مروری بر زندگینامه آرتور شوپنهاور ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

[av_heading tag=’h1′ padding=’10’ heading=’آرتور شوپنهاور و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید’ color=’custom-color-heading’ style=’blockquote modern-quote modern-centered’ custom_font=’#000080′ size=” subheading_active=” subheading_size=’15’ custom_class=” admin_preview_bg=” av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” av-medium-font-size-title=” av-small-font-size-title=” av-mini-font-size-title=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” margin=” av_uid=’av-1yspkv’][/av_heading]
[av_hr class=’custom’ height=’50’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-fat’ custom_width=’200px’ custom_border_color=’#650077′ custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=’#ffd900′ icon=’ue8d1′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkxzumvj’ admin_preview_bg=”]
[av_textblock size=” font_color=” color=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” av_uid=’av-jkx0zyu4′ admin_preview_bg=”]
ما قصد داریم مقاله آرتور شوپنهاور و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید را به دو مدل متنی و صوتی برای راحتی کار شما عزیزان در اختیار تان قرار دهیم
[/av_textblock]
[av_one_full first min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ link=” linktarget=” link_hover=” padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background=’bg_color’ background_color=” background_gradient_color1=” background_gradient_color2=” background_gradient_direction=’vertical’ src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’ animation=” mobile_breaking=” mobile_display=” av_uid=’av-ao586′]
[av_textblock size=” font_color=” color=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” av_uid=’av-jkwv90be’ admin_preview_bg=’rgb(255, 255, 255)’]
در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
آرتور شوپنهاور و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” آرتور شوپنهاور ” ، نویسنده و فیلسوف آلمانی و خالق کتاب “حکمت زندگی ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه
آرتور شوپنهاور فیلسوف آلمانی، در 22 فوریه 1788 از پدری هلندی و مادری آلمانی در دانتزیگ (لهستان) متولد شد.پدر او بازرگانی عاشق آزادی بود.هنگامی که آرتور پنج ساله بود پدرش از دانتزیگ به هامبورگ مهاجرت کرد.پدرش بازرگان بود و از وضع مالی خوبی نیز برخوردار بود اما او رغبتی به تجارت نداشت و به تحصیل علم بیشتر علاقه داشت. شوپنهاور ۱۷ سال بیشتر نداشت که پدرش خودکشی کرد. و بی مهری های مادرش موجب جدایی آنها از یکدیگر شد.در دانشگاه نخست به تحصیل در رشته طبابت پرداخت و سپس به علوم طبیعی مشغول گشت و آنگاه به فلسفه روی آورد. و سرانجام به یکی از بزرگترین و بدبین ترین فلاسفه اروپا و فیلسوف پرنفوذ تاریخ در حوزه اخلاق، هنر،ادبیات معاصر مبدل گشت.پیش از رسیدن به سی سالگی كتابی به نام جهان همچون اراده و نمایش نوشت و منتشر كرد كه زیربنای همهی اندیشههای او را در طی سالیان بعدی زندگیاش تشكیل داد.شوپنهاور با گوته نویسنده آلمانی و هگل فلیسوف مشهور رابطه داشت و چندی بعد به وسیله یک هندو از عقاید بودائیان آگاهی یافت و پس از تجسس و تفکر زیاد به آئین بودایی اعتقاد کامل یافت. در ۳۴ سالگی به تدریس در دانشگاه برلین پرداخت ولی عدم شرکت دانشجویان در کلاسهایش باعث شد از کار خود استعفا بدهد. پس از آن به تدوین و تحریر کتابی موسوم به «جهان همچون اراده و تصور» پرداخت و چون کتابش نیز مورد توجه مردم واقع نشد به سختی از مردم رنجیده خاطر و نسبت به اجتماع بدبین گشت.شانزده سال پس از انتشار کتاب به شوپنهاور اطلاع دادند قسمت اعظم نسخ چاپی کتاب را به جای کاغذ باطله فروختهاند.او هرگز تن به ازدواج نداد و تاهل را مسولیتی احمقانه میشمرد.او در ۳۷ سال پایان عمرش برنامه ای مشابه اسرا و زندانیان برای خودش طراحی کرد.هروز راس ساعت ۷ بیدار میشد و بدون خوردن صبحانه بی وقفه تا ظهر کار میکرد سپس برای خوردن ناهار به یک رستوران میرفت و پس از آن راهی کتابخانه میشد تا روزنامه ها را مورد مطالعه قرار دهد.امکان داشت تنهایی به یک سالن اجرای موسیقی یا کنسرت برود. اگر در طول روز حرف زدن با دیگران او را خسته کرده بود در را روی هیچکس باز نمیکرد و ساعت ده شب هم میخوابید.شیوع وبا شوپنهاور را مجبور به ترک برلین کرد.او به فرانکفورت رفت و تا آخر عمر در همانجا ماند.شوپنهاور در ۲۱ سپتامبر ۱۸۶۰ در ۷۲سالگی و حین صرف صبحانه درگذشت.
آثار
- جهان به مثابه اراده و برابر نهاد
- هنر همیشه بر حق بودن: ۳۸ راه برای پیروزی در هنگامی که شکست خوردهاید
- جهان و تاملات فیلسوف: گزیدههایی از نوشتههای آرتور شوپنهاور
- در باب حکمت زندگی
- جهان همچون اراده و تصور
- دنیا این جوری است
- مرگ (مجموعه مقالات)
- ریشه چهارگان اصل دلیل کافی
- در باب طبیعت انسان
- متعلقات و ملحقات
- دو مسئله بنیادین اخلاق
مروری بر آثار و اندیشه ها
انزوا و تنهایی یکی از بزرگترین آفت های بشری برای یک نویسنده است.اگر بخواهیم از نگاه آرتور شوپنهاور به دنیا نگاه کنیم ، انسان همیشه میان تنهایی و تنها بودن در شک و تردید است. تنهایی ، حسی است اجباری و تحمیلی و تنها بودن حسی است انتخابی ، و صد افسوس که آرتور شوپنهاور این فیلسوف گرانقدر آلمانی هم به درد تنهایی دچار بود و هم تنها بودن را شیوه ی راه خود قرار داد. شوپنهاور ، نویسنده ای شفاف ، بی پیرایه و بدون حاشیه است.هنگامی که لفظ بی حاشیه را برای او بکار می بریم باید از این سو تفاهیم جلوگیری کنیم که ما منظورمان دقیقا نوشته های اوست و نه حاشیه هایی که پیرامون او بوده است که بسی هم زیاد است و شوپنهاور نیز به دلیل همین حاشیه ها و به علت همین بی حاشیه نویسی خویش دچار تنهایی بی کران شد.شوپنهاور را فیلسوفی سیاه ، خشن و … می دانند ، اما این نگاه به شوپنهاور نگاه بی رحمی است ، اگر بخواهیم از نگاه یک فیلسوف به جهان خیره شویم ، آنگاه می توانیم در یابیم که دنیای هیچ کدام از مردمان این روزگار ، نه سیاه و سپید و رنگی است میان آنان که حتی نمی توان به آن خاکستری گفت. شوپنهاور نیز دقیقا در تمام نوشته هایش ترکیبی از همان رنگ نامعلوم زندگی را به تصویر می کشد و این برداشت مخاطبان است که او را فیلسوفی سیاه می دانند. یکی از ویژگی های بارز شوپنهاور از نگاه منتقدان حوزه ی نویسندگی ، این بوده است که شوپنهاور آدمی حقیقت طلب بوده است و از نگاه خود هر آنچه که به آن باور داشته است را به تصویر می کشیده است و نگارش می کرده و این هیچگاه به معنای سیاه نگری او به جهان هستی نیست. هر چند که در برخی از آثار او می توان رنگی از تباهی و آزردگی خاطر را دید ، اما باید این امر را نیز در نظر گرفت که وی به چه میزان در دل رنج ها تولد یافته است و رشد کرده است و هیچگاه نه از طریق جامعه ی خویش و نه از نگاه علاقمندانش آنچنان که باید و شاید در آغوش گرم قرار نگرفته است و این ها همه بر ذهن یک نویسنده تاثیر می گذارد که دنیا را متفاوت ببنید و دنیایش به شکل اطرافش شود. در یک نگاه کلی ، جهان هستی و زندگی بشر یکی از دغدغه های آرتور شوپنهاور بوده است. آرتور شوپنهاور حتی اگر یک نیمه از لیوان بشریت و زندگی بشری را نیز نگاه کرده باشد ، می توان گفت که نگاهش جامع و دقیق و مستند بوده است و از این رو می توان بسیار او را ستود. در زیر بخشی از کتاب حکمت زندگی اثر شوپنهاور را با یکدیگر مطالعه می کنیم.
- وقتی کسی جوان، زیبا، ثروتمند و مورد احترام است میپرسیم که آیا شاد هم هست؟ تا بدانیم که خوشبخت است یا نه. ولی اگر شاد باشد، دیگر فرقی نمیکند که جوان است یا پیر، راست قامت است یا گوژ پشت، ثروتمند یا فقیر؛ چنین کسی شادکام است. و این او را بس.
- دغدغه فکری مردم عادی فقط این است که وقت بگذرانند، اما دغدغه کسی که استعدادی دارد این است که از آن استفاده کند.
- مشغولیت اصلی مردم در همه کشور ها ورق بازی شده است. که نشان دهنده ارزش آنها و اعلام ورشکشتگیِ فکر است. از آنجا که فکری برای مبادله با یکدیگر ندارند، ورق مبادله میکنند و میکوشند پول یکدیگر را ببرند. آه، چه موجودات رقت انگیزی!
- تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور اعتقاد راسخ به ارزش فوقالعاده خویش در زمینهای خاص است. اما خودپسندی، خواستِ ایجاد چنین اعتقادی در دیگران است و معمولا با این آرزوی نهان همراه است که در نهایت، خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم. بنابراین غرور از درون انسان نشات میگیرد و در نتیجه، قدردانی مستقیم از خویش است. اما خودپسندی کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی غیر مستقیم به قدردانی است. از این رو، خودپسندی آدمی را پرگو، و غرور کم گو میکند. مبتذلترین غرور، غرور ملی است. زیرا کسی که به ملیت خود افتخار میکند در خود کیفیت با ارزشی برای افتخار ندارد. وگرنه به چیزی متوسل نمیشد که با هزاران نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبودها و خطاهای ملت خود را واضحتر از دیگران میبیند. زیرا مدام با اینها برخورد میکند. اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه آخرین دستاویز به ملتی متوسل میشود که خود جزئی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملتش دارد، با چنگ و دندان دفاع کند.
- آبرو از حیثِ عینی، عقیده دیگران در خصوص ارزش ماست و از نظر ذهنی، بیمِ ما از عقیده دیگران است.
- هر کس میتواند توقع آبرومند بودن داشته باشد. اما توقع شهرت داشتن، منحصر به افراد استثنایی است. زیرا شهرت فقط در اثر دستاوردهای فوقالعاده حاصل میشود. این دستاوردها یا مربوط به اعمال آدمی میشود یا به آثار او و بنابراین برای شهرت دو راه باز است. برای دستیابی به اعمال بزرگ به ویژه قلب بزرگ و برای رفتن به راه خلق آثار، ذهنی بزرگ لازم است. هر یک از این دو راه مزایا و مضرات خود را دارند. تفاوت اصلی این است که اعمال گذرا هستند، اما آثار ماندگارند. شریفترین عمل همیشه زمانی کوتاه تاثیرگذار است. اما اثر نبوغ آسا در طول همه اعصار تاثیری ماندگار دارد و انسانها را ارتقا میدهد.
- موجودی که ارزشمندی یا بیارزش بودن آن، وابسته به نظر دیگران باشد، چه موجود اسفباری است.
- زندگی برای لذت بردن نیست، بلکه برای سپری کردن و پشت سر گذاردن است.
- سعادت و لذت، سرابی است که فقط از راه دور قابل رویت است و هنگامی که به آن نزدیک میشویم ناپدید میگردد. در عوض رنج و درد واقعیت دارد و خود مستقیما نماینده خویش است. و نه به وهم نیاز دارد نه به انتظار. حال اگر این آموزه ثمر دهد، دیگر در پی سعادت و لذت نمیرویم و بیشتر قصدمان این است که در حد امکان راه را بر درد و رنج ببندیم.
- ما در زندگی مانند راهپیمایی هستیم که با هر گام که پیش میرود اشیا را در مقایسه با آنچه از دور میدیده است به صورت دیگری میبیند و اشیا هرچه به آنها نزدیکتر میشود تغییر میکنند. به ویژه در مورد آرزوهامان چنین حسی داریم. غالبا چیزی کاملا متفاوت یا بهتر از آنچه میجستیم میابیم. همچنین مطلوب خود را از راهی بهتر پیدا میکنیم، نه از راهی که در آغاز برای رسیدن به هدف خود در آن گام نهاده بودیم. به ویژه آن جا که در پی لذت، سعادت و شادی بودهایم، در عوض حکمت، بصیرت و شناخت به دست میآوریم.
- پس هرکس که تنهایی را دوست نمیدارد، دوستدار آزادی هم نیست. زیرا فقط در تنهایی آزادیم. اجبار، ملازم جداییناپذیر هر جمع است. هر جمعی از افراد خود میخواهد که از فردیت خود صرفنظر کنند و هرچه فردیت انسان با ارزشتر باشد، چشم پوشی از آن بخاطر جمع دشوارتر است.
- آنچه انسانها را به سوی جمع سوق میدهد این است که نمیتوانند تنهایی را و در تنهایی، خود را تحمل کنند.
- برای زندگی کردن در میان آدمیان، باید برای همه، با هر خصوصیتی که دارند، هرقدر هم نابهنجار باشد، حق وجود قایل باشیم و فقط میتوانیم بکوشیم که از خصوصیاتشان برحسب نوع و کیفیتی که دارند استفاده کنیم. اما نه میتوانیم امیدی به تغییرشان ببندیم، نه چنان که هستند محکومشان کنیم. این درست مصداقِ این ضرب المثل است که: زندگی کن و بگذار زندگی کنند.
- وقایع زندگی ما به تصاویر درون کالایدوسکوپ میمانند که با هر چرخش، چیز دیگری را نشان میدهد، اما در اصل یک چیز در برابر چشمِ ماست.
- در پایان زندگی همان اتفاقی میافتد که در اخر جشن بالماسکه مشاهده میکنیم. ماسکها را از چهره برمیدارند. اکنون میبینیم آن کسانی که در طول زندگی با ما تماس پیدا کردهاند واقعا چه کسانی بودهاند. زیرا اکنون دیگر افراد شخصیت خود را نشان دادهاند، اعمال به نتیجه نشستهاند، دستاوردها به طور منصفانه مورد قدردانی واقع شده و همه فریبها فرو ریختهاند. همه اینها به زمان نیاز داشت.
- تفاوت اساسی میان جوانی و پیری این است که در جوانی زندگی را پیش رو داریم و در پیری مرگ را. اما باید پرسید که کدام یک دشوارتر است. و آیا بطور کلی بهتر نیست که ادمی زندگی را پشت سر گذاشته باشد تا اینکه در پیش رو داشته باشد؟
[/av_textblock]
[av_hr class=’invisible’ height=’45’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’50px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkwsj39t’ admin_preview_bg=”]
[av_textblock size=” font_color=” color=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” av_uid=’av-jkwrebve’ admin_preview_bg=”]
نویسنده و گوینده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
[/av_textblock]
[/av_one_full][av_hr class=’invisible’ height=’25’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’50px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkwsj39t’ admin_preview_bg=”]
[av_comments_list av_uid=’av-bssym’]
دیدگاهتان را بنویسید