مروری بر زندگینامه جی.دی سلینجر ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

ما قصد داریم مقاله جی.دی سلینجر و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید را به دو مدل متنی و صوتی برای راحتی کار شما عزیزان در اختیار تان قرار دهیم
در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
جی.دی سلینجر و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” جی.دی سلینجر ” ، نویسنده ی آمریکایی و خالق کتاب “ناتور دشت ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه
جی. دی. سلینجر با نام کامل جروم دیوید سلینجر یا جروم دیوید سَلینجر نویسنده معاصر امریکایی که در ۱ ژانویه ۱۹۱۹ در منهتن نیویورک سیتی متولد شد.پدر او یهودی و مادرش مسیحی بود که پس ازدواج به دین یهودیت گرویده بود.در ۱۸ سالگی چند ماهی را در اروپا گذرانده بود و پس از ان به آمریکا بازگشت و در یکی از دانشگاه های نیویورک مشغول به تحصیل شد ولی دیری نپایید که تحصیل را رها کرد.جنبهٔ مهم زندگی سلینجر، مبهمبودن او برای منتقدان و هواداران اوست. به بیان بهتر، نوعی دور از دسترس بودن او از انظار است. به همین دلیل، اطلاعات زیادی درمورد زندگی روزمره و عادی او موجود نیست.او، با توجه به شخصیت گوشهگیر خود، همواره تلاش میکرد دیگران را به حریم زندگیاش راه ندهد.نخستین داستان سلینجر به نام جوانان در سال ۱۹۴۰ در مجلهٔ استوری به چاپ رسید.در ۲۶ سالگی ناتور دشت به شکل داستانهای دنباله دار در امریکا منتشر شد و در سال ۱۹۵۱ به صورت کتاب در امریکا و بریتانیا به چاپ رسید.ناتور دشت، در مدت کوتاهی شهرت و محبوبیت فراوانی برای او به همراه آورد .در سال ۱۹۹۹ بنگاه انتشاراتی راندوم هاوس ناتور دشت را شصتوچهارمین رمان برتر سده بیستم معرفی کرد. این کتاب در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیراخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهٔ دههٔ ۱۹۹۰ ــ منتشرشده از سوی «انجمن کتابخانههای آمریکا» ــ قرار گرفت. رمانهای پرطرفدار وی، مانند ناتور دشت در نقد جامعهٔ مدرن غرب و خصوصاً آمریکا نوشته شدهاند.شخصیت پردازی سلینجر در داستانهایش بسیار قویست.فرانی و زویی یکی دیگر از داستانهای مشهور اوست که به فارسی ترجمه شده است.در سال ۲۰۱۷ فیلمی به نام یاغی دشت درباره زندگی وی ساخته شدسلینجر در ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰ ،در ۹۱سالگی در محل زندگی خود در شهر کوچک کورنیش در نیوهمپشایر درگذشت.
آثار
رمانها و داستانهای بلند
- ناتور دشت
- فرانی و زویی
- تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران و سیمور: پیشگفتار
- جنگل واژگون
- شانزدهم هپورث ۱۹۲۶
- مجموعه داستانها
- دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم
- هفتهای یه بار آدمو نمیکشه
- نغمهٔ غمگین
- یادداشتهای شخصی یک سرباز
- دختری که میشناختم
- شانزدهم هپ ورث
مروری بر آثار و اندیشه ها
سلینجر یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر و همچنین یکی از صاحب سبک ترین رمان نویسان در جهان است. اگر بخواهیم مروری بر آثار و اندیشه های سلینجر داشته باشیم باید او را تنها از دریچه ی آثارش مورد بررسی قرار دهیم چرا که او بسیار انسانی منزوی بوده و هیچگاه کسی را وارد زندگی اش نکرده و به کسی اجازه ی ورود به حریم زندگی اش را نمیداده است. از این رو تنها می توان به این نکته اشاره کرد که سلینجر هر چه هست ، در آثارش متجلی شده است و قلم را وسیله ای برای بیان احوالات شخصی خود کرده و جز این نیز راهی برای هوادارنش در مسیر شناخت سیر زندگانی خود باقی نگذاشته است. آثار سلینجر را می توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. نخست آنکه باید آثار او را به لحاظ ادبی و سبک نگارش و سپس او را به لحاظ محتوا و درون مایه ی داستان هایش مورد بررسی قرار داد.آنچه آثار سلینجر را بسیار متفاوت از سایر نویسندگان حوزه رمان نویسی می کند ، شناخت و تسلط او به تمامی عناصر رمان نویسی است. او به واقع استادانه می نویسد. او می داند که چگونه حوادث را شکل دهد ، در بستر حوادث به شخصیت ها جان دهد و چگونه آنها را در گذر یک داستان به فراز و فرود های گوناگون مبتلا کند.این هنر او به جد یکی از مهمترین ویژگی های آثار اوست. دیگر ویژگی سبک نگارش او ، گیرایی و جذاب بودن آن است. شما اگر به آثار سلینجر نگاهی بیاندازید ، در می یابید که همگی از یک نقطه آغاز شده و این نقطه همیشه و در همه ی داستان همراه شماست و شما همچنان به دنبال آن نقطه می دوید و هیچ خستگی نیز به تن راه نمی دهید. این نقطه در بعضی آثار او شخصیت ها و در بعضی از آثار او اتفاق اصلی و یا پیرنگ داستانی است.به لحاظ درون مایه ی داستانی نیز اکثر رمان های او صاحب درون مایه های مشترک هستند اما هر کدام به زبانی به شرح احوالات شخصی و شخصیت های داستان های سلینجر می پردازند. این شرح احوالات انسانی یک برتری فوق العاده مهم را برای سلینجر فراهم آورده است و آن هنر ماندگاری است. آنچه که ما از آن بعنوان هنر ماندگاری یاد می کنیم در واقع همان هنر هم ذات پنداری است. آثار سلینجر همیشه و در هر زمان تازه است. او گویی سالیان سال پیش تر از همه ی مردم زیسته است و از سویی دیگر گویی با ماشین زمان نویسندگی ، سفر به دوران کنونی داشته است و آنگاه به نگارش آثار خود دست زده است. چرا که همه ی آثار او همیشه مقتضی با حال هر زمانه ای قابل تعریف است. او بسیار به انسان ها پرداخته است. از رنج هایشان گفته است و از سویی دیگر شادی های عمیق آنان را تصویر کرده است. سلینجر به جد یکی از بزرگترین نویسندگانی است که شما در طول عمر خود با آن برخورد کرده اید . رمان ناتور دشت از او در میان ایرانیان بسیار طرفدار دارد.اگر می خواهید سلینجر را بشناسید و با هنر نویسندگی او آشنا شوید ، با ” ناتور دشت” شروع کنید.مطمئنا بهترین انتخاب شما خواهد بود.
در زیر بخش هایی از کتاب ناتور دشت را با هم مطالعه می کنیم :
“زندگی واقعا یه جور بازیه پسرجان. زندگی یه جور بازیه که با توجه به مقررات بازیش میکنن دُرُسّه آقا. میدونم که زندگی یه جور بازیه. میدونم.چه بازیای، چه کشکی، چه پشمی. بازی! اگه طرفِ کله گندهها باشی قبول دارم بازیه. ولی اگه طرفِ دیگه باشی، طرفی که کله گندهها نیستن، دیگه بازی چه معنی داره؟ هیچچی. هیچ بازیای در کار نیست.
دَرو که بستم و رفتم طرفِ اتاق نشیمن، پشت سرم یه چیزی رو داد زد ولی درست نشنیدم چی. مطمئنم فریاد زد «موفق باشی!» امیدوارم اینو نگفته باشه. از تهِ دل امیدوارم. من که هیچوقت پشت سرِ کسی داد نمیزنم «موفق باشی!» فکرشو بکنی میبینی خیلی وحشتناکه.
موقع جمع کردن وسایل یه چیزی حالمو گرفت. باید این یه جفت کفشِ پاتیناژِ خیلی نو رو که مادرم دو سه روز پیش واسهم فرستاده بود میذاشتم تو چمدون. این خیلی افسردهم کرد. میتونستم مجسم کنم مادرم رفته فروشگاهِ اسپالدینگ و از فروشنده یه میلیون سوال احمقانه پرسیده و اون وقت من اینجا اخراج شدهم. این باعث شد دلم بگیره.
دخترِ بامزهای بود؛ جینو میگم. نمیشد گفت خوشگله. ولی دستودلِ منو میلرزوند. دهنِ گلوگشادی داشت. منظورم اینه که وقتی حرف میزد یا در مورد چیزی هیجانزده میشد لبولوچهش پنجاه طرف تکون میخورد. من عاشقِ همین بودم.
راستش هیچ تحملِ کشیش جماعتو ندارم. مخصوصا اونایی رو که میاومدن تو مدرسهها و با لحنِ مقدس خطابه میخوندن. خدایا، چقدر از اون لحن بدم میآد. نمیفهمم چرا نمیتونن با لحنِ معمولی حرف بزنن. موقعِ حرفزدن خیلی حقهباز به نظر میاومدن.
اگه کسی کاری رو خیلی خوب انجام بده، بعدِ یه مدت دیگه مواظبِ کارش نیست و خودنمایی میکنه و اونوقت دیگه خوب نیست.
پسر، وقتی یکی میمیره، حسابی مرتبش میکنن. امیدوارم اگه واقعا مردم، یه نفر پیدا شه که عقل تو کلهش باشه و پرتم کنه تو رودخونه، یا نمیدونم، هر کاری بکنه غیر گذاشتن تو قبرستون. اونم واسه اینکه مردم بیان و یکشنبهها گل بذارن رو شکمم و این مزخرفات. وقتی مردی گل میخوای چیکار؟
نمیخوام بهت بگم فقط آدمای تحصیلکرده و محقق میتونن چیزای باارزشی به دنیای ما اضافه کنن. اصلا اینجوری نیس. ولی معتقدم که آدمای تحصیلکرده و محقق، اگه هوش و خلاقیت داشته باشن – که متاسفانه بیشترِشون ندارن – احتمالا آثارِ بینهایت باارزشی از خودشون بهجا میذارن تا اونایی که هوش و خلاقیتِ نصفهنیمه دارن. اونا معمولا نظرشونو روشنتر بیان میکنن و معمولا هم مشتاقن که پی افکارشونو تا آخر بگیرن. و از همه مهمتر، در اکثر موارد از متفکرای غیرمحقق و تحصیلنکرده متواضعتَرن. میفهمی چی میگم؟
نویسنده و گوینده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
دیدگاهتان را بنویسید