اشتباهات نویسندگی که بهتر است انجام ندهید

اشتباهات نویسندگی
ما در مقاله چگونه نویسندگی را شروع کنیم ؟ مبانی شروع نویسندگی را یاد گرفتیم و حال می خواهیم
اشتباهات نویسندگی را با هم بررسی کنیم
اگر مدتی است نوشتن را شروع کرده اید و بر ترس هایتان پیروز گشته اید و با اعتماد به نفس نوشته هایتان را عرضه می کنید،باید بگوییم که شما بیش از 90 درصد از راه نویسندگی را پشت سر گذاشته اید.حالا مانده است کمی به نوشته هایتان صیقل بدهید.
صیقل نوشته ها همان درک اشتباهات نویسندگی است.
در آموزش نویسندگی ، هنگامی که یک نویسندگی به مرحله ی پختگی و یا به مرحله ی عرضه ی کارهای خود می رسد ، تمام سعی و تلاش آموزش دهندگان بدین سو می رود که او را در شرایط حقیقی نویسندگی مدام تحت کنترل بگیرند و او را با ریزه کاری های نویسندگی و یا همان فوت کوزه گری در نویسندگی آشنا کنند.
اشتباهات نویسندگی ، همان طور که از نامش پیداست، رایج است و آنقدرها هم مسئله ی بزرگی نیست که نتوان آن را حل کرد و یا نتوان برای آن راه حلی ارائه کرد.
همیشه یادتان باشد در هرکاری ، تنها سدی که می تواند در برابر همه ی مشکلات شما را از رسیدن به موفقیت بازدارد یک چیز است و بس: ناآگاهی.
اگر به کاری که می کنید ، اگر به اشتباهی که مرتکب می شوید ، اگر به نقاط قوت خود و هزاران وجه دیگر از زوایای پنهان زندگی خود آگاهی داشته باشند ، شما شکست ناپذیر ترین فرد روی زمین خواهید بود و هیچ کس و هیچ چیز قادر به شکست شما و یا مانع شدن در راه پیشرفت شما نخواهد بود.
نویسندگی یکی از همان زوایای پنهان است که شما از آغاز روزی که به نویسندگی روی آوردید و آموزش های نویسندگی را دنبال کردید ، مدام روشن تر شده است و منظره ی جدیدتری را در اختیار شما قرار داده است.
اما شما بعنوان یک نویسنده ، هیچگاه نباید روحیه ی کنجکاوی و جستجوگری خود را کنار بگذارید.
می دانید که هر نویسنده ای برای آنکه یک نویسنده ی شش دانگ بشود باید مدام خودش را زیر ذره بین ببرد.
هر بار که خود را زیر ذره بین می برید نه تنها به اشتباهات نویسندگی در خود پی میبرید بلکه نقاط قوت خود را نیز شناخته و مرحله به مرحله در یادگیری نویسندگی پیشرفت می کنید.
در هر حرفه ای ، هنری و شغلی علی الخصوص کارهایی که مربوط به ذهن می شود ، بیش از نیمی از آموزش ها در درون آدمی و بصورت خود آموز رخ می دهد.
نویسندگی و آموزش نویسندگی نیز پس از مطالعه ی کتاب ها و شرکت در کلاس ها وارد مرحله ای می شود که آن را مرحله ی خود آموزی و یا ” خودنگری در آموزش نویسندگی” می نامند.
این خود نگری همان مرور اشتباهات نویسندگی ، ویرایش ، انتقاد پذیری و … مسائلی از این دست است.
هنگامی که شما کارتان را عرضه می کنید ، شنیدن تعریف و تمجیدها به رشد کارتان کمک نمی کند ، بلکه این نقاط ضعف شماست که شما را در مسیر پیشرفت قرار می دهد.
حال در این یادداشت قرار بر این است که نویسندگی را کمی با دید گسترده تر و از دریچه ی اشتباهات نویسندگی مورد بررسی قرار دهیم.
همه ی ما کم یا بیش با بخشی از این اشتباهات نویسندگی روبرو شده ایم و تجربه ی شخصی نسبت به آن داشته ایم.
آنچه مبرهن است ، این است که هر کدام از ما به عنوان نویسنده یقینا تجربیات خصوصی نیز داشته ایم که انحصارا برای ما رخ داده است.
این یادداشت ، به کلیات اشتباهات نویسندگی می پردازد و بابی را برای گفتگو با نویسندگان باز می کند.
اگر نویسنده اید و احساس می کنید برای صیقل مشکلات راه حلی دارد و یا تجربه ای دارید ، این مقاله می تواند ، دریچه ی گفتگو با شما را باز کند و شما آن را در اختیار علاقمندان نویسندگی بگذارید.
پس ، همراه می شویم تا با استفاده از گزاره هایی به اشتباهات نویسندگی بپردازیم.
از مخاطب خود فاصله نگیرید
یکی از اشتباهات نویسندگی و از قضا رایج ترین آنها ، ” فاصله گرفتن از مخاطب است.”
اگر سری به آموخته های خود در باب آموزش نویسندگی بزنید ، در می یابید که در آنجا بطور مفصل در باب ارزش مخاطب با شما سخن گفته شده است.
پس مخاطب یک رکن اساسی در نویسندگی است.اما این مخاطب ، هنگامی که کتاب شما را میخرد و یا مقاله ای و نوشته ای از شما می خواند ، در واقع پذیرفته است که به دنیای شما ورود کند و زان پس مسئولیت برای شما سنگین تر می شود ، چرا که او پس از این قرار است محتویات جهان شما را مورد بررسی قرار دهد و شما باید با او چنان شفاف باشید که گویی سال هاست همدیگر را شناخته و از تمامی زیر و بم های تفکر یکدیگر آگاهی دارید.
بگذارید یک مثال در باب اشتباهات نویسندگی – فاصله از مخاطب برای شما بزنم.
همانطور که می دانید که از برتری های گفتگوی کلامی ، برقراری لحن ، ارتباط چشمی و مکالمه با زبان بدن است.
شما هنگامی که با یک شخص گفتگو می کنید به او تمامی داده ها از جنس صحبت تا میزان صحت صحبت خود را از طرقی که در بالا ذکر کردم ، میدهید.
اما آیا در نوشته هاتان نیز شما چنین گزینه ای را در پیش رو دارید؟
با این اوصاف که گفتگو چنین برتری هایی را دارد ، همچنان بارها پیش آمده است که در شرایطی قرار می گیریم که فرد مقابل متوجه سخن ما نمی شود.
حال در کتاب ما و یا در نوشته ی ما که بدون ما و در عدم حضور ما خوانده میشود و برداشت می شود و ما فرصتی برای توضیح عقاید و نوشته هامان نداریم ،آیا سردرگمی مخاطب امکان پذیر نیست؟ جواب به این سوال “آری” است.
ما اگر مخاطب خود را از جهان خودمان آگاه نکنیم ، مخاطب با دنیایی وارون و گنگ آشنا می شود که هر چه تلاش می کند هیچ رشته ای میان افکارش با نوشته های شما نمی بیند.
این امر باعث می شود که ارزش نوشته ی شما از اعتبار بیفتد.چرا که هیچ مخاطبی تیر مسائل و مشکلات نوشته را به سوی خودش پرتاب نمی کند و خودش را درگیر نوشته ی شما نمی کند .بلکه در اولین قدم می گوید : ” چقدر بد نوشته شده است.”.
مثال دیگری در باب اشتباهات نویسندگی – فاصله از مخاطب به ذهنم خطور کرد که برایتان باز گو می کنم.هنگامی که مخاطب مطالب ما را میخواند ، دچار احساسات متعدد میشود.
احساساتی نظیر غم و شادی ، تعجب و تفهیم و پرسش گری و ناباوری. همه ی این احساسات به طور ناخود آگاهی در قبال مطالعه ی هر نوشته ای در مخاطب زنده می شود.
اما از میان همه ی این احساسات پرسش گری را می توان عاملی خطرناک دانست.
و از آن بدتر ” عدم یافتن پاسخ” را می توان یکی از اشتباهات نویسندگی برای یک نوشته تصویر کرد.
اینکه ما حس جستجوی یک مخاطب را در متنی زنده کنیم ، کار خوبی است ، اما اگر او را دچار پرسش های متعدد کنیم و پرسش گری در او زنده شود و بعد هم به هیچ کدام پاسخ ندهیم.
یعنی با دست های خودمان برگه ی وفات نوشته ی خودمان را امضا کرده ایم .
حال می توان سراغ آن مثال ذهنی رفت و به شرح آن پرداخت.چندی پیش در یک کتاب ادبی دیدم که یکی از نویسندگان بزرگ در نتیجه گیری یک فصل از کتاب خود که بیش از 100 صفحه را نیز اشغال می کرد نوشته بود که : ” سرانجام بدانجا میرسیم که مولانا ، یک عارفِ شاعر بوده است و حافظ ، یک شاعرِ عارف.” ،
و فصل در همین جا خاتمه یافت.
خواندن جمله بطور کلی برایم یک کنجکاوی ایجااد کرد که در نگاه اول بسیار هم برای نویسنده و مخاطب امری نکوست ، اما در دوباره خوانی سوالات ذهنی آغاز گشت.
سوالاتی نظیر آنکه ” عارف از نظر نویسنده کیست؟” ، ” شعر در نگاه او به چه معناست؟” ، ” ترکیب عارفِ شاعر و بالعکس آن چه معنایی دارد و این تقدم و تاخر به چه معناست؟ “.
اینگونه بود که پرسش گری با عدم یافت پاسخ مطالب در کتاب مرا از آن نوشته دل زده و دلسرد کرد و مرا که خواستار یادگیری مطلبی نو بودم ، در یک برکه ی ساکن بی حرکت از ناآگاهی رها کرد. واین یکی از اشتباهات نویسندگی است.
یا در مقاله ای که توسط یکی از دانشجویان دکتری در رشته ی اقتصاد تحریر شده بود ، اخیرا مطالعه کردم که : ” همانطور که می دانید ، اقتصاد اروپا بر سه عامل استوار است.
اگر این سه عامل در مناسبات اقتصادی کشورهای حوزه ی اتحادیه اروپا اعمال نشود ، باعث فروپاشی اقتصاد در منطقه ی اروپا می شود.از این سه عامل که بگذریم و… . ” ، نویسنده در همین جا یکی از اشتباهات نویسندگی را مرتکب شده است و رشته ی میان خود و خواننده را قطع کرده است.
چرا که اگر مخاطبی اطلاعی در باب آن سه اصل نداشته باشد و یا به هر دلیلی حضور ذهنی از آنچه مد نظر نویسنده بوده است ، نداشته باشد.از ابتدای جمله تا پایان این موضوع ، مخاطب به کل از نویسنده فاصله گرفته است و مدام فریاد میزند که ” کدام سه اصل و کدام سه عامل؟ “.
پس باید بیاموزید که مخاطب را از خود فراری ندهید.
کافیست بعد از آنکه متن هایتان را می نویسید یک نگاه مجدد به متن بیاندازید.شاید شما هم این عبارت را شنیده باشید که ” نویسندگان ، آموزگاران مردم اند. ” .
این جمله ی گابریل گارسیا مارکز ، نویسنده ی معروف و شهیر کتاب ” صدسال تنهایی” و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات ، به ما یک اصل بزرگ از اصول یادگیری نویسندگی و یکی از شاخص ترین سرفصل های آموزش نویسندگی را می دهد.
هنگامی که می نویسیم ، باید خود را در تمامی حالت به مثابه ی آموزگاری بدانیم که مشغول درس دادن به محصلان خودش است.همانقدر رئوف و مهربان و همانقدر با حوصله و شفاف.
اگر شما نیز تا به امروز احساس می کردید ، چون نویسنده هستید و درباره ی موضوعی اطلاع دارید ، پس حق دارید هر گونه که خواستید بنویسید و مخاطب تنها مثل یک دونده به دنبال شما بدود ، باید بگویم که کارتان کمی اشتباه و شما یکی از اشتباهات نویسندگی را انجام داده اید.
سعی کنید خود را در آغوش مخاطب جای دهید.مخاطب هنگامی که نوشته ی شما را در دست می گیرد ، احساسی از صفا و صمیمیت در او زنده می شود.پس این احساس را ارج بگذارید و آن را زنده نگهدارید.
سعی کنید تا پایان متن خود را در موضع پایین تر از مخاطب تصور کنید.تصور کنید ، شما وارد گفتگو با انسانی شده اید که یکبار حرف های شما را نفهمیده است و حال شما مجبورید هر حرف خود را برای او هجی کنید تا او با دنیای شما ارتباط برقرار کند.این رازیست که یک نویسنده را در جایگاه بهتری از سایز نویسندگان قرار دهد.
این نخستین و رایج ترین اشتباهات نویسندگی بود که به آن پرداختیم .
یقینا هنگامی که مخاطب را به مهمانی نوشته ی خود دعوت می کنید ، بطور ضمنی از او خواسته اید که محرم تنهاییتان شود.یک استکان چای با شما بخورد و به حرف های شما گوش دهد.
اگر مدام گنگ حرف بزنید ، مانند مسافری در ایستگاه قطار می مانید که مدام به همه می گویید : ” قطار نرسیده است؟” و همه از شما می پرسند کدام قطار؟ شما می گویید : ” قطار دیگر.” و این یکی از اشتباهات نویسندگی است
و احساس می کنید آن ها باید بدانند که شما راهی کجایید و یا اینکه شاید منتظر کسی هستید.این ها حرفهایی است که شما باید به دل مخاطب خود راه دهید ، چرا که مخاطب شما هیچگاه از پس پرده ی ذهن شما آگاه نیست.پس خود را از این مهلکه نجات دهید.بگذارید بقای کتابتان و یا نوشته هایتان حفظ شود.تنها با پرهیز از یکی از اشتباهات نویسندگی و آن ” عدم صمیمت با مخاطب.” .
و حال که فهمیدیم که یکی از اشتباهات نویسندگی ” عدم صمیمت با مخاطب.” است پس باید مخاطب را به سمت خود جذب کنید و او انتخاب کند که نوشته ی شما را بعنوان نوشته ی برگزیده بخواند و با شما بر سر یک میز بنشیند ، حال شمایید که باید آداب گفتگو با او را رعایت کنید.
چرا که او به نحوی چندین ساعت بیشتر مهمان شما نیست و اگر شما میزبان خوبی نباشید و یا او را در این چند ساعت که قرار است مداما به شما گوش بدهد ، تحت تاثیر قرار ندهید ، او تنها یک گفتگوی عادی مثل هزاران گفتگوی کوچه خیابانی اما این بار در قالب یک نوشته را پشت سر گذاشته است.
پس تمام سعی خود را بکنید که علاوه بر ارزش نوشته ی خود ، ارزش مخاطب خود را نیز در نظر بگیرید و سطح او را نیز با تحت تاثیر قرار دادن و راهگشا بودن گفته هاتان رشد و بهبود بخشید.در واقع هدفی که هر مخاطبی در گام نخست دنبال آن است ، این است که با کتاب رشد و با کتاب خو بگیرد و از کتاب چیری یاد بگیرد.
در واقع مخاطب را صرفا یک خواننده ی ساده که برای کتاب شما پول داده است و یا نوشته ی شما را در اینترنت و یا هر جای دیگر خوانده است ، ندانید.بلکه بیاید و کمی قضیه را بازتر و از دید گشاده تری نگاه کنید.
بگذارید با مثالی این بحث را روشن تر و واضح تر کنیم. یک مخاطب را در نظر بگیرید که قصد خرید یک کتاب را دارد و کتاب شما را خریداری می کند.به ظاهر ساده است ، او وارد کتابفروشی شده است و کتاب شما را از فروشنده خریداری کرده است ، اما این دید از شمایی که نویسنده هستید ، بعید است.
شما باید آن فرد را در طوفان گزینه ها تصور کنید.
او ابتدا به امر در خود میلی به خواندن یک کتاب حس کرده است ، این میل به خواندن می تواند دلایل متعددی داشته باشد ، از جمله آنکه او برای تجدید انرژی خود کتاب می خواند و یا برای پر کردن وقت سرگرمی خود کتاب می خواند. هر چه باشد امری بسیار قابل احترام است ، چرا که آن تصمیم برای او به مثابه محرکه ای عمل کرده است که نهایتا به خرید یک کتاب منجر شده است.
او وارد خیابان می شود و تصمیم به خرید از یک کتابفروشی می گیرد ، برحسب شرایط کتاب شما نیز در میان ده ها هزار جلد کتابی که در یک کتابفروشی وجود دارد ، موجود بوده است.
مخاطب از میان این کتاب ها ناگهان نیرویی را در درون خود مبنی بر موثربودن کتاب شما یافته است و آن را خریداری کرده است.
ببینید ، چه مراحل بسیار ارزنده ای از ارزش گذاری ها میان مخاطب و کتاب شما رخ داده است و او این کتاب را خریده است ، پس باید بسیار مسئولانه به این مخاطب نگاه کنید و کام او را در باب نوشته هایتان شیرین کنید.
شاید بد نباشد که این میان به یک خاطره ی شخصی نیز اشاره کنیم.از آنجایی که معتقدم اشتراک تجربیات ، انرژی مثبت را چندین برابر جذب و انرژی منفی را دفع می کند ، این تجربه را نیز با شما در میان می گذارم تا شما نیز اشتباهات نویسندگی من را مرتکب نشوید .
در دوران جوانی ، روزی در خیابان قدم می زدم که بنا بر اتفاق باران سختی شروع به باریدن کرد.پناهی نداشتم و چتری نیز با خود نبرده بودم ، لباس هایم خیس شده بود و از ترس سرما خوردگی دنبال پناه گاهی میگشتم. به اطراف خود نگاه کردم و ناگهان یکی از فروشگاه های کتاب شهر را مشاهده کردم.فروشگاهی بزرگ ، با نوری کم و کتاب های رنگارنگ.تصمیم گرفتم برای فرار از باران به آنجا پناه ببرم.
همان لحظه که وارد شدم ، سر و وضعم گویای همه چیز بود اما به روی خود نیاوردم و در میان کتاب ها چرخ زدم.همچنان چکه های باران کف کتابفروشی را کثیف می کرد و من اما چنان در هیاهوی کتاب های کتابفروشی خیره مانده بودم که به کلی از دنیا کنده شده بودم.
بعد از چندی گشت و گذار بر روی صندلی که در گوشه ی کتاب فروشی و در میان قفسه های بلند آن جای گرفته بود ، برای دقایقی نشستم و در فکر فرو رفتم .
به راستی من چند سال بود که حتی یک کتاب نخوانده بودم .با خودم باز فکر کردم که ” ای وای ، من روزی عاشق رمان های ایرانی بودم و شعر های حافظ را همه را از بر برای خودم می خواندم اما حالا بیش از چند سال است که کتاب نخواندم و حتی یکبار هم دیوان حافظ را باز نکرده ام.”
در همین فکر غرق بودم که کتابی در قفسه ی دوم از بخش ادبی کتابفروشی ، گویی زبان باز کرد و مرا به خود دعوت کرد.
به هیچ وجه نمی توانم احساس خودم را از آن گفتگوی پنهانی برایتان بگویم اما کافیست تصور کنید که من برای لحظه ای هیچ کتابی جز آن کتاب در کتابفروشی ندیدم.
آن کتاب را برداشتم و خریدمش.قیمت گرانی هم نداشت.به خانه بردم و بازش کردم.آن کتاب چنان گیرا بود که گذر زمان را از صدای گنجشک ها و بوی نم خاک کوچه احساس کردم و درک کردم که صبح شده است.
آن کتاب زندگی مرا تغییر داد.رشته ی دانشگاه یم را آن کتاب تعیین کرد.شغلم را آن کتاب تعیین کرد و امروز میبینم اثر آن کتاب باعث شد که زندگی من نیز تغییر کند.”. تاثیر نوشته های شما همینقدر می تواند ارزنده باشد ، پس آن را جدی بگیرید.
همچنین خاطره ی بالا علاوه بر حقیقت داشتن ، باعث شد که شما در کمال آرامش و با زبانی که هیچ پرسشگری در آن وجود نداشته باشد ، با من همراه شوید و به من گوش دهید.
این گام بعدی ما در پرهیز از اشتباهات نویسندگی است.
در آموزش نویسندگی شاید این موضوع را بسیار به ما گفته باشند که : ” توازن را رعایت کنید.”. ما همیشه این جمله را شنیده ایم ولی هیچ گاه ، هیچ کداممان برایمان سوال پیش نیامده ، توازن را چگونه باید رعایت کنیم.
در ذیل ، می خواهیم به تفصیل یک اصل توازن در یک نوشته را برای شما بازگو کنیم که به خودی خود، هم یک اصل از نویسندگی محسوب میشود و هم یک روش برای پرهیز از اشتباهات نویسندگی.
سوالات متداول در خصوص اشتباهات نویسندگی
1- یکی از راه های جلوگیری از اشتباهات نویسندگی را نام ببرید ؟
هر بار که خود را زیر ذره بین می برید نه تنها به اشتباهات نویسندگی در خود پی میبرید بلکه نقاط قوت خود را نیز شناخته و مرحله به مرحله در یادگیری نویسندگی پیشرفت می کنید.
2- یکی از رایج ترین اشتباهات نویسندگی را بیان کنید ؟
می توان فاصله گرفتن از مخاطب را یکی از رایج ترین اشتباهاتی که یک نویسنده ممکناسن انجام دهد در نظر گرفت .
دوست دارید نویسنده شوید ؟
کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست
صفر تا صد نویسندگی 23 جلسه آموزش تخصصی در حوزه نویسندگی
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
دیدگاهتان را بنویسید