زندگینامه بیژن صیفوری تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است .
زندگینامه بیژن صیفوری در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند .
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند .
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان .
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این هم صحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم .
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” بیژن صیفوری ” ، هنرمند و نویسنده ی ایرانی و خالق اثر جاودانه “نشانه ها” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند .
زندگینامه بیژن صیفوری
بیژن صیفوری از جمله طراحان گرافیک،مدیر هنری،عکاس،نویسنده و اساتید دانشگاه ایرانی است. بیژن صیفوری از موثرترین هنرمندان دیداری ایران است که در رشتههای طراحیگرافیک و عکاسی است،او علاوه بر کار های فوق با نمایشگاهگردانی،نویسندگی،پژوهش و شرکت در رویدادها و نمایشگاههای بین المللی متفاوتی،نقش موثری در ارایه هنرهای دیداری ایران داشتهاست.بیژن صیفوری در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۷ در کردستان زاده شد. دوران کودکی و نوجوانی او- در میانه انقلاب و جنگ- در شهرهای مناطق مرزی غرب ایران سپری کرد. اولین کارهای او در سن دهسالگی- همزمان با رویدادم انقلاب ۱۳۵۷ در نشریات آن زمان چاپ گشته و در نوجوانی برای اولین مرتبه پوسترهای خود را با استنسیل میسازد و بر دیوارهای سنندج میآویزد. او بعد از کسب رتبه اول کنکور و ورود به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران- از ۱۳۶۷ در استودیوی شخصی خودش که در تهران واقع شده بود کار حرفهای هود را شروع کرد. او موفق به اخذ مدرک لیسانس رشته طراحی گرافیک از دانشکده هنرهای زیبا – دانشگاه تهران شد.بیژن صیفوری را در زمینه ی طراحی گرافیک با نوآوری و سبک خاصش در تایپوگرافی ایرانی در دنیا میشناسند .
پرداختن به حروف به عنوان موضوع اصلی کار و نوع نگاه بیانگرا و مفهومی در طراحی- شخصیت کاری او را متفاوت میکند.از جمله کار های صیفوری مدیریت هنری و طراحی گرافیک برای بسیاری از پروژه فرهنگی-هنری و دهها ناشر و مجله می باشد.همچنین او به عنوان داور و نمایشگاهگردان برای بسیاری از رویدادهای هنر معاصر ایران بودهاست.بیژن صیفوری در سال ۱۳۸۰-به همراه جمعی از دوستان هود از جمله رضا عابدینی- مجید عباسی- ساعد مشکی و علیرضا مصطفیزاده پایهگذار رنگ پنجم شد – و در سال ۱۳۸۳ به پیشنهاد مرتضی ممیز- سرپرستی کمیته فرهنگی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران را بر عهده گرفت .
بیژن صیفوری در سال ۱۳۸۵- برای پروژه Remastered- همراه ۵۵ نفر از دیگر هنرمندان سراسر جهان برای بازآفرینی آثار هنری به شهر سانفرانسیسکو دعوت میشود- و از ۱۳۸۹ عضو شورای سردبیری مجله انجمن طراحان ایتالیا AIAP است. او اخیرا Me Foundation- بنیادی به منظور طراحی در میلان ایتالیا پایهگذاری و مدیرت هنری کردهاست- و داور مسابقه و نمایشگاه جهانی پوستر Mut Zur Wut در آلمان بودهاست.بیژن صیفوری از ابتدای سال ۱۳۹۰- کاستی همگانی -General Defection- را رونمایی وعرضه کرد.همچنین او مجموعهای که شامل رکورد برترین فروش در نمایشگاه عکاسی معاصر جهان- حراج بونامز ۲۰۱۱ را بدست آورده و در نمایشگاهها و حراجیهای دیگری از جمله کریستیز- آرت دوبی- حراج تهران- پاریس فوتو ۲۰۱۴ و آرت آنکارا ۲۰۱۵ عرضه میشود. مجموعه آثاری مفهومی که الهام گرفته از ادبیات عرفانی ایران و در جهان اندیشگی مولوی- که به نظر منتقدین اروپایی- بازیابی هنر گرافیک در جهان تکنولوژیک امروز است .
بیژن صیفوری همچنین برنده ی جایزه ویژه مسابقه پوستر ضد مواد مخدر شد.صیفوری تدریس خود را از سال ۱۳۸۰ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران- دانشگاه هنر شیراز- دانشگاه سوره تهران- و دانشگاه هنر تهران به دانشجویان کارشناسی و کارشناسیارشد شروع کرد.او همچنین کارگاههای ویژهای را به منظور پروژههای مفهومی و طراحیگرافیک- در استودیوی شخصیاش و در شهرهای گوناگون ایران و جهان برگزار کرده. از سویی دیگر- بیشتر از ده کتاب و کاتالوگ- حاصل کوشش او در زمینه هنرهای دیداری و دیزاین است.همچنین او به منظور استاد راهنما و مشاور- پژوهشهای شاگردان خود را در مقطع کارشناسیارشد و در رشتههای دیزاین و هنر رسانههای نو راهبری کردهاست.با وجود سالیان زیادی تجربه در طراحی- بیژن صیفوری از جمله تاثیرگذارترین هنرمندان دیداری ایران در رشتههای طراحیگرافیک و عکاسی است.علاوه بر این او با نمایشگاهگردانی- نویسندگی- پژوهش- و شرکت در رویدادها و نمایشگاههای گوناگون بینالمللی- نقشی بسیار فعال در نشان دادن هنرهای دیداری ایران داشتهاست. در زمینه نظرات او می توان یک سری از نکاتی را بیان کرد که محصول مرور مصاحبه های او با معتبرترین مجلات دنیاست که ما در ادامه به چندی از این گزینه ها اشاره می کنیم :
بیژن صیفوری در زمینه علت آنکه یک نویسنده و طراح شد اینگونه بیان می کند که : ” شاید چون باید میشدم! من تصویری را تصور می کنم. به طور مثال” برای بهیادسپاری هر چیز، نسبتهای دیداری آن را به خاطر میسپارم. شماره تلفن، یا هر عدد دیگری را با چند بار نوشتن و کشف نسبت فرمها، ریتم و حرکت دیداری به یاد میسپارم. مفاهیم برای من ترجمهی مستقیم دیداری دارند. میگویم “دیداری” چون به عقیده بنده “هنر دیداری” واژه کامل تری است. ما بیشتر به ترکیب “هنر تجسمی” عادت کردهایم که به ترجمهی اشتباهی است. اصل لغت در اصل visual arts است که ترجمه شده. تجسم، بیشتر مرا به یاد imagination میاندازد و نه visual. در هر صورت من از لغت هنر دیداری را استفاده میکنم. بله، داشتم میگفتم، مفاهیم برای من به صورت مستقیم” دیداری میشوند. به همین علت است که فرم و شکل جایگاه به خصوصی دارد در کارهایم.زیرا مفهوم و معنا در عالم دیداری، بدون واسطه میتواند که به فرم و شکل تبدیل گردد. در گذشته” در نوشتههایی به هنر معاصر و نگاه کانسپچوال و مفهومی پرداختهام.در این جا تنها باید بیان کنم که تِرِند کانسپچوال، که مُدِ روزِ طراحی و هنرهای دیداری ایرانی شده، بسیار قراردادی و سطحی به بازتاب مفهوم در اثر میپرداخته. این در صورتی است که هنر دیداری میتواند و باید که با عناصر دیداری به بیان برسد.”
و در زمینه فلسفه ی حیات بیان می کند که : ” از هر چیز و همه چیز!فکر می کنم کار هر کس بازتاب خودِ او می باشد. پس من هر آنچه که باشم در کار خودم نمایانگر میشود. حتی آنی که نمی دانم که هستم. کارِ هر کس همانند خطوط کف دست او، هر آن چیزی که وجود دارد را نشان میدهد. من در کلاس خودم از روی کار شاگردانم به درون و ساختار شخصیت آنان پی میبرم. به گمان بنده اثر دیداری، بیشتر از هر چیز دیگری به صورت ناخوآگاه انسان را رسوا میکند.فضا و معنای کارِ هنرمند،بازتاب درون اوست. دغدغهها، اوجها، دستاوردها و رنجهای درونی هرکس، به نسبت مهارتی که دارد، در اثر هنریاش بیرون میریزند. از نگاه من نه تنها هنر، بلکه زندگانی به تمامی سلوک است.”
و در برابر سوالی که از وی در زمینه هنرش شده است می گوید : ” این که دانستن به معنای پرسش. یعنی نیاز. دانش بی پرسش همانند این است که چیزی به تو داده شود که نیازی بدان نداری. قدر آن را نمی دانی. نگهش نمیداری. نیازی به دانستن و یادگیری است که انگیزهی کار و جستجو و تجربه میشود. تئوری های بسیار هر هنرمند را میبندد. و وای به احوال شخصی که توهم دانایی دارد. این توهم انسان را به آدمی که بسته و کهنه و سنگین میکند. تعریفی که برای دانش در سرزمین ما وجود دارد بسیار قدیمی است.دانش و سواد وطنی به معنای زیاد دانستن است. به معنای انبار اطلاعات بودن. یعنی حافظه. در عصر تکنولوژی و ارتباطات حمال این اطلاعات بودن فایده ای ندارد. امروزه این به استفاده از دانش و قدرت تحلیل براساس دادههاست که ارزش یکی را مشخص می کند.بنده یک دوست داشتم که با حافظهای بسیار قوی که خیلی میدانست. از هرآنچه که هر کسی بیان می کرد او بسیاری اطلاعات داشت.روزی به او گفتم که تو به اندازه ی سههزار تومان میارزی! به قدر یک قطعه دی-وی-دی. با این تفاوت که روی یک دی–وی-دی خیلی بسیار بیشتر میشود اطلاعات ذخیره کرد. حتی نگفتم اندازهی یک جستجوی گوگلی! به خاطر جستجو در گوگل یعنی جستجو در دانش بشر. به عقیده بنده امروز دانش تعریفش تغییر کرده. آنهایی که فقط تاریخ هنر را بلد هستند،اینکه آنان خودشان را هنرشناس میبینند خنده دارند. اطلاعات صرف حتی در رشتههای علمی هم دیگر به تنهایی دارای هیچ ارزشی نیست، چه برسد به اینکه هنر و طراحی که در رشتههایی پیچیده و چندضلعیاند و از جنسی دیگرند .
امروز خلاقیت در علم هم نقش مهمی دارد، چه برسد به هنر و طراحی که جایگاه خلاقیتاند. کوششی که ما در زندگیمان میکنیم، از روی نیازی است که برای دانستن است. دانشجو هیچ گاه متوقف نمیشود. هنرمند و طراح با هر اثری که به وجود می آورد، نیاز کشف فضاهای جدید در کار او بیشتر میشود. این را مخصوصا” شاگردان واجب است بدانند و متوجه بشوند. من این روزها دانشجو خیلی کم می یابم. نیاز و انگیزه کم مشاهده می کنم. کارمندان هنر زیادند و هنرمندان کم. و آن عنصر کشف و شهود و خلاقیت نایاب. کلیشهها و نسخههای پیچیده شده در کار طراحی و هنرهای دیداری فراوان است. کشف اندک است. به محض این که فردی از سدّ کنکور گذشت، جلوی اسمش میزند طراح گرافیک، مدیر هنری، عکاس و هنرمند.”.
و در زمینه تاثیرپذیری در هنر بیان می کند : ” بله، انسان ها همیشه تحت تاثیر هستند، زندگانی به معنای تاثیر گرفتن و تاثیر گذاشتن. تاثیری که از فیلتر شخصی ات بگذرد سازنده خواهد شد. توضیح دادنش اندکی پیچیده است: من بسیار به صورت غریزی کار میکنم و از غریزه هم تحت تاثیر قرار می گیرم. به طور مثال بنده از محمد احصایی بسیار تاثیر گرفتهام منتها هیچ فردی تاثیر کارهای او را در آثار من نمی تواند ببیند زیرا من تحت تاثیر اجرا قرار نگرفتهام، بلکه تحت تاثیر فضا قرار گرفتهام. من شدیدا تحت تاثیر هنر ایرانی قرار گرفتهام، البته باز هم در آثار بنده عناصر رایج ایرانی مثل اسلیمی نمی یابید. به عقیده بنده باید به دنبال اتمسفر بود. به دنبال روح اسلیمی. …من فیلم زیاد تماشا می کنم و موسیقی زیاد گوش میدهم. اندکی هم موسیقی کار میکردم. اینها بر روی من تاثیر میگذارد. به نظر من این تاثیرات باید وجود داشته باشد. من آرشیوی از موسیقی تلفیقی دارم که مدام به آن گوش می دهم. فضاهای تازه ای که از سبک فیوژن می گیرم برایم جذاب است. و همه اینها بر روی من اثر می گذارند. … هنر یک ماجرای متعامل است و انگار این تاثیر و تاثر باید باشد.”.
بیژن صیفوری کتابی با عنوان ” نشانه ها ” دارد که خواندن آن را به هر اهل تفکری پیشنهاد می کنیم .
شاید این ها را هم دوست داشته باشید
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.