان خشم و هیاهو به همراه تحلیل اختصاصی
  • Azura در خلاصه رمان خشم و هیاهو به همراه تحلیل اختصاصی
  • محمدرضا تیموری در مروری بر زندگینامه دنی دیدرو ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش
  • AAa در مروری بر زندگینامه دنی دیدرو ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش
  • محمدرضا تیموری در کپسول نویسندگی

دسته بندی مقالات

  • برترین رمان ها
  • تندخوانی و تقویت حافظه
  • داستان کودکانه
  • مدیریت کسب و کار
  • مهارت نویسندگی
  • موفقیت و انگیزشی
  • نویسندگان
  • هدف گذاری
  • کلیپ انگیزشی

دسترسی سریع

  • دانلود کلیپ های  انگیزشی
  • از من بپرس (پاسخ به سوالات) 
  • سفارش نامه اداری
  • تخصصی ترین آموزش ها

عضو انجمن صنفی

نماد اعتماد الکترونیک

ساماندهی فضای مجازی

logo-samandehi

درگاه های بانکی

تمامی حقوق این سایت متعلق به تیم مطالعاتی تیموری می باشد

CopyRight 1401@

امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای
داستان نقاشی ای که حرف می زندداستان نقاشی ای که حرف می زندداستان تقلید کورمورانهداستان تقلید کورکورانه
رفتن به بالا
تازه وارد به اینجا شدید؟

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

ثبت نام ورود به سایت

ارسال اطلاعات ، لطفاً منتظر بمانید ...

ورود به سایت

برای استفاده از خدمات ابتدا وارد شوید

تاکنون عضو این وب سایت نبودید؟ ثبت نام
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
ثبت نام

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

بازگشت به ورود
60 ارسال مجدد کد تایید
بازیابی پسورد
بازگشت به ورود
کد تایید

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

60 ارسال مجدد کد تایید