مروری بر زندگینامه مورتیمر آدلر ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
مورتیمر آدلر و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند .
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این هم صحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” مورتیمر آدلر ” ، نویسنده ی آمریکایی و خالق کتاب “چگونه کتاب بخوانیم ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند .
زندگینامه مورتیمر آدلر
مورتیمر آدلر ، در ۲۸ دسامبر ۱۹۰۲ در نیویورک در زمان مهاجرت یهودیان از آلمان ،به دنیا آمد.نویسنده و فیلسوف امریکایی و استاد دانشگاه کلمبیا و شیکاگو بوده است.در ۱۴سالگی مدرسه را رها کرده تا در روزنامه ی نیویورک سان به کارهای کوچک بپردازد و بتواند به آرزوی روزنامه نگار شدن خود نزدیک تر شود .
پس از مدت کوتاهی دوباره به مدرسه بازگشت تا بتواند در کلاس شبانه نویسندگی شرکت کند و به مطالعه ی افکار وفعالیتهای افرادی مانند افلاطون ، ارسطو ، توماس آکویناس ، جان لاک و دیگران پرداخت و تاثیر این افراد بعدها در اثارش هویدا شدو باعث شد آثار او بیشتر پیرامون تومیسم و ارسطوگری نوشته شود.آدلر برای تحصیل وارد دانشگاه کلمبیا شد و در مجله ادبی دانشجویی نیز فعالیت داشت.با وجود اینکه آدلر تست الزامی شنا را به منظور دریافت مدرک کارشناسی رد کرد ( مسئله ای که وقتی دانشگاه درجه ی افتخاری به او داد ، اصلاح شد) ، ولی در دانشگاه ماند و در ادامه به تدریس در آن دانشگاه هم پرداخت .
و سرانجام دوره دکتری روانشناسی خود را به اتمام رسانید .آدلر در ۲۵ سالگی اولین کتاب خود را منتشر کرد.آدلر علاقمند به متافیزیک ،الهیات فلسفی و فلسفه اخلاق بود.در سال ۱۹۳۰ به پیشنهاد رئیس جدید دانشگاه شیکاگو ،آدلر بعنوان پروفسور فلسفه در قانون مدرسه حقوق شیکاگو منصوب شد.آدلر نخستین فرد غیر وکیل بود که در هیئت علمی دانشکده حقوق وارد می شد.آدلر در ۲۸ ژوئن ۲۰۰۱ در سن ۹۸ سالگی در گذشت.
آثار مورتیمر آدلر
- چگونه کتاب بخوانیم
- شش ایده ی بزرگ
- ارسطو برای همه ( ارسطو شناسی به زبان ساده)
- چگونه سخن بگوییم ، چگونه بشنویم
- ده اشتباه فلسفی
- چگونه درباره ی خداوند تفکر کنیم
- حقیقت دین
- فرشتگان و ما
- اندیشه ی آزادی
- چگونه در باب جنگ و صلح تفکر کنیم
- دیالکتیک اخلاق
- پرسش هایی در باب زبان
- شروط فلسفی
- مروری بر اندیشه ی فلسفی غرب
- و….
مروری بر آثار و اندیشه ها مورتیمر آدلر
مورتیمر آدلر یکی از معدود نویسندگان فلسفی است که علاوه بر فلسفه ، هنر نویسندگی را نیز به تمام معنا به منصه ی ظهور رسانده است. اگر تا به کنون کتابی فلسفی را مطالعه کرده باشید ، در می یابید که این کتاب ها سراسر اصطلاحات سخت و تخصصی فلسفه را شامل می شوند و به هیچ وجه نمی توان بدون دانش فلسفی به سراغ آن ها رفت. اما آدلر یکی از آن معدود نویسندگان فیلسوف است که خوانش آثارش به شدت سهل است و به مثابه یک رمان به دل می نشیند و در خاطر می ماند .
این هنر نویسندگی مورتیمر آدلر را نشان می دهد . آدلر انقلابی در نویسندگی فلسفی در جهان پدید آورده است که تا کنون نیز آثار آن در دل کتابهای فلسفی او قابل مشاهده است. او به چند جهت یکی از مقبول ترین و مشهورترین نویسندگان فلسفی جهان است.نخستین دلیل اقبال از آثار او شیوه ی نگارش آثار او است. او تمام مفاهیم فلسفی را به زبانی ساده برگردان کرده و به ساده ترین شکل ممکن به مخاطبش انتقال می دهد. این ویژگی نوشته های او باعث شد که سیل عظیمی از مخاطبان علوم فلسفی کتاب های او را مطالعه کنند و علاوه بر فهم آثار او ، به توشه ی گرانقدری از علم فلسفه نیز دست یابند. دیگر دلیلی که آدلر را در لیست بهترین نویسندگان جهان قرار داده است ، تمرکز او بر مفاهیم بنیادی است. او بسیار ساده به شرح و بسط مفاهیم بنیادی در زندگی پرداخته است .
برای آدلر یک مفهوم بیش از هر مفهوم دیگری دارای ارزش بسیار بوده است و آن ” جایگاه تفکر” است.تمام سعی آدلر بر این است که مخاطبانش را به چالش های فکری در باب مسائل بنیادی دعوت کند و گام به گام با آنان تا رسیدن به یک نتیجه ی مطلوب قدم بردارد .
این روش و این سبک تفکر آدلر مخاطبان بسیاری داشته و او را در زمره ی یکی از پرمخاطب ترین فیلسوفان نویسنده در جهان قرار داده است. اما آدلر در ایران آنچنان که باید و شاید شناخته شده نیست. دلیل این امر نیز این است که آثار بسیاری از او ترجمه نشده است و هنوز اندیشه های او در ایران به مردم معرفی نشده است. اما چند کتابی که از او منتشر شده است به تنهایی این مقوله را به ما تفهیم می کند که تفکر آدلر در ایران یک تفکر مورد پسند و تحول زا است. از آدلر تنها کتاب ایده های بزرگ و چگونه کتاب بخوانیم منتشر شده است که مورد دوم بسیار همه گیر تر شده و اکثریت قشر کتاب خوان با آن آشنا هستند .
آنچه آدلر در این کتاب بدان اشاره کرده است ، جایگاه مطالعه و چگونگی مطالعه در میان مردم است. همانطور که پیش تر عرض کردیم ، آدلر همیشه به دنبال مفاهیم بنیادی بوده است. او در چگونه کتاب بخوانیم ، دست روی این موضوع گذاشته است که بنیادی ترین مفاهیم حوزه ی کتاب خوانی را به مخاطبان تفهیم کند. از این رو در این کتاب شما می توانید با مفاهیمی چون ” چگونه کتاب بخوانیم” ، ” انواع کتاب خوانی چیست” و …. روبرو خواهید شد .
اگر شما نیز از آن دسته افرادی هستید که کتاب خواندن برایتان سخت است و یا گمان می برید که نمی توانید کتابی را بطور موثر و با تمرکز بخوانید. بهتر است این کتاب را برای یکبار هم که شده مطالعه کنید تا آنگاه در یابید که تفکر والای آدلر چگونه شما را به سمت کتاب و کتاب خوانی سوق می دهد. در یک نگاه کلی آدلر علاوه بر نویسندگی ، یک هستی شناس ، یک حقوقدان و یک الهیات پژوه بلند مرتبه بوده است. درک والای او از علم فلسفه و همچنین پرسش گری های متعدد او در باب مفهوم زندگی ، مقامی را برای آدلر فراهم آورده است که بیش از شهرت او ، او را به یک انسان والامقام و بلندمرتبه تبدیل کرده است.خوانش آثار آدلر به ما درک عظیمی از جهانی که در آن زندگی می کنیم ، هدیه می کند.
در زیر بخش هایی از کتاب ” چگونه کتاب بخوانیم” را با یکدیگر مطالعه می کنیم.
- مونتنی در مورد دو نوع جهل صحبت می کند: جهل عامیانه که پیش از تحصیل دانش وجود دارد و جهل عالمانه که بعد از کسب دانش گریبانگیر انسان میشود. اولی مربوط به کسانی است که اصلا بیسوادند و کتاب نمیخوانند. دومی جهل کسانی است که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند. اینها به قول الکساندر پوپ «آدمهای بیهوش و فاقد بینشی هستند که مغزهای آنها از کتابهایی که بد خواندهاند، انباشته شده است».
- اگر از کتابی سوالی بپرسید، خود باید به آن پاسخ دهید. از این نظر کتاب مثل طبیعت و دنیاست. وقتی از آن سوالی میکنید به اندازهای که خودتان تحلیل و تفکر کنید به شما پاسخ خواهد داد.
- برای خواندن، سرعت معینی وجود ندارد، بلکه خواندن با سرعتهای متفاوت و دانستن اینکه چه سرعتی مناسب چه وقتی است، هدف نهایی است. خواندن بسیار سریع موفقیتآمیز نیست. تنها زمانی سریعخوانی بسیار مفید است که مطلبی را که میخوانید، ارزش خواندن نداشته باشد. قاعده بهتر این است که بگوییم: خواننده نباید کتاب را از آنچه که باید، و سریعتر از درک و کسب رضایت خاطر خود بخواند. )
- علت به خواب رفتن مردم هنگام خواندن کتابهای خوب این نیست که آنها دوست ندارند برای فهمیدن آنها کوشش کنند، بلکه آن است که نمیدانند چگونه کوشش کنند. کتابهای خوب در سطحی بالاتر از ذهن شما قرار دارند و خستهکننده خواهند بود، مگر اینکه ذهن خود را توسعه داده و خودتان را تا سطح کتاب ارتقاء دهید.
- خواندن کتاب نوعی گفتوگوست. ممکن است تصور شما کاملا برخلاف این گفته باشد؛ به این دلیل که تمام حرفها را نویسنده میزند و خواننده چیزی برای گفتن ندارد. اگر چنین نظری داشته باشید وظیفه خود را به عنوان یک خواننده به طور کامل درک نکردهاید و از فرصتهای خود استفاده نبردهاید.در حقیقت، خواننده کسی است که کلام پایانی را میگوید. نویسنده مطالب خود را ارائه میدهد و بعد از او نوبت خواننده است.
- یکی از دلایلی که چرا داستان برای بشر ضروری است این است که داستان بسیارزی از نیازهای خودآگاه و ناخودآگاه را برآورده میسازد. اگر داستان فقط روی ذهن خودآگاه تاثیر داشت، اهمیتی مانند ارزش کتابهای تشریحی داشت. اما اهمیت دیگر داستان این است که روی ضمیر ناخودآگاه نیز تاثیر میگذارد. (چگونه کتاب بخوانیم – صحفه ۲۷۴)
- کودکان سوالهای جالبی میکنند. «چرا انسان وجود دارد؟» «چرا گربه اینگونه رفتار میکند؟» «اولین اسم دنیا چیست؟» «آیا خداوند برای خلق دنیا دلیل دارد؟» اینها سوالاتی است که بچهها میپرسند. هرچند این پرسشها ممکن است کاملا خردمندانه نباشد ولی حداقل نشان میدهد که کودکان در جستوجوی پاسخهای خردمندانه هستند. به قول ارسطو سرمنشاه فلسفه تعجب است. (چگونه کتاب بخوانیم – صحفه ۳۳۵)
- مهمترین مسئله در خواندن آثار فلسفی کشف سوال یا سوالهایی است که آن اثر میکوشد به آنها پاسخ گوید. این سوالها ممکن است به طور صریح یا تا حدی به طور ضمنی مطرح شده باشد. در هر دو صورت باید فهمید که این سوالها چه هستند. (چگونه کتاب بخوانیم – صحفه ۳۵۳)
- اگر کتابهایی را که در حد ظرفیت شما هستند و آنها را به خوبی میفهمید بخوانید، پیشرفتی نخواهید داشت. باید به کتابهایی دست بزنید که خارج از قدرت شما باشند یا همان طور که قبلا گفتیم بیش از قدرت فهم شما باشند. تنها این گونه کتابها میتوانند فکر شما را گسترش بدهند. شما چیزی نخواهید آموخت مگر آنکه دامنه فکرتان را گسترش دهید. (چگونه کتاب بخوانیم – صحفه ۴۱۳)
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
دیدگاهتان را بنویسید