مروری بر زندگینامه جورج برنارد شاو ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
جورج برنارد شاو
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” جورج برنارد شاو ” ، نویسنده ی ایرلندی و خالق کتاب” گاری سیب “را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه
جورج برنارد شاو نویسنده سرشناس ایرلندی در بیستوششم جولای 1856 در دوبلین به دنیا آمد. پدرش تاجر غلات و مادری خواننده بود و تحصیلات رسمیاش را در مدرسه علوم انگلیسی و تجاری دوبلین به پایان رساند.
وی در طول دوران فعالیت ادبیاش، بیش از 60 نمایشنامه نوشت و تنها فردی بود که هم جایزه نوبل ادبیات (1925) و هم به دریافت جایزه اسکار (1983) را برای نمایشنامه «پیگمالیون» نائل آمد.شاو از مدافعان سرسخت حقوق زنان و سوسیالیسم بود.
وی علاوهبر نمایشنامهنویسی، مهارت چشمگیری در نامهنگاری داشت. گفته میشود در دوران حیاتش حدود 250 هزار نامه به تحریر درآورده است.
او را توانمندترین نمایشنامهنویس انگلیسی پس از «ویلیام شکسپیر» و نافذترین رسالهنویس پس از «جاناتان سوییفت» هجونویس ایرلندی می دانند.
برنارد شاو همچنین یکی از برترین منتقدان موسیقی و تئاتر نسل خود به حساب می آمد که علاوه بر اینکه یک منتقد در موسیقی، هنر و نمایشنامه بود، رمان هم خلق می کرد.
او هر پنج رمان ناموفق خود را بین سالهای 1879 تا 1883 در ابتدای حرفهاش قلم زد و آنها را چاپ کرد؛ «حرفه کاشل بایرون»، «یک سوسیالیست غیراجتماعی» (1887)، «عشق در نزد هنرمندان» (1900)، «پیوند غیرمنطقی» (1905) و «بیتجربگی» (1931).
این نمایشنامهنویس ایرلندی اولین نمایشنامهاش به نام «خانهی بیوهمردها» را در سال 1885 با کمک «ویلیام آرچر» منتقد خلق کرد.
اگرچه این پروژه نیمهتمام ماند، اما در سال 1892 او به تنهایی آن را به خاتمه داد و در همان سال در سالن تئاتر «رویالتی» لندن به اجرا درآمد.
اولین نمایشنامههای برنارد شاو تقریبا در دهه 90 قرن نوزدهم روی صحنه اجرا می شدند و در این سالها او دیگر میتوانست به عنوان یک نمایشنامهنویس امرار معاش کند.
«جورج برنارد شاو» در مجموع 63 نمایشنامه نوشت که تعدادی از آنها پیش از آنکه در انگلیس و آمریکا نمایش درآیند، در آلمان به موفقیتهای بیشماری نائل آمدند.
به غیر از «اسکار وایلد»، سایر همعصران «برنارد شاو» طنز و شوخی را در آثار او منحصربهفرد میدانستند. او مردی بود که کلمات قصارش میان مردم دهن به دهن میگشت. به عبارت دیگر آنقدر که با نیش زبان و شوخطبعی او آشنا بودند که آثار هنریاش را آن چنان نمیشناختند.
با افزایش شهرت و تجربه، «برنارد شاو» به نگارش نمایشنامههای بلند رو آورد که آنها نیز موفقیترا برای او به ارمغان آوردند.
از آن جمله میتوان به «سزار و کلئوپاترا» (1898)، «بشر و فوق بشر» (1903) و «سرگُرد باربارا» (1905) اشاره کرد؛ با این حال محبوبترین اثر او «گاری سیب» بود که در سال 1929 نوشته شد.
از خصوصیات بارز «جورج برنارد شاو» در نوشتههایش این بود که همواره به مشکلات اخلاقی دوران خود میپرداخت و تلاش داشت تا با استفاده از طنز و کنایه، مقصود خود را منتقل سازد. «جورج برنارد شاو» در دوم نوامبر 1950 در سن 94 سالگی در هرتفوردشایر چشم از جهان فرو بست.
آثار
- پیگمالیون
- حرفه کاشل بایرون
- یک سوسیالیست غیراجتماعی
- عشق در نزد هنرمندان
- پیوند غیرمنطقی
- بیتجربگی
- خانهی بیوهمردها
- سزار و کلئوپاترا
- بشر و فوق بشر
- سرگُرد باربارا
- گاری سیب
مروری بر آثار و اندیشه ها
اگر بخواهیم مروری بر نمایشنامه نویسی مدرن داشته باشیم ، باید بگوییم که اکثریت قریب به اتفاق آنان ، تحت تاثیر مسائل اجتماعی قرار گرفته اند و نویسندگان نمایشنامه ها در عصر جدید عمدتا بر قالب اتفاقات ، احساسات و خیزش های مردمی دست به قلم شده اند.
جورج برنارد شاو نیز یکی دیگر از همین افراد است که در حوزه نویسندگی اجتماعی فعالیت کرده است ، اما با این تفاوت که او برای گفتن آنچه که در جامعه می گذشت ، زبانی خاص را برگزید و هیچ مرزی برای بیان فجایع تعیین کرد.
برنارد شاو ، از معدود کسانی در تاریخ نویسندگی بوده است که نوشته هایش هیچگاه به فعل نمی رسیده و سراسر اتفاقات و هیجانات در نوشته هایش جاری بوده اند.
او هیچگاه از گفتن هیچ فاجعه ای هراس نداشته است و عمق بدترین اتفاقات اجتماعی را نیز به تصویر کشیده است ، اما تکنیک شاو در بیان ، یعنی استفاده از طنز او را به یکی از منحصر بفرد ترین نمایشنامه نویسان جهان تبدیل کرده است.
نکته ای که باید در باب جورج برنارد شاو به آن اشاره کرد ، ذکر این نکته است که وی در ابتدای کار و هنگامی که قصد ورود به حوزه ی نویسندگی را داشته است ، دچار عدم پذیرش آثارش برای چاپ توسط انتشاراتی ها گردید.
کتاب های او در ابتدا به چاپ نمیرسیدند و هیچ ناشری اقبالی را نسبت به انتشار کتاب های او نشان نمیداد تا که سرانجام از راه دیگری به حوزه ی نویسندگی ورود کرد و آن روزنامه نگاری بود.
وی در ابتدا برای مجله های هفتگی به نقد موسیقی می پرداخت و پس از مدتی در این کار به یکی از خبرگان امر روزنامه نگاری تبدیل شد.
پس از مدتی به حوزه ی نقد و خبر رسانی در باب تئاتر ها مشغول گشت و این کار باعث شد که جرقه ای در ذهن او ایجاد شود مبنی بر اینکه نمایشنامه نویسی بیشتر از داستان نویسی می تواند او را در معرض بهترین اتفاق ها قرار دهد.
شاو در بازه ای که روزنامه نگاری را دنبال می کرد توانست ارتباطاتی را در حوزه ی تئاتر با چندی از بزرگان تئاتر ایجاد کند و سپس نخستین نمایشنامه های خود را به همراه کتاب هایی که در آن زمان اقبالی نداشتند ، منتشر می کند.
حال دیگر او یک انسان معروف بود و کمتر کسی این میانه پیدا می شد که او را چاپ آثارش منع کند و یا جلوی چاپ آثارش را بگیرد.نخستین نمایشنامه های او آنچنان مورد اقبال قرار گرفت که وی را به عنوان یکی از پیشرویان نمایشنامه نویسی و فردی برتر از شکسپیر لقب دادند.
پس از مدتی آوازه ی کارهای او به دلیل داشتن فرم خاصی از نوشتار ، به گوش اکثریت مردم می رسد و پس از مدتی از او بعنوان یکی از ارکان اصلی در تاریخ نویسندگی یاد می شود.
دغدغه ی اصلی کارهای برنارد شاو ، جامعه ی خویش بوده است. او نیز به مثابه بسیاری از نویسدگانی که در حوزه ی کارهای مردمی و اجتماعی فعالیت می کرده اند ، اجتماع را در راس کار خویش قرار داده و به مسائل حاشیه ای در باب آن پرداخته است.
او به نقش حکومت ها می پردازد. او به مردمان فقیر را مورد بحث قرار میدهد و بسیاری از این دست اتفاقات را که در دل هر جامعه ای رخ میدهد را به بوته ی نقد می کشد.
جرج برنارد شاو ، علاوه بر یک نمایشنامه نویس فوق العاده و یک نویسنده ی بی نظیر یک موزیسین عالی و یک تئاتر شناس بی همتا نیز بوده است.اما اگر بخواهیم خلاصه ای از آنچه که در ذهن مردم از برنارد شاو نقش بسته است را بگوییم باید به طنزپزدازی وی اشاره کنیم.
بخشی از مشهور ترین سخنان جورج برنارد شاو را در زیر با هم مطالعه می کنیم :
- یک مرد تا زمانی که صحبتهایش را انکار نکنید حرفی نخواهد زد.
- روش جوک گفتن من این است که واقعیت را بگویم. واقعیت خندهدارترین لطیفه دنیا است.
- وقتی که انسان بخواهد ببری را از پای در آورد ، اسمش را یک فعالیت ورزشی میگذارد اما اگر ببر بخواهد او را بکشد اسمش درندگی حیوانات است.
- عده کمی از مردم بیش از یک یا دو بار در سال فکر میکنند. من با یکي – دو بار فکر کردن در هفته برای خودم شهرتی دست و پا کردم.
- مرد خردمند سعی میکند خودش را با دنیا سازگار کند و مرد نابخرد اصرار دارد که دنیا را با خودش سازگار کند. بنابراین کلیه پیشرفتها بستگی به تلاشهاي مرد نابخرد دارد.
- ما از تجربه کردن میآموزیم که انسان هیچگاه از تجربه کردن چیزی نمیآموزد.
- اگر وقت کافی باشد هر چیزی برای هر کسی دیر یا زود اتفاق میافتد.
- اگر در موزه ملی آتش سوزی شود، کدام نقاشی را نجات خواهم داد؟ البته آن را که به در خروجي نزدیکتر است.
- تنها کسی که با من درست رفتار میکند خیاطم است که هر بار که مرا میبیند، اندازههای جدیدم را میگیرد؛ بقیه به همان اندازه قبلی چسبیدهاند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
- در زندگی دو تراژدی وجود دارد: اینکه به آنچه قلبت میخواهد نرسی و اینکه به آنچه که قلبت می خواهد برسی
- انسانهای خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات
- وقتی چیزی خندهدار است با دقت در آن حقیقتی پنهان را جست و جو کنید!
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
awliii mrc