مروری بر زندگینامه بوریس پاسترناک ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
بوریس پاسترناک و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” بوریس پاسترناک ” ، نویسنده و شاعر روسی و خالق کتاب “دکتر ژیواگو ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه
بوریس پاسترناک نویسنده و شاعر روسی و صاحب جوایز ادبی بسیاری از جمله جایزه ی نوبل است.در ده فوریه ۱۸۹۰ در مسکو به دنیا آمد.پاسترناک هنرمندی که در کشورش شاعری بزرگ شناخته میشود و در دیگر کشورهای جهان به عنوان خالق رمان «دکتر ژیواگو» شهرت دارد.پدر او استاد دانشکده نقاشی ،معماری و مجسمه سازی و مادرش پیانیست مشهوری بوده است.او در ۱۶ سالگی تحصیلات متوسطه را به پایان رسانید و سه سال بعد به تحصیل فلسفه در دانشکده فلسفه و تاریخ دانشگاه مسکو پرداخت.در سال ۱۹۱۲ برای ادامه تحصیل به ماربورگ آلمان رفت.یک سال پس از آن فلسفه را رها کرد و به فعالیت های ادبی روی آورد. سالهای نخست فعالیت ادبی بوریس پاسترناک با تنشها و دگرگونیهای عمیق اجتماعی در روسیه، انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷، و ناآرامیهای داخلی پس از آن همزمان بود. تعدادی از اشعار او در سال نامه لیریکا چاپ شد که آشنایی او با افراد برجسته مانند ولادیمیر مایاکوفسکی زمینه ساز چاپ این اشعار شد.اولین کتاب شعر او در سال ۱۹۱۴ به نام “توامان در ابرها ” چاپ شد تا هفده سال بعد که به قفقاز مهاجرت کرد ده مجموعه شعر از او منتشر شد ،او در سال ۱۹۳۴از سمت کنگره نویسندگان بعنوان بزرگترین شاعر معاصر روس برگزیده شد.درهمان سال پاسترنیک ازدواج کرد.در آغاز جنگ جهانی دوم به شهر چیستاپلنقل مهاجرت کرد و شروع به سرودن اشعار میهن پرستانه کرد که ثمره ی آن “قصه ترسناک”و ” پاسگاه مرزی”بوده است.پس از آن با میل شخصی خود بعنوان خبرنگاز نظامی به جبهه اعزام شد..او در ۵۶ سالگی نوشتن رمان دکتر ژیواگو را آغاز کرد ،نوشتن این کتاب ده سال به طول انجامید.این اثر چه به لحاظ موضوع و چه به لحاظ سرنوشت خود کتاب، با مهمترین تحولات سیاسی و اجتماعی روسیهی قرن بیستم پیوند خورده است.دکتر ژیواگو حکایت کننده ی داستان زندگی پزشک شاعری است که در بحبوحهی انقلاب اکتبر و درگیریهای داخلی در کشور تازه تاسیس اتحاد جماهیر شوروی، حوادث اجتماعی مسیر زندگیاش را تغییر میدهند.درسال ۱۹۵۷ این کتاب در ایتالیا منتشر شد و یک سال بعد جایزه نوبل ادبیات را برای او به ارمغان آورد.او بخاطر مسائل مربوط به حکومت کشورش از دریافت جایزه نوبل خودداریی کرد.سرطان ریه پاسترناک را در ۳۰ مه سال ۱۹۶۰ در ۷۰ سالگی از پای درآورد،او در پردلکینا درگذشت.زندگی نامه بوریس پاسترناک در کتابی به نام “ادبیات علیه استبداد” توسط پتر فین و پترا کووی جمع آوری شده است که این کتاب به حوادث قبل از شروع رمان دکتر ژیواگو تا مرگ او و حوادث پس از مرگش به طور مستند میپردازد.از مجموعه اثار او میتوان به موارد زیر اشاره کرد :مجموعه شعر بر فراز حصارها(۱۹۱۷)خواهر من زندگی، نامههایی از تولا، کودکی لوورس(۱۹۲۲)تولدی دیگر (۱۹۳۱)پهنای زمین(۱۹۴۵)وقتی هوا صاف میشود (۱۹۵۹).
آثار
- 1914: توأمان در ابرها
- ۱۹۱۷: مجموعه شعر بر فراز حصارها
- ۱۹۲۲: خواهر من زندگی، نامههایی از تولا، کودکی لوورس
- ۱۹۲۳: تمها و واریاسیونها
- ۱۹۲۶: تصنیف منظومه تاریخی- انقلابی “سال ۱۹۰۵”
- ۱۹۲۷: منظومهٔ تاریخی “ستوان اشمیت”
- ۱۹۲۸: منظومهٔ «بیماری والا» و رمان منظوم “اسپکترسکی”
- ۱۹۳۱: تولدی دیگر
- ۱۹۴۱: قصهٔ ترسناک و پاسگاه مرزی
- ۱۹۴۳: قطارهای اول وقت
- ۱۹۴۵: پهنای زمین
- ۱۹۵۷: دکتر ژیواگو
- ۱۹۵۹: وقتی هوا صاف میشود
مروری بر آثار و اندیشه ها
پاسترناک یکی از تاثیر گذارترین شاعران روس است که در هر چه جهانی تر کردن شعر روسیه ، تلاش های بسیاری را صورت داده است. در باب زندگی و آثار او اطلاعات کمی وجود دارد اما وجوه ادبی شعرهای او به حدی بالا بوده است که او را به عنوان یکی از بزرگان ادبیات روسیه و حتی او را بعنوان شاعری بی همتا قلمداد می کردند. در واقع او در استفاده از تصویر سازی ها و حس آمیزی ها شهرت بسیار داشت و زبان شعر او بسیار مورد پسند عوام مردم و مورد اقبال خواص اهل ادب بوده است.مشهور ترین کتاب او نیز دکتر ژیواگو است که به پزشک شاعری می پردازد که در گذر احوالات زندگی با رویدادهای بسیاری مواجه می شود. در زیر سه شعر از او با ترجمله پرویز ناتل خانلری را مرور می کنیم.
پدران
به دنیا خواهم آمد
خورشید غروب
دلپذیر و نادلپذیر
ما را به کنار پنجره خواهد کشید.
جلوه غیرعادی غروب را
به تصادف حمل خواهیم کرد.
و در برابر منظره دودکشها
شگفتزده خواهیم ماند
همچنانکه هر کس بتواند
یک قرن به عقب برگردد
در شگفتی میماند.
دود
روی یخی که سنگ را میشکند
تن را برهنه میکند
و همچون پهلوانی
در ابرها میآویزد و آنها را فرو میریزد.
روز گریزنده
بر سرسرههای آهنی
سیمهای تلگراف
که از کلبه میگریزند
شنا خواهد کرد
و چون دمی گذشت
مانند چراغی که به راه پسری سرکش بگیرند
برای آنکه این روز
نیفتد سر و دستش نشکند
فانوسهای سردر خانهها
با چراغ در شب روان خواهند شد
و از بالای آسمان
از میان رمه
رده به رده
او را به پیش خواهند راند
*
شعری پس از شعرهای دیگر
روی طاقچهات شعرهایی گذاشتهام
شعرهایی که میپنداری خود «من» است
روی طاقچه من شعری نیست
و در روزهایی که بسر بردهام هیچ «من» نیست.
زندگی کسانی که قیافه این صفا را
بهتر از دیگران وصف کرده
و بهتر از هر کسی از آن لذت بردهاند
ناچار باید در خاموشی کامل سپری شود
من که با هستی از یک مادر زادهام
و با آیندهای که از هماکنون هست آشنا هستم
چگونه میتوانم در پایان کار
به کفر صفای بیمانند دچار نشوم
شرمگینم، هر روز بیشتر شرمگینم
که در ژرفنای قرنی که چنین تیرگیها دارد
هنوز بیماری صعبی هست
که نامش «درد بیدرمان شعر» است.
*
باغ گریان
باران تند میبارد، و گوش میدهد.
آیا هنوز هم در جهان تنهاست؟
در برابر دریچه شاخهای که به حاشیه مشبکی میماند، میشکند
آیا پنهانی کسی مراقب آن است؟
زمین نرم
در زیر سنگینی باران کوفته میشود.
از دور آوای ماه اوت شنیده میشود،
که نیمهشب در دل بیابان، رسیدن خود را کمال میبخشد
صدایی به گوش نمیرسد و کسی مراقب نیست
باران همچنان در کار است:
از شیروانی به درون ناودان،
از لبه ناودان به پائین
آب را نزدیک لبان خود میآورم، گوش میدهم
آیا هنوز هم تنهایم؟
مترصدم که اگر کسی ببیندم
زار زار از دیده اشک بریزم.
اما سکوت بر همه چیز چیره است، حتی در برگی هم جنبشی رنگ نمیگیرد
نه چیزی به چشم میخورد، نه آوایی به گوش میرسد:
مگر بانگ گامهایی که به گل فرو میرود!
و آه اشکهایی که از درون این بانگ برمیخیزد
ترجمه ی اشعار بوریس پاسترناک توسط دکتر پرویز ناتل خانلری
نویسنده و گوینده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام
سایت بسیار خوبی دارید مطالب آموزنده بودند
موفق باشید
درود بر شما
خواهش می کنم. خرسندیم که رضایتتان حاصل شد دوست عزیز