نَجیب مَحفوظ و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
ما قصد داریم مقاله نَجیب مَحفوظ و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید را به دو مدل متنی و صوتی برای راحتی کار شما عزیزان در اختیار تان قرار دهیم
ما قصد داریم مقاله نَجیب مَحفوظ و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید را به دو مدل متنی و صوتی برای راحتی کار شما عزیزان در اختیار تان قرار دهیم
در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در فراز و فرود این دشت عظیم ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” نَجیب مَحفوظ ” ، نویسنده ی مصری را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه
” نَجیب مَحفوظ عبدالعزیز ابراهیم احمد الباشا “نویسنده و نمایشنامه نویس در 11 دسامبر 1911 در جمیلیه (یکی از محله های قاهره) متولد شد. او فرزند یک کارمند دولت بود و از 1934 تا 1971 در زمان بازنشستگی اش در مصر در بخش فرهنگی خدمات کشوری کار می کرد . وی در آغاز در وزارت موقوفات کار می کرد ، بعد از آن در اداره هنر مدیر سانسور و مدتی بعد رئیس بنیاد حمایت از سینما شد و در آخر به عنوان مشاور وزیر فرهنگ انتخاب شد .وی 30 کتاب داستان نوشت و در سال 1988 به عنوان اولین عرب جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد . رمان های نخست وی درباره ی زمان های مصر باستان بود مانند رمان رادوبیس . سپس به توصیف جامعه ی مدرن مصر پرداخت و نوشتن اثر بزرگ و معروف خود را آغاز کرد ؛ این اثر به نام سه گانه ی مصر شناخته می شود و سه نسلِ خانواده های گوناگون را از جنگ جهانی اول تا پس از کودتای نظامی 1952 که باعث سقوط شاه شد را به تصویر کشیده و بیان می کند . این اثر زمینه را برای بررسی و رسوخ در اندیشه و رفتار و تغییرات اجتماعی مصر آماده می کند . در آثار بعدی ، وی به رژیم سلطنتی قدیم مصر ، استعمار انگلیس و مصر کنون با نگاهی منتقدانه پرداخت . بسیاری از آثار برتر محفوظ درارتباط با مسائل اجتماعی مانند زنان و زندانیان سیاسی بوده است و همچنین اکثر آثارش به شکل پاورقی منتشر شدند همانند اثر بچه های محله ی ما و کوچه مدق ؛ البته نکته ی قابل توجه این است که بر اساس این اثر شرکت سلما هایک در مکزیک فیلمی ساخت . بچه های محله ی ما از بهترین آثار محفوظ به علت کفرگویی و تصویر کنایه آمیز او از خدا که برضد عقاید ادیان ( یهودیت، مسیحیت و اسلام ) بود و عقایدی مخالف آنان داشت در مصر سال های زیادی ممنوع بود . پس از فتوای خمینی خمینی در 1989 در ارتباط با سلمان رشدی طی گفتگویی با یک روزنامه نگار عمر عبدالرحمن (روحانی نابینای مصری ) گفت که در صورتی که به علت نگارش این کتاب محفوظ را مجازات می کردند ، سلمان رشدی به خود نیز اجازه نمی داد چنین کتابی را منتشر کند . پس از آن عمر عبدالرحمن همیشه تاکید داشت آن حرف او فتوا نبوده است اما اسلامگرایان آن را فتوا دانسته و آن نویسنده را در قاهره از ناحیه گردن با چاقو مجروح کرده و تصمیم به قتل او داشتند ؛ با وجود اینکه او زنده ماند اما بعد از آن اتفاق او همیشه همراه با محافظان خود بود .سرانجام در سال 2006 در مصر رمان بچه های محله ی ما با مقدمه ی احمدکمال عبدالمجد چاپ شد .رمان های معروف و شناخته شده ی او شامل دزد ها و سگ ها (1965) ، گدا (1965) و میرامار (1967) می شود . او با داستان کوتاه دنیای خدا (1963) موفقیت خود را به عنوان داستان کوتاه نویس ثابت کرد . وی حدود 40 رمان و داستان کوتاه و بیشتر از 30 نمایشنامه رادیویی و سینمایی و نمایشنامه دارد .سرانجام او در 30 اوت 2006 درگذشت .
آثار
مروری بر آثار و اندیشه ها
نجیب محفوظ از بزرگترین و صاحب سبک ترین نویسندگان ادبیات جهان است. او در عرصه های مختلفی از گونه های ادبی از رمان تا نمایشنامه نویسی و شعر ورود کرده و در هرکدام از آنان آثار ماندگاری دارد که تحسین جهانیان را بر انگیخته است. عمده ی شهرت نجیب محفوظ کسب جایزه ی نوبل او بعنوان نخستین عرب زبان تاریخ است. او آثاری بسیار روان و با معانی بسیار عمیق دارد. عمده آثار او به گرد دو موضوع اساسی می گردد که خود او نیز بارها و بارها در مصاحبه ها و نوشته هایش بدان اشاره کرده است. او گفتگوی دیالکتیک میان سنت و مدرنیته و همچنین رسوم و آیین فولکلور را در تمامی آثار خود دارد . او بارها در سخنرانیش به این موضوع اشاره کرده است که زاده ی دو تمدن است. تمدن هفت هزار ساله ی مصر و تمدن هزار و چهارصد ساله ی اسلام. در باب شرح این دو دروازه ی فکری چنین می گوید که : ” براي معرفي تمدن اسلامي من در مورد نحوه ايجاد يك اتحاد بين همه بشريت برمبناي آزادي، برابري و بخشش تحت لقای خدا صحبت نمي كنم، يا در مورد عظمت پيامبرش صحبت نمي كنم يا … بلكه تنها به اين نكته اشاره مي كنم كه در يك نبرد پيروزمندانه در مقابل بيزانتين، مسلمانان اسراي جنگي را با تعدادي كتاب در زمينه فلسفه، پزشكي و رياضيات كه بازماندهی يونان باستان بود مبادله كردند و اين نكته را معرف روح انساني ميدانم. همچنین تمدن مصر را آنچنان عظیم می بینم که هیچگاه در هیچکدام از اهرم های ثلاثه جایی برای آنها نیست. تمدنی هفت هزار ساله با آداب و رسومی منحصر بفرد که هر یک می تواند قابی باشدبرای هویت های یک قوم ، من اینگونه به مصر نگاه می کنم.” . (متن سخنرانی نوبل از نجیب محفوظ)
نثری او نثری بسیار گیرا بوده و در آن جلوه های داستانی بسیار نمود دارند. توصیفات او از شخصیت ها و فضاها و .. به مانند سفری به دل مصر است و مخاطب را تا پای ریگ ها و بناهای تاریخی مصر می کشاند. این یکی از ویژگی های بارز هر نویسنده ای است که در نجیب محفوظ بیش از همگان موج می زند. در باب نوشته های او تمامی نویسندگان و منتقدان در یک نقطه متفق القول اند و آن این است که نجیب محفوظ را نمی توان تنها یک نویسنده دید. او علاوه بر نویسندگی ، یک فیلسوف رمان نویس است. او در تمامی آثارش بسیار بسیار به فلسفه ی زندگی پرداخته و در دل همه ی داستان هایش می توان درس های بسیاری از نوع نگاه او به جهان هستی دید. او همچنین باور های ضد جنگ بسیار قوی داشته و بسیار نیز در باب این قضیه دست به نگارش زده است. در زیر بخشی از کتاب دل شب از آثار تحسین شده ی نجیب محفوظ را با هم می خوانیم:
“….با دلسوزي از او پرسیدم:
– پدرت به تو چه گفت؟
– چون حرفهایم را باور نمیکنی به تو نمیگم!
احساسی به من دست داد که او میخواهد شوخی را با لعابی از واژه هاي خشن بپوشاند تا با اسطوره اش مطابقت داشته باشد و خود را راضی کند:
تسلیم شدم و زیر لب گفتم:
– دنیاي ما دنیاي زندهاي بود. عواطف، آرزوها و رؤیاها در آن در حرکت بودند. جدي و شوخی، غم و شادي، انسان، جن، حیوان و اجسام را همگون میساخت و کلام برتفاهم و تعامل استوار بود.
– تو همه ي آنها را درك میکنی؟
– با تمام حواسم، دلباختگی و اصرار.
– نمیترسی؟
– گاهی، ولی زود با اسلحه ي حمله و دفاع آشنا شدم و مالک دنیا شدم. شبی روي لبه پنجره داشتم با یک سینی و لیمویی بازي میکردم. یک دفعه از پنجره موجودي را در کوچه دیدم که به من نگاه میکرد. پاهایش در زمین کاشته شده بود و چشمانش در تاریکی میدرخشید. گیج شدم عقب عقب رفتم و به پشت، کف اتاق افتادم و فریادم سکوتشب را در هم شکست. بعداً فهمیدم که ملاقات انسان با جن نباید به این شکل صورت گیرد. مادرم به من گفت باید صمدیه را حفظ کنم. اماجنهایی که در زیرزمین خانهمان زندگی میکردند شوخ طبع بودند و به کسی آزار نمیرساندند. آب پنیر را با عسل مخلوط میکردند و یا غذا کم میکشیدند تا غذاي بیشتري برایشان بماند یا اینکه در شب چراغهایی که در دست رهگذران بود خاموش میکردند و بدترین شوخی آنها تبدیل رؤیاها به کابوس بود….”
_ بخشی از کتاب دل شب اثر نجیب محفوظ
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.