مروری بر زندگینامه محمد حجازی ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

[av_one_full first min_height=” vertical_alignment=’av-align-top’ space=” margin=’0px’ margin_sync=’true’ row_boxshadow_color=” row_boxshadow_width=’10’ link=” linktarget=” link_hover=” padding=’20px’ padding_sync=’true’ highlight_size=’1.1′ border=’1′ border_color=’#919191′ radius=’9px’ radius_sync=’true’ column_boxshadow=’aviaTBcolumn_boxshadow’ column_boxshadow_color=’#000000′ column_boxshadow_width=’10’ background=’bg_color’ background_color=” background_gradient_color1=” background_gradient_color2=” background_gradient_direction=’vertical’ src=” attachment=” attachment_size=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’ animation=” mobile_breaking=” mobile_display=” av_uid=’av-3r1feh’]
[av_textblock size=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” font_color=” color=” id=” custom_class=” av_uid=’av-jkwv90be’ admin_preview_bg=’rgb(255, 255, 255)’]
زندگینامه سید محمد حجازی تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است .
زندگینامه سید محمد حجازی در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند .
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند .
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان .
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم .
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” محمد حجازی ” ، نویسنده و نمایشنامه نویس و خالق اثر جاودانه “آینه” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند .
زندگینامه سید محمد حجازی
سید محمد حجازی رماننویس – نمایشنامهنویس – زاده ی 25 فروردین سال 1279 از جمله مترجمین و سیاستمداران و روزنامهنگار معاصر ایران است که در شهر تهران به دنیا آمد.لقب وی مطیع الدوله است.او فرزند نصرالله مستوفی،مستوفی دربار قاجار بود.محمد حجازی دوران تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه سن لویی واقع در تهران به انجام رسانید .
سید محمد حجازی در سن ۱۲ سالگی کتاب با موضوع فن باغبانی که به زبان فرانسه بود را به فارسی ترجمه کرد . پس از آن که تحصیلات خود را در رشته ادبیات تمام کرد به همراه محصلین که به اروپا اعزام می شدند راهی اروپا شد و تحصیلات خود را در رشته ی تلگراف بیسیم در آنجا به اتمام رسانید. وی پس از گذراندن دوره علوم سیاسی و مهندسی تلگراف را در فرانسه و به علت بازگشت به ایران در سازمان پست و تلگراف استخدام شده و در آنجا عهده دار سمت های متفاوتی از جمله مدیریت مجله ایران امروز و مدیریت پست و تلگراف شد. وی پس از آن به سبب علاقه ی فراوانی که به رشته ی ادبیات داشت رشته ی خود را کنار گذاشته و به نویسندگی روی آورد و پس از زمان کوتاهی آثارش با استقبال فراوانی روبه رو شد .
سید محمد حجازی تسلط زیادی بر زبان های فرانسه و انگلیسی داشت . او مقالات خویش را در نشریات آن زمان مخصوصا در نشریه ی باباشمل – به چاپ رساند .حجازی خود صاحب روشی جدید و دلنشین در حوزه ی نویسندگی بوده و به همین علت حجازی را در جمع نویسندگان درجه اول جای گرفت .
اگر بخواهیم در حوزه آثار او مرور کوتاهی از نگاه منتقدان داشته باشیم باید بیان کنیم که : “در اولین رمان محمد حجازی -هما- زنی فرشته خو و زیباست . -زیبا- رمان دیگر حجازی مثالی برای زن هوسباز – لکاته و مکار را معرفی میکند . نویسنده معایب اخلاقی و فساد او را قسمتی از پلیدی درونی او می داند و قسمتی ی را نیز به محیط فرافکنی میکند . برعکس رمان قبل که هما نمونه ای از یک زن خوب و مطیع و فداکار است – زیبا نمونه زنان پلید در قصه های کهن فارسی می باشد. در این میان پاورقی نویسان با تمسک به هرزه نگاری و افکاری انحراف جنسی زن را به شکلی ابزاری و عروسکی مورد بهره گیری آثار پر تراکم و سخیف خود قرار میدهند .نوشته های حجازی آرزو ها و عواطف فرادستان جامعه ایرانی را مورد انعکاش قرار میدهد . در داستان -پروانه- زنی عاشق شاعری می شود و خوشبختی را در خارج از خانه همسرش جست و جو می کند . 5 وقایع داستان -زیبا- قبل از سال 1300 رخ داده است و سالها بعد از آن در زندان به صورت گزارش ماوقع از جانب شیخ حسین جهت وکیل مدافعش به رشته ی تحریر در آمده است. این داستان گزارشی است به صورت واقع گرایانه از جامعه در سال های 1290 است و فساد اداری و اجتماعی موجود در این دوره را مورد نقد قرار میدهد.سایر داستان های حجازی از حد قطعه های ادبی که به مفاهیم کهنه اخلاقی و روانشناس آغشته شده است تجاوز نمی کند.شیخ حسین در داستان -زیبا- روستازادهای که به علت ادامه تحصیلات مذهبی به تهران آمده و عاشق و شیفته ی زن هوسباز و آشوبگری به نام زیبا میشود . سودای سوزان جسم او را آرام آرام به تسلیم و سر خم کردن از سنگرهای اعتقادات و اخلاقیاتش میکشاند . شیخ به خاطر زیبا نوع پوشش اش را تغییر میدهد . به توصیه او زیردست یکی از عاشقان دلدارش در ادارهای استخدام میشود . با اصرار زیبا وارد نیرنگ ها و بند و بستهای سیاسی میشود – قلم بمزد میشود – و افتراهای سیاسی او سبب خودکشی دختری بی گناه میگردد . در این سقوط باور ها که شیخ حسین با آگاهی تمام ولی بدون قدرت مقاومت شاهد آن است – بر سر زیبا با سایر شیفتگان وی میجنگد – نامزد پاک خود را به سمت و سوی فحشا میکشاند – رشوه میگیرد و اختلاس میکند –لحظه ای مجاهد می گردد و لحظه ای دیگر مرتجع – گاه امروزی و گاه سنتی . به معنای کلمه شیخ حسین بازیچه دست زیبا می گردد.حال و هوای رمان سرشار است از هرج و مرج – مرض اداره سالاری – فساد و سقوط بزرگان قوم . دورانی که رمز پیشرفت روابط پنهانی و خصوصی است – مردمی گرگ صفت و بی اصول – مردمی که بندی بند شلوار خویشند . خوشگلی بلا است و مایه پیشرفت .محمد حجازی در 10 بهمن 1352 در تهران دیده از این جهان فرو بست .
آثار سید محمد حجازی
داستان ها
- هما
- پریچهر ناشر شرکت کتاب
- زیبا ناشر شرکت کتاب
- آئینه ناشر شرکت کتاب
- پروانه
- آهنگ ناشر شرکت کتاب
- نسیم ناشر شرکت کتاب
- محمودآقا را وکیل کنید
- هزار سخن
- آرزو ناشر شرکت کتاب
- میهن ما
- خلاصه تاریخ ایران
- پیام ناشر شرکت کتاب
- ساغر ناشر شرکت کتاب
- زیبا ناشر شرکت کتاب
- شادکامی ناشر شرکت کتاب
ترجمه ها سید محمد حجازی
- حکمت ادیان
- شادکامی
- سلامت روح
- رشد شخصیت
- رؤیا (زیگموند فروید)
مروری بر آثار سید محمد حجازی
در ادامه بخشی از شاهکار محمد حجازی به نام ” آینه ” را با هم مطالعه می کنیم :
رفیقی دارم که تازه در مازندران ملکی بدست آورده. چندی بود اصرار داشت دو سه روزی برویم ده، بیفتیم و نفس راحتی بکشیم. می گفت صبح زود که حرکت کنیم ظهر می رسیم به شیرین کلا، باقی روز و فردا و پس فردا را آنجا خوش می شویم و هر وقت بخواهی برمی گردیم آنچه می توانست از هوا و صفای آنجاها تعریف می کرد و وعده سرشیر و قرقاول می داد. من این روزها از سفر گریزانم و هیچ عالمی را بهتر از کنج خانه نمی دانم ولی چه کنم که رفیقم می خواست اسباب بازی خود را به تصدیق من برساند و حق داشت زیرا من هم اغلب نوشته های خود را برای او می خوانم و او تحمل می کند. رفتیم اما اتومبیل در راه خراب شد و نزدیک غروب رسیدیم و از خستگی زود خوابیدیم. فردا سحر هنوز از آفتاب اثری نبود که ما کنار رودخانه ایستاده بودیم و خواب آلوده و ذوق زده می دیدیم که آهسته و شورانگیز، سیاهی از آسمان می رود، ستاره ها چشمکی می زنند و قایم می شوند، قله ها سر می کشند و خودنمایی می کنند. پرده تاریکی که روی آب کشیده و خروش رود را سهمناک کرده بود، نازک شد و درید. آن همه غول و دیو مازندران که در شاهنامه خوانده بودم. بصورت کوه های عظیم و درخت های بلند و دره های عمیق درآمدند.
حیفم می آمد چشم بهم بزنم، خیره نگاه می کردم که مبادا یک قلم از این نقاشی سحرآمیز را نبینم: متصل رنگ بود که در هم ریخته می شد و نقش و نگاه بود که به آن رنگ ها جلوه می کرد و مرا چون غریقی در طوفان خیال، هر آن به عالمی می انداخت. وقتی آفتاب زد و رنگ و روی دنیا شسته و براق، نمایان شد، دیدم سر کوه ها مثل مخمل سبز سیر، از وزش نسیم، خواب و بیدار می شود، درخت های دامنه چنان درهم چپیده و سر بهم آورده اند که اسرار شب را از دست نخواهند داد، دو طرف رودخانه و تا آنجا که چشم کار می کند بر پستی و بلندی زمین، فرش هایی از هزاران گل برجسته انداخته بود. در میان یک صحنه گل قرمز که از ترس باد دایم یکدیگر را در آغوش می کشیدند، یک گل آتشین بزرگ دیدم که روی این و آن دامن می کشید و هر دفعه دستی می آمد و دامن را پایین می آورد. چون خیلی دور بود نمی توانستم ببینم آن دختر تنبان قرمز، صبح به آن زودی در میان سبزه و گل چه می کند. رفیق صاحب ملک هم یک بند حرف می زد و از چراگاه و شالی کاری و تلنبار صحبت می کرد و مجال سوال نمی داد. من هم به حرفش گوش نمی دادم و به تماشا و افکار خود مشغول بودم و پنهانی برای یک رفیق صاحبدل آه می کشیدم، دلم برای شعر و حرف دل، ضعف می رفت و برای یک دهن آواز، بی خود شده بودم. ناگهان صدای محزون و گرفته گاوی بلند شد و انعکاس دراز آن در کوه ها و دره ها پیچید و زیر و بم ها در گرفت. گویی در معبد آسمان ناقوس می زنند. از شوق و رقت بی تاب شدم، چشم ها را بهم گذاردم که بار دیگر این نغمه دلکش را بشنوم. این بار صدا با آهنگ و قوت بیشتری از طرف دیگر بلند شد. مثل این بود که به سوالی جوابی آمد. از دو طرف ناله ها مکرر شد. بی اختیار از رفیقم پرسیدم اینها چه می گویند؟ با تعجب گفت راستی نمی دانی؟ تو که اهل دلی! گفتم ممکن است همه طور تعبیر کرد اما می خواهم حقیقت را بدانم. رفیقم دهان باز کرد که جواب بگوید اما هنوز چیزی نگفته انگشت را روی لب ها گذاشت و اشاره کرد که ساکت باش و بشنو! آواز لطیفی شنیدم که از وزش نسیم کم و زیاد می شد، من کلمات را نمی فهمیدم لکن از حرکات سر و لبخندهای رفیقم پیدا بود که او به شعرها آشناست.
[/av_textblock]
[/av_one_full][av_hr class=’full’ height=’25’ shadow=’shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’50px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkwsj39t’ admin_preview_bg=”]
[av_one_full first min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ link=” linktarget=” link_hover=” padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background=’bg_color’ background_color=” background_gradient_color1=” background_gradient_color2=” background_gradient_direction=’vertical’ src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’ animation=” mobile_breaking=” mobile_display=” av_uid=’av-cmlhq’]
[av_heading heading=’شاید این ها را هم دوست داشته باشید’ tag=’h2′ style=’blockquote modern-quote modern-centered’ size=” subheading_active=” subheading_size=’15’ margin=” margin_sync=’true’ padding=’10’ color=” custom_font=” av-medium-font-size-title=” av-small-font-size-title=” av-mini-font-size-title=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” av_uid=’av-jq448lo5′ admin_preview_bg=”][/av_heading]
[/av_one_full]
[av_blog blog_type=’posts’ categories=’41’ link=’category’ blog_style=’blog-grid’ bloglist_width=” columns=’3′ contents=’title’ content_length=’excerpt_read_more’ preview_mode=’auto’ image_size=’portfolio’ items=’3′ offset=’0′ paginate=’yes’ conditional=” av_uid=’av-jq44aeem’]
[av_two_fifth first min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ link=” linktarget=” link_hover=” padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background=’bg_color’ background_color=” background_gradient_color1=” background_gradient_color2=” background_gradient_direction=’vertical’ src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’ animation=” mobile_breaking=” mobile_display=” av_uid=’av-cmlhq’]
[av_image src=’https://mohamadrezateimouri.com/wp-content/uploads/2018/11/writer-1-1.jpg’ attachment=’3675′ attachment_size=’full’ align=’center’ styling=’circle’ hover=” link=” target=” caption=” font_size=” appearance=” overlay_opacity=’0.4′ overlay_color=’#000000′ overlay_text_color=’#ffffff’ copyright=” animation=’no-animation’ av_uid=’av-jkwrfss1′ admin_preview_bg=”][/av_image]
[/av_two_fifth]
[av_three_fifth min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ link=” linktarget=” link_hover=” padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background=’bg_color’ background_color=” background_gradient_color1=” background_gradient_color2=” background_gradient_direction=’vertical’ src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’ animation=” mobile_breaking=” mobile_display=” av_uid=’av-7zngm’]
[av_hr class=’invisible’ height=’45’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’50px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkwsj39t’ admin_preview_bg=”]
[av_textblock size=” font_color=” color=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” av_uid=’av-jkwrebve’ admin_preview_bg=”]
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
[/av_textblock]
[/av_three_fifth]
[av_hr class=’invisible’ height=’25’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’50px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkwsj39t’ admin_preview_bg=”]
[av_comments_list av_uid=’av-bssym’]
دیدگاهتان را بنویسید