مروری بر زندگینامه ابوسعید ابوالخیر ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است.
در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی “ ابوسعید ابوالخیر ” ، شاعر ایرانی و خالق کتاب” اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه
ابوسعید فضل الله بن احمد بن محمد بن ابراهیم (ابوسعید فضل الله بن ابوالخیر احمد) مشهور به ابوسعید ابوالخیر از عارفان بزرگ و مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری در اول محرم ۳۵۷ قمری در میهنه چشم به جهان گشود.
در کودکی صدای خوشی داشت و قرائت قرآن را نزد ابو محمد عنازی آموخت و سپس به توصیه پدر، نزد مفتی و ادیب مشهور دوران خود استاد ابوسعید عنازی لغت و ادب را یاد گرفت.
در این احوال که مشغول تحصیل ادب و عرفان بود ، گه گاهی بشر یاسین را ملاقات می کرد و دیدار او همواره برایش شادی و شور عارفانه ای به ارمغان می آورد.
وی نخستین تعلیمات صوفیانه را در دوران کودکی و نوجوانی از بشر یاسین آموخت و اینکه خود بیان داشته که «مسلمانی» را از بشر یاسین یاد گرفته است،نشان از اثر گذاری عمیق سخنان و تعلیمات او دارد.
از زندگی نامههای ابوسعید چنین برداشت می شود که او تا پس از ۱۷ سالگی در میهنه زندگانی خود را سپری می کرده و پس از فوت بشر یاسین در ۳۸۰ق، به گورستان میهنه بر سر مزار وی میرفته است.
اولین رباعی سرا
ابوسعید ابولخیر را می توان جز اولین رباعی سرایان ایران دانست . همچنین یکی از ایرانشناسان آلمانی درباره او می گوید : می توان او را یکی از دراویش و صوفیانی دانست که رباعیاتی سروده است که او را می توان جز مبتکران رباعی برخواسته از جان و دل ایرانیان دانست.
خوب حالا اگر بخواهیم این ابتکار او را بررسی کنیم باید بگوییم او یکی از اولین شاعرانی است که تمام شعرهای خود را به صورت رباعی سروده است و همچنین او نوعی رباعی را سروده است که بسیار منحصر به فرد است که باعث جاودانه شدن اسم شار و اشعارش شده است.
او در رباعیات خود از اصطلاحات و اشعار عارفانه استفاده می کند و در نهایت به عشق ابدی و ازلی در مورد خدا می پردازد و عاشق و فقیر یا همان درویش را حیران راه خدا می داند که پروانه وار خود را در آتش عشق الهی می اندازد.
در مورد اسرار التوحید نقل است که وقتی ابوسعید ابولخیر به نیشابور سفر می کند خیلی از افراد مخالف او بودند اما در نهایت با او همراه شدند. او به منبر می رفت و اشعار عرفانی می سرود و از طرفی به رقص سماع در می آمد و مست الهی می شد.
اگر در کتاب های دیگر مانند تذکره الاولیا عطار نیز یک نیم نگاه بیندازیم خواهیم دید که او هم این عارف و شاعر بزرگ را نیز مورد تمجید قرار می دهد و او را ستایش می کند.
شعرای دیگر مانند ابوالحسن هجویری و عین القضاة همدانی در اشعار خود از ابوالسعید ابوالخیر نام می برند و تعدادی از ابیات این عارف بزرگ را در اشعار خود استفاده می کنند. به طور مثال عین القضاة همدانی در یکی از کتاب های خود به نام زبدة الحقایق سه بیت از اشعار ابوالسعید ابوالخیر استفاده می کند و اسم او را نیز عیناً می برد.
ابوسعید نخستین کسی بوده است که ادبیات عرفانی را همراه با راز ها و کنایه ها وارد ادبیات پارسی کرده است.
اولین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه به کار رفته، تشبیهاتی از عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی نوشته شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعله ور سخن به میان آمده است.
سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان می نامد، میگساری را روا می دارد و مست و پروانه را به دور شمع خوانده و خود را به آتش عشق گرفتار می کند.
ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان دارای مقامی بسیار ممتاز و استثنایی است و نام او با عرفان و شعر عجین شده است.
میهنه، زادگاه و محل دفن ابوسعید ابولخیر، ناحیهای بین سرخس و ابیورد، اکنون شهرکی در خاک ترکمنستان در ۱۳۰ کیلومتری جنوب شرقی عشق آباد، مقابل چهچهه در خاک ایران است.
او سالها در مرو و سرخس به یادگیری فقه و حدیث مشغول بود. تا در یک حادثه مهم در زندگی اش درس را بدرود گفت و به جمع صوفیان پیوست و به وادی عرفان قدم نهاد.
شیخ ابوسعید پس از اخذ طریقه تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس آملی به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن ۴۰ سالگی به نیشابور سفر کرد.
در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما پس از مدتی که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی سر تسلیم فرو آورده بودند .
او تمام عمر خویش را در تربیت مریدانش سپری کرد. نوهٔ شیخ ابوسعید ابوالخیر، محمد منور، در سال ۵۹۹ کتابی به نام اسرار التوحید دربارهٔ زندگی و احوالات شیخ نگاشته است.
ابوسعید ابوالخیر در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار مولوی و خیام قرار میگیرد، بی آنکه خود شعر چندانی سروده باشد.
در تاریخ اندیشههای عرفانی در صدر متفکران این قلمرو پهناور در کنار حلاج، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی به شمار میرود.
همان کسانی که سهروردی آنها را ادامه دهندگان فلسفه باستان و تداوم حکمت خسروانی میدانست.
ابوسعید نسبت به دو صوفی پیش از خودش بایزید بسطامی و حلاج که در تاریخ عرفان مهمترین مقام را دارند، ارادتی خاص داشتهاست.
وی در محیطی که بیشتر صوفیان، حلاج را کافر میپنداشتند و گروهی مانند عبدالکریم قشیری در مورد او با احتیاط و سکوت رفتار میکردند او را به عنوان نمونه عیار و جوانمردی میدانست که به گفته خودش در اسرار التوحید «در علوم حالت در مشرق و مغرب کسی چون او نبود.»
وی در فقه و کلام و منطق و حدیث و تفسیر و دیگر علوم رایج عصر از چهرههای ممتاز بهشمار میرفتهاست.
ابوسعید بزرگترین علمای دوره از قبیل ابوعلی زاهد بن احمد فقیه و قفال مروزی و ابوعبدالله خضری سالهای دراز به تحصیل علوم مشغول بود.
از جمع استادان او که بگذریم وی با شمار زیادی از فقها و محدثین و ادیبان و شاعران دورهٔ خود روابط دوستانه و عادلانه برقرار داشت.
نه تنها داستانهای اسرار التوحید بلکه اسناد تاریخی غیرصوفیانه نیز گواهند بر اینکه علمای بزرگی چون ابومحمد جوینی پدر امامالحرمین جوینی که از بزرگترین علمای نیشابور در این دوره بود با وی روابط دوستی داشتهاست.
آرامگاه منسوب به ابوسعید ابوالخیر مقبرهای است که در روستای مهنه از توابع شهرستان مه ولات در حوالی شهرستان تربت حیدریه واقع در استان خراسان رضوی را به ابوسعید ابوالخیر منسوب داشته اند.
بنای این مقبره در ۵۵ کیلومتری جنوب شرقی تربت حیدریه و ۷ کیلومتری فیض آباد در روستایی به نام مهنه واقع است که به اعتقاد برخی مدفن شیخ ابوسعید ابی الخیر پیرمهنه است.
مولف اسرار التوحید به صراحت محل دفن شیخ را میهنه خاوران ذکر کردهاست که در حال حاضر این نقطه خارج از مرزهای ایران واقع میباشد، اما نظر به ارادتی که اشخاص بسیاری به شیخ ابوسعید داشتهاند در این امر مباهات نموده و محل آرامگاه وی را در مهنه شهرستان مه ولات می دانند.
این بنا در روستای مهنه قرار دارد و منسوب به آرامگاه شیخ ابوسعید ابوالخیر است. این آرامگاه به شماره ۱۱۹۲۴ در تاریخ ۵ تیر ماه ۸۴ در ردیف آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
ابوسعید عاقبت در میهنه در شب آدینه ۴ شعبان سال ۴۴۰ قمری، درگذشت.
آثار
-
سخنان منظوم در آثار ابوسعید ابوالخیر
- رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید
- اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابو سعید
مروری بر آثار ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر را بزرگترین عارف پارسی زبان دانسته اند. هر چند که این صفت بزرگترین می تواند به کسان دیگر و بزرگان دیگر نیز نسبت پیدا کند ، اما به آن جهت که ابوسعید ابوالخیر یکی از اقطاب عرفان ایرانی و از سردمداران تفکر عرفانی در ایران است ، چنین نسبی به او اطلاق می شود.
در باب تفکرات ابوسعید می توان چنین گفت که او از معدود افرادی در عرفان ایرانی بوده است که به هر گونه گمانه پردازی ، خیال بافی و اعمال اعجاب انگیز صوفیان و عارفان خط بطلان کشیده است.
در این باب سخنی از او موجود است که روزی فردی پیش او می آید و از کرامات سایر عرفا می گوید و شیخ با زیرکی تمام ، تمامی این کرامات و شهودات را رد کرده و معتقد است که درون انسان عارف ، خالی از هر گونه شهود است و جز از یاد خدا هیچ اعمال اعجاب انگیزی از او ظاهر نخواهد شد.
روایت داستان بدین شکل است که :
“وقتی به او گفتند: فلانی بر روی آب میرود!
گفت: سهل است بزغی و صعوهای نیز بر آب رود.
گفتند: فلانی در هوا میپرد!
گفت: زغنی و مگسی نیز در هوا میپرد.
گفتند: فلان كس در یك لحظه از شهری به شهری میرود.
گفت: شیطان نیز در یك نفس از مشرق به مغرب میرود.
اینچنین چیزها را بس قیمتی نیست، مرد آن بود كه در میان خلق نشیند و دادوستد كند و زن خواهد و با خلق درآمیزد و یك لحظه از خدای خود غافل نباشد. ” .
از نگاه بوسعید انسان عارف ، هیچ تفاوتی با سایر انسان ها ندارد و عرفان چیزی نیست که انسان را به انزوا بکشاند و یا از او عابدی بلندمرتبه بسازد.
بلکه عرفان خود شیوه ی زندگی است و سلامت زیستن بخش اساسی و اصلی در عرفان است.
آنچه که او در گفتار پایانی خود از این روایت می گوید شرح بر همین موضوع دارد که انسان ها باید بطور عادی زندگی کنند ، کار کنند ، تجارت کنند و با مردم در ارتباط باشند و دل هایشان جز به یاد خدا نباید به هیچ عنصری آغشته شود.
این رویکرد او در عرفان ، تمامی حواشی صوفیان و عارفان را به کلی شست و پاک کرد. دیگر خدمتی که او به زبان و ادبیات پارسی کرده است ، وارد کردن ادبیات عرفانی آن هم در قالب کنایات ، استعاره ها و همچنین تمثیل های عرفانی در دل شعر پارسی است.
او به جد نخستین کسی است که منظومه ی عارفانه را با تمامی زیبایی ها و شیوایی های موجود درعالم عرفان به ادبیات گره زده است و دست به خلقی نو زده است.
اشعار ابوالخیر یکی از زیباترین و پر مایه ترین اشعار ادبیات پارسی است. در باب سخنان ، آثار و خدمات او می توان بسیار سخن گفت اما ذکر همین دو نکته در این بخش ، کفایت امر می کند بدان جهت که عاقل را اشارتی بس است.
نخست آنکه او خط بطلان بر تمامی کرامات عارفان کشید و عارف را نماد یک انسان عادی و کاملا انسان دانست.
سپس ادبیات عارفانه را به دل شعریات کشاند و به غمازی اهل عرفان در گستره ی ادب پرداخت.
در ادامه قطعه ای از رباعیات او را با هم مطالعه می کنیم :
هوشم نه موافقان و خویشان بردند
این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بدیشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
ابوسعید ابوالخیر چه آثاری داره؟
درود خدمت شما دوست عزیز از این عارف بزرگ آثاری همچون سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر
رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید ، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابو سعید به جا مونده
زادگاه اصلی ابو سعید ابوالخیر کجاست؟
درود خدمت شما دوست عزیز . زادگاه این عارف بزرگ مه نه در شهرستان مه ولات استان خراسان رضوی قرار داره و آرامگاهش هم در همون مکان قرار داره