ما قصد داریم مقاله ملامحسن فیض کاشانی و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانیدرا به دو مدل متنی و صوتی برای راحتی کار شما عزیزان در اختیار تان قرار دهیم
در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
ملامحسن فیض کاشانی و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” ملامحسن فیض کاشانی ” ، نویسنده ، فیلسوف و شاعر ایرانی و خالق کتاب ” الوافی” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند .
زندگی نامه
محمد پسر شاه مرتضی معروف به ملا محسن فیض کاشانی از شاگردان بر جسته ملاصدرای شیرازی و یکی از علما و حکما و شعرای بزرگ ایران در دوره صفویه بوده است . او در تفسیر ، فقه ، حکمت و اخبار و احادیث یگانه روزگار خود بوده و تالیفات زیادی دارد که مرحوم مدرس تبریزی از ۱۲۰ جلد آنها در ریحانه الادب اسم برده و موضوع بعضی از آنها را نیز ذکر کرده است .فیض طبع روانی داشت و در سرودن شعر از شاعران پر کار زبان فارسی به شمار می رود . علاوه بر دیوان غزلیات و قصائدش که در تهران چاپ شده متجاوز از ده جلد مثنوی از او به یادگار مانده که “دهر آشوب” و “آب زلال” از مشهورترین آنهاست. فیض، تحصیلاتش را در کاشان آغاز کرد، او در ۲۰ سالگی برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفت. پس از آن دو سال در شیراز نزد سید ماجد بحرانی شاگردی کرد. فیض بار دیگر به اصفهان بازگشت و در حلقه درس شیخ بهایی حاضر شد. وی در سفر حج از شیخ محمد نوادۀ شهید ثانی اجازه روایت دریافت کرد. و پس از آن در قم نزد ملاصدرا شاگردی کرد و در مراجعت ملاصدار به شیراز او را همراهی نمود و نزدیک به دو سال در آنجا ماند. صاحب روضات و دیگران بر این باورند که فیض در سفر نخست به شیراز نزد ملاصدرا شاگردی کرده است اما این گفته، با نوشتههای خود فیض سازگار نیست. فیض سرانجام به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم و تالیف پرداخت. درباره دلیل نامگذاری مدرسه فیضیه، به سکونت فیض در آن اشاره شده است بعضی ملا محسن فیض را از اهل تصوف دانسته اند ولی عده ای بر خلاف این عقیده او را فقیه می دانند و به کل او را از سیاست جدا می کنند..وفات فیض را در سال ۱۰۵۹ – ۱۰۹۱ هجری – در کاشان خوانده اند و همانجا مدفون است.
آثار
- تفسیر صافی
- تفسیر اصفی
- الوافی
- الشافی
- النوادر
- المعارف تلخیص علم الیقین
- معتصم الشیعه فی احکام الشریعه
- المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء
- مفاتیح الشرایع
- اصول المعارف
- الحقائق
- قره العیون
- الکلمات المکنونه
- الکلمات المخزونه
- اللائی
- جلاء العیون
- تشریح العالم
- بشاره الشیعه
- الاربعین فی مناقب امیرالمومنین
- الاصول الاصلیه
- تسهیل السبیل
- نقد الاصول الفقهیه
- النخبه
- الشهاب الثاقب
- اصول العقائد
- منهاج النجاه
- خلاصه الاذکار
- دیوان شعر
مروری بر آثار و اندیشه ها
ملامحسن فیض کاشانی یکی از فقیهان و همچنین یکی از بزرگترین شعرای ایران زمین است. اگر بخواهیم در باب شخصیت او صحبت به میان بیاوریم ، باید او را به دو شخصیت فقیه و عارف تقسیم کنیم و برای هر کدام از این دو ، مباحث و سرفصل های جداگانه ای مطرح کنیم. در این مقال، که بحث ما گذری بر احوالات و آثار نویسندگان و شعرای جهان است ، نیکوتر آن است که مبحث فقه را کنار گذاشته و تمرکز خود را بر شاعرانگی او یعنی بعد عرفانی وجود او بگذاریم.ملامحسن یکی از شخصیت هایی است که در خود انقلابی عظیم در تمایز میان چهره های روحانی بوجود آورده است. ملامحسن بر خلاف آنچه که عرف بوده است و روحانیون و فقیهان حق ابراز عشق و شاعری و از این دست کارها نداشته اند ، دست به سرایش شعرهایی میزند که به یقین هم رده ی اشعار عارفانی چون عطار و مولانا است. او را می توان یکی از شاگردان غیر مستقیم مولانا دانست. او بسیار از او وام گرفته است ، چه به لحاظ کلامی و چه از لحاظ سبک و محتوا بسیار اشعارش به مولانا و عطار نزدیک است. در یک نگاه کلی اگر بخواهیم شخصیت او را در کنار آثارش بررسی کنیم به این نکته دست می یابیم که او از معدود فقیهانی بوده است که غرق در جذبه های حق تعالی گشته است و عشق را به عنوان یکی از منزلگاه های اساسی در زندگی بشری خوانده و از آن و در ستایش آن بسیار یاد کرده است. ملامحسن ، یکی از شاعرانی بوده است که با توجه به جغرافیایی که در آن زندگی می کرده است و همچنین شرایط بسیار خفقان بار فقهی ای که بر آن حاکم بوده است ، دست به هنجار شکنی های یسیاری می زند. او بارها و بارها حتی در اشعارش خداوند را به چالش و پرسش هایی دعوت می کند که به لحاظ فقهی بیان آنان برابر با شرک و یا کفر است ، اما در طریق او عاشقی در راه خداوند ، به مساوات برقراری یک دیالوگ با او است و اگر انسان نتواند با خداوند وارد صحبت شود و هم بگوید و هم بشنود ، عبادتی نکرده است و عشقی نفروخته است. این تفکرات همه و همه شخصیتی را از ملامحسن ساخته اند که می توان از او به عنوان یکی ار عارف ترین و صوفی وش ترین شاعران این مرز و بوم یاد کرد.
در زیر دو غزل از دیوان اشعار او را با هم مطالعه می کنیم :
غزل شماره ۱
ای در هوای وصل تو گسترده جانها بالها تو در دل ما بودی و در جستجو ما سالها
ای از فروغ طلعتت تابی فتاده در جهان وی از نهیب هیبتت در ملک جان زلزالها
ای ساکنان کوی تو مست از شراب بیخودی وی عاشقان روی تو فارغ ز قیل و قالها
سر ها ز تو پر غلغله جانها ز تو پر ولوله تنها ز تو در زلزله دلها ز تو در حالها
تن میکند از جان طرب جان دارد از جانان طرب بر مقتضای روحها جنبش کند تمثالها
کردی تجلی بی نقاب تابان تر از صد آفتاب ما را فکندی در حجاب از ابر استدلالها
آثار خود کردی عیان در گلشن حسن بتان تا سوی حسن بی نشان جانها گشاید بالها
دادی بتان را آب و رنگ در سینه دل مانند سنگ در شستشان دام بلا از زلف و خط و خالها
مارا ندادی صبر و تاب وز ما گرفتی رنگ و آب وز بی دلان جستی حساب از ذره و مثقالها
ای فیض بس کن این انین در صنع صانع را ببین
تا آن زمان کز این زمین افتد برون اثقالها
غزل شماره ۲
ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا
جان مرا جان تویی لعل مرا کان تویی در دل ویران تویی کنج نهانی مرا
آن که به دل می دمد روح سخن هر دمم تا نزنم یک نفس بی دمش آنی مرا
شب همه شب تابه صبح همنفس من تویی روز چو کاری کنم کار و دکانی مرا
تا که به محفل درم با تو سخن میکنم چونکه به خلوت روم مونس جانی مرا
یک نفس از پیش تو گر بروم گم شوم چون به تو آرم پناه امن و امانی مرا
گر تو برانی مرا جان به فراقت دهم جان به وصالت دهم گر تو بخوانی مرا
گه به وصالم کشی گه ز فراقم کشی گاه چنینی مرا گاه چنانی مرا
فیض به تو رو کند رو چو به هرسو کند
نور تو عالم گرفت قبله از آنی مرا
غزل شماره ی ۳
ای دوای درد بی درمان ما وی شفای علت نقصان ما
آتشی از عشق خود در ما زدی تا بسوزی هم دل و هم جان ما
آتشی خوشتر ز آب زندگی کان بود هم جان و هم ایمان ما
صدهزار احسنت ای آتش فروز خوش بسوزان منتت برجان ما
خوش بسوزان ما در این آتش خوشیم تیزتر کن آتش سوزان ما
آتشست این عشق یا آب حیات یا بهشت و کوثر و رضوان ما
یاکه باغ و بوستان و گلشن است یاگل است و لاله و ریحان ما
سوخت خارستان ما یکبارگی شد گلستان کلبه ی احزان ما
صد هزاران آفرین از جان و دل
باد هر دم فیض بر جانان ما
نویسنده و گوینده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.