• 0سبد خرید فروشگاه
تیم مطالعاتی محمدرضاتیموری
  • صفحه اصلی
  • تولیدات آموزشی
  • از من بپرس
  • مقالات
    • زندگینامه نویسندگان
    • آموزش نویسندگی
    • موفقیت و انگیزشی
    • صد رمان برتر جهان
    • قصه کودکانه
    • مدیریت کسب و کار
    • مهارت نویسندگی
    • هدف گذاری
    • تندخوانی و تقویت حافظه
  • خدمات ما
    • سفارش نامه اداری
    • آموزش نامه نگاری اداری از صفر تا صد
    • آموزش نوشتن نامه دوستانه
    • آموزش نوشتن نامه عاشقانه
  • کلیپ های انگیزشی
  • درباره من
  • تماس با ما
  • ورود / عضویت
  • جستجو
  • منو منو
  • صفحه اصلی
  • محصولات آموزشی
  • از من بپرس
  • مقالات
    • نویسندگان
    • موفقیت و انگیزشی
    • مدیریت کسب و کار
    • مهارت نویسندگی
    • برترین رمان ها
    • داستان کودکانه
    • هدف گذاری
    • تندخوانی و تقویت حافظه
  • خدمات
    • سفارش نامه اداری حداکثر ۲ روز کاری
    • آموزش جامع نامه نگاری اداری از صفر تا صد
    • شیوه نوشتن نامه دوستانه
    • شیوه نوشتن نامه عاشقانه
  • کلیپ های انگیزشی
  • درباره من
  • تماس با ما
  • ورود و ثبت نام

داستان کشاورز و فرزندانش

فهرست محتوا مشاهده
1 داستان کشاورز و فرزندانش
1.1 دوست دارید نویسنده شوید ؟
2 کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست
2.1 ویدا تیموری
2.2 دیدگاه خود را ثبت کنید
2.3 دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

داستان کشاورز و فرزندانش

در روزگاران قدیم ،

کشاورزی به همراه پنج فرزند در کنار یک مزرعه ی گندم زندگی می کردند.

کشاورز پسرانش را خیلی دوست داشت و به آن ها عشق و محبت زیادی می ورزید.

اما این پنچ برادر به هیچ وجه با همدیگر خوب نبودند و تا دلتان بخواهد با هم دشمن بودند.

آنها به قدری با هم بد بودند که سایه ی هم را با تیر می زدند.

کشاورز از این اختلافاتی که بین پسرانش بود بسیار غصه می خورد.

چندین بار آن ها را نصیحت کرد ، اما هیچ کدام گوششان بدهکار نبود.

کشاورز هر چه به آن ها نصحیت می کرد ،

آن ها بدتر می کردند و دعوا و اختلافشان با یکدیگر بیشتر می شد.

تا اینکه کشاورز روزی تصمیم گرفت که همه ی این برادران را جمع کند و درس بزرگی به تک تک فرزندانش بدهد.

از این رو در یکی از شب هایی که همه ی فرزندان در مزرعه ی پدری حضور داشتند ،

از آنها خواست که شام را بدور هم بخورند. آنها اول دعوت پدرشان را رد کردند و هر کدامشان دلیل نیامدنشان را برادر دیگرشان می دانستند.

تا اینکه کشاورز از همه ی شان خواست که دعوت پدرشان را رد نکنند و همگی شب در کلبه ی او جمع شوند.

شب شد و همه ی پسرها به کلبه ی پدر رفتند و با یکدیگر شام خورند.

پس از اینکه شام تمام شد ،

پدر از همه ی شان خواست که با دقت به حرف هایش گوش کنند.

او گفت  : ” پسران من ، من امشب از شما دعوت کرده ام تا برایتان وصیتی کنم که پس از مرگم بدان عمل کنید و همه ی تان باید این قول را به من بدهید که به دقت به این وصیت گوش کنیدو به آن عمل کنید.” .

همه ی فرزندان از شنیدن این حرف های پدر غمگین شدند و به او قول دادند که به وصیت او عمل کنند.

کشاورز به هر کدام از این پنج برادر یک تکه چوب داد و از آن ها خواست که آن را بشکنند.

هر کدام از این برادران به راحتی چوب را شکستند .

کشاورز سپس دو تکه چوب به آن ها داد و گفت که آن را بشکنند. برادرها با کمی زور بیشتر چوب ها را شکستند.

پس از آن کشاورز یک دسته ی پنج تایی چوب به آنها داد و از همه ی شان خواست که آن چوب ها را بشکنند.

هر کدام از برادرها به هر ترفندی که بلد بود ،

سعی کرد تا دسته ی چوب ها را بشکند اما موفق نشدند و پس از مدتی هر کدامشان خسته شدند و چوب را زمین گذاشتند.

آنگاه کشاورز با لبخندی که بر لب داشت به آن ها گفت  : ” فرزندان من ، هر کدام از شما یک تکه از این چوب هستید.

اگر کنار هم باشید و متحد باشید و هوای همدیگر را داشته باشید ،

آنگاه هیچ کس نمی تواند شما را از پای در آورد.

ولی اگر متحد نباشید و هر کدامتان ساز خودش را بزند ،

آنگاه خواهید دید که هر کسی می تواند شما را از پای در آورد. پسران من ،

این وصیت من بود. از این پس در کنار هم باشید و اختلافات را کنار بگذارید و متحد باشید.”

برادرها هر کدام به چشمان همدیگر خیره شدند و سرهایشان را پایین انداختند و از پدرشان بابت همه ی اختلافاتشان عذرخواهی کردند و به زندگی متحدانه ی خود با یکدیگر ادامه دادند.

دوست دارید نویسنده شوید ؟

 

کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست

صفر تا صد نویسندگی ۲۳ جلسه آموزش تخصصی در حوزه نویسندگی

آشنایی بیشتر با دوره
vidateimouri

ویدا تیموری

من ویدا تیموری هستم متولد ۱۳۸۹

این صفحه مورد پسند 4 بازدیدکننده می باشد.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای

محصولات

  • استاد تیموری یک تغییر بزرگ در زند گی دوره فوق العاده یک تغییر بزرگ 4,500,000 ریال 295,000 ریال
  • دوره نویسندگی قلم برنزی 6,659,000 ریال 1,996,000 ریال
  • تبلیغ نویسی دوره جامع هنر تبلیغ نویسی 27,000,000 ریال
  • تولید محتوا آموزش تولید محتوا 17,000,000 ریال
  • میکرو دوره نویسندگی خلاق میکرودوره نویسندگی خلاق 6,990,000 ریال

آخرین دیدگاه‌ها

  • محمدرضا تیموری در خلاصه رمان خشم و هیاهو به همراه تحلیل اختصاصی
  • Azura در خلاصه رمان خشم و هیاهو به همراه تحلیل اختصاصی
  • محمدرضا تیموری در مروری بر زندگینامه دنی دیدرو ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش
  • AAa در مروری بر زندگینامه دنی دیدرو ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش
  • محمدرضا تیموری در کپسول نویسندگی

دسته بندی مقالات

  • برترین رمان ها
  • تندخوانی و تقویت حافظه
  • داستان کودکانه
  • مدیریت کسب و کار
  • مهارت نویسندگی
  • موفقیت و انگیزشی
  • نویسندگان
  • هدف گذاری
  • کلیپ انگیزشی

دسترسی سریع

  • دانلود کلیپ های  انگیزشی
  • از من بپرس (پاسخ به سوالات) 
  • سفارش نامه اداری
  • تخصصی ترین آموزش ها

عضو انجمن صنفی

نماد اعتماد الکترونیک

ساماندهی فضای مجازی

logo-samandehi

درگاه های بانکی

تمامی حقوق این سایت متعلق به تیم مطالعاتی تیموری می باشد

CopyRight 1401@

امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای
داستان مهر پدریداستان مهر پدریداستان وقت طلاستداستان وقت طلاست
رفتن به بالا
تازه وارد به اینجا شدید؟

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

ثبت نام ورود به سایت

ارسال اطلاعات ، لطفاً منتظر بمانید ...

ورود به سایت

برای استفاده از خدمات ابتدا وارد شوید

تاکنون عضو این وب سایت نبودید؟ ثبت نام
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
ثبت نام

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

بازگشت به ورود
60 ارسال مجدد کد تایید
بازیابی پسورد
بازگشت به ورود
کد تایید

جهت استفاده بیشتر از خدمات سایت ما ثبت نام کنید

60 ارسال مجدد کد تایید