این صفحه مورد پسند 7,282 بازدیدکننده می باشد.
داستایوفسکی و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
امروز می خواهیم، مقاله فئودور داستایوفسکی و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید از سلسله آموزش های آموزش نویسندگی را مورد بررسی قرار دهیم
تاریخ نویسندگی، فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است.
از پس هر فراز این قله و در پشت هر فرود این دره، نامهایی نهفته است که هرکدام برگی از هویت و شناسنامهی نویسندگی در سرتاسر جهان را رقم زندهاند.
مطالعهی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها، نمایی هر چند کوتاه و گذرا، اما عمیق و قابل تأمل به ما هدیه میکند.
در دل هر یک از کلمات آنان، گنجینهای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه وزندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیشازپیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشهای چند پی توشهی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” فئودور داستایوفسکی “، نویسندهی روسی را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
داستایوفسکی
اروپا در قرن نوزدهم دوره پرباری را پشت سرگذشت به همین خاطر در این قرن بود که تاریخ و فرهنگ اروپا در این حوزه رقم خورد .با این وجود کشور روسیه هم از این اتفاقات بی نصیب نماند و افراد هنرمند و نوابغ ادبی بسیاری در این دوران متولد شدند. در این صده افرادی مانند پوشکین ، تولستوی ، تورگنیف ،گنچاروف و….زندگی می کردند که سرآمد آن ها فئودور داستایوفسکی بود.
او از پدری پزشک و مادری ثروتمند متولد شد که هر دو اهل مسکو بودند با این حال مادر خود را در سن ۱۵ سالگی از دست داد و چند سال بعد از آن نیز پدر خود را از دست داد. در زمان او روسیه دچار جنگ داخلی شدیدی بود که بیشتر آن ها جوانانی بودند که از کشورهایی مانند فرانسه و انگلیس تقلید می کردند .
این جوانان به شدت مخالف دولت تزار بودند و علیه آن دائماً در حال توطئه چینی بودند حتی آن ها جامعه سنتی خود را مورد تمسخر قرار می دادند و در همین دوران بود که فئودور داستایوفسکی نیز مدتی تحت تأثیر چنین جریاناتی قرار گرفت . به همین خاطر گاهی در کارهای سیاسی این گروه نیز شرکت می کرد .او که ارتباطش هر آن با این گروه بیشتر می شد دولت تزاری او را به مدت چهارسال به سیبری تبعید کرد.
او بعد از نوشتن کتاب مردم فقیر که داستانی نزدیک به خصوصیات و شرایط مردم بود معروف گردید . همچنین این کتاب به همراه کتابهای همزاد و خانم صاحب خانه قبل از محکومیتش منتشر شد که طرفداران بسیاری نیز پیدا کرد. اما با این وجود اوج پرواز و شکوفایی این نویسنده را می توان پایان محکومیت چهارساله اش دانست .
او بعد از دوران محکومیتش کتاب خاطرات اموات را نوشت که حاصل اتفاقات خوب و بد او در زندان بود که تأثیر زیادی روی جسم و روح او گذاشته بود و اثری را به وجود آورد که توانست طرفداران زیادی پیدا کند.
با همه این تفاسیر او توانست یک شاهکار ادبی خلق کند که نام او را در دنیا بر سر زبان ها بیندازد . نام این اثر جنایت و مکافات بود که علاوه بر استقبال زیاد از این کتاب توانست کتابهای بعدی او را نیز به فروش برساند و مخالفان و موافقان فراوانی را به وجود آورد.
او در نهایت در ۹ فوریه ۱۸۸۱ بر اثر بیماری ریه دیده از جهان فروبست با این حال او را یک پیامبر برای نجات روسیه میپنداشتند چون او با آثار خود توانسته بود تأثیر فراوان و مثبتی روی افراد بگذارد.
این نویسنده بزرگ را می توان از نویسندگان پرکار عصر خود دانست به طوری که دو برابر دیگر نویسندگان معروف کتاب نوشت که از میان آن ها می توان به داستان کوتاه داستایوفسکی اشاره کرد که هر اثر در ان حوزه خط سیری مشخص را دنبال می کرد.
به طور مثال در کتاب مردم فقیر که در سال ۱۸۴۶ منتشر شد، در مورد فقر و تنگ دستی در عین حال زندگی شرافتمندانه طبقه فقیر جامعه بود. همچنین اثر مشهور جهانی او با نام جنایت و مکافات در سال ۱۸۶۶ منتشر شد که داستان دانشجویی را که فقر او را مجبور به جنایت و کار خلاف کرده بود را به تصویر کشید . این رمان که ریشه در واقعیت داشت ، بسیار جذاب و خواندنی است.
زندگی نامه داستایوفسکی
فئودور داستایوفسکی نویسندهی مشهور روسی در ۱۸۲۱ در خانوادهای نسبتاً فقیر چشم به جهان گشود.
پدر او از پزشکان روسیه بود. در باب خانوادهی او سخن بسیار گفتهاند.
نقلهای بسیاری است که میگوید پدر او از مالباختگان اشرافی بوده است و بعدها به طبابت روی آورده است.
از سوی دیگر نیز مادر او دختر یکی از بازرگانان مسکو بوده است، اما به دلیل اختلاف بسیار طولانیمدت پدر فئودور داستایوفسکی با بازرگان روسی، هیچ ثروتی از خانوادهی همسرش نصیب آنان نشد.
او تحت تأثیر رفتار پدر در کودکی بسیار آرام بود.
هرچند که پدر او در انظار عمومی جدی و خشک به نظر میآمد اما آنچه که از گفتههای خود او و نه شواهد اجتماعی بر میآید، پدر او به دلایل بسیاری ازجمله رنجهای زندگی بسیار آرام و کمحرف بوده است.
نویسنده جوان جوان در سال ۱۸۳۴ به همراه مادر خویش به مدرسهی شبانهروزی روانه شد تا که تحصیلات خود را تکمیل کند.
اما از بد حادثه، مدتی از تحصیل او نگذشته بود که مادرش، هنگامیکه فئودور ۱۵ سال سن داشت، فوت میکند و اولین مواجههی داستایوفسکی جوان با مرگ و اندوه در زندگی شکل میگیرد.
فشار زندگانی آنان بیشازپیش بر روحیهی او فشار وارد میکند و از سویی دیگر مرگ مادر او را در هم میشکند، او تصمیم میگیرد برای آنکه آیندهای مبتنی بر یک زندگی در رفاه و سلامت بسازد، وارد ارتش بشود.
او در همان سال در آزمون مهندسی دانشکده نظامی سنپترزبورگ شرکت کرد و این آزمون را با موفقیت پشت سر گذاشت.
در سال ۱۸۳۸، برگ جدیدی در زندگانی او با ورود به دانشکدهی مهندسی نظامی رقم خورد اما دیری نپایید که این امر نیز به یک پدیدهی شوم تبدیل گشت و پدر او یک سال بعد از ورود او به دانشکده، فوت میکند.
فشار مشکلات روحی بر او ضربه ها و لطمه های بسیاری میزد اما نهایتا او به تحصیل خود ادامه داده و در سال ۱۸۴۳ با درجه ی افسری فارغ التحصیل می شود.
خرده ثروتی که از باقیمانده ی ارث پدری به او رسیده بود ، در جوانی و به راه باطل خرج می شود و او می ماند و سرمایه ی که هیچ برای او سودمند نبوده است.
او به میل شخصی و یا به ناچار تصمیم به ترجمه ی یکی از کتاب های “بالزاک” میگیرد.
این عمل باعث می شود که فئودور داستایوفسکی به ترک ارتش روی بیاورد و به دنبال آن علاقه ی شخصی خودش را در حوزه ی نویسندگی پیگیری کند.
او رمان “بیچارگان” را قلم می زند و در دو سال بعد طی چندین رمان تند و رادیکال ، به حلقه ی متفکرین شورشی و رادیکال می پیوندد.
این ورود ، برای او شهرت فراوانی فراهم کرد اما از سویی ، او به دام مشکلات گرفتاری افتاد.
در سال ۱۸۴۹ آن زمان که او در اوج فعالیتهای نویسندگی خویش در این انجمنها به سر میبرد.
مأموری اطلاعاتی از جانب دولت به جمع آنان نفوذ کرده و طی گزارشانی، او و یارانش در انجمن رادیکال را به دام قانون انداخته و فئودور داستایوفسکی نخستین تجربهی تلخ زندگی خود را یعنی زندان سیاسی تجربه میکند.
نویسنده جوان در زندان با مسائل بسیاری مواجه میشود.
او حتی زندان را دستمایهی بسیاری از نوشتههایش نیز قرار داده است.
دادگاه برای او برگزار میگردد و او به اعدام محکوم میشود، اما مبنی بر یک عفو دولتی، دچار تخفیف در حکم میشود و مدت زندان را بالاجبار سپری میکند.
ازنظر اینن نویسنده یکی از تلخترین و شادترین اتفاقات زندان زمانی می افتد که دولت روسیه در یک مراسم خیمهشببازی قصد به تیرباران فئودور داستایوفسکی ویارانش میگیرند.
داستایفسکی در این باب می نویسد که :
” آن شب سرد ، همه چیز برایم عجیب بود.سربازانی که مسلح بودند و جوخه های آتشی که آماده بودند تا جانمان را با آتش گدازان آشنا کنند و گروه موسیقی و … ، همه چیز فراهم بود.اما ناگهان روبند ها از روی ما افتاد و صدای طبل ها بلند شد و هیچ اتفاق نیفتاد.من هیچ گاه در زندگیم به اندازه ی آن روز خوشحال نبودم.”.
مدتی گذشت و تاین نویسنده جوان از زندان آزاد شد.
این تاریخ را فوریه سال ۱۸۵۴ نوشتهاند. داستایوفسکی به سیبری تبعید شد و در لباس یک سرباز صفر مشغول به فعالیت گردید.
چندی گذشت که او عاشق یک بیوه از مأمور ان گمرک گشت.
این عشق بسیار سخت و جانکاه که برای داستایوفسکی حدود دو سال به طول انجامید، نهایت با ازدواج و استعفای او از ارتش روسیه همزمان گردید.” ماریا دیمیتریونا“، همسر او مبدأ تحولات بسیاری در زندگی او گردید.
او به سنپترز بورگ بازگشت و به روزنامهنگاری مشغول شد.
چندی بعد برادرش را از دست داد و اما در یک اتفاق ناگوارتر از مرگ برادر، او همسرش را در سال ۱۸۶۴ از دست داد و غم از دست دادن عزیزانش او را وادار به نوشتن کتابی به نام ” خاطرات خانهی اموات” کرد.
این نویسنده بزرگ برای نوشتن کتاب قمارباز، به اروپا سفر کرد.
با دختری به نام ” آنا” که تندنویس کتاب او بود، ازدواج کرد و دختری نیز به نام سوفیا به دنیا آورد که عمرش به دنیا نبود و سه ماه بعدازآنکه به دنیا آمد از دنیا رفت.
فئودور هر چه پول از نویسندگی کسب کرده بود در قمارها از دست داد و کتاب ابله را نگارش کرد.
او چندین فرزند دیگر به بار آورد که جز آخرین آنها که به علت حمله ی صرع از دنیا رفت ، باقی به زندگی خود ادامه دادند.
این نویسنده در اوج پختگی و شهرت برادران کارامازوف را نگارش میکند و در خطابهای در بزرگداشت پوشکین به اوج شهرت خود نیز میرسد.
او درزمانی که در زندان بسر میبرد، دچار بیماری صرع گشته بود و این امر تا به آخر عمر هیچگاه او را رها نکرد که درنهایت در ۱۸۸۱ به دلیل خونریزی معده و صرع شدید از دنیا رفت.
آثار داستایوفسکی
این نویسنده بزرگ ازلحاظ تعدد آثار بهمراتب بیش از نویسندگان همعصر خود دست به نوشتن زده است.
نوشتههای او از قالبهای متفاوتی بهره میبردند و هر یک حال خاصی برای مخاطب به همراه میآورند.
در زیر فهرستی از آثار او ارائه میشود که جهت آگاهی از احوالات او بد نیست که مطالعه شود.
آثار داستایوفسکی
- بیچارگان (رمان کوتاه)
- همزاد(رمان) (رمان کوتاه)
- خانم صاحبخانه (رمان کوتاه)
- نیه توچکا (ناتمام)
- رؤیای عمو (رمان کوتاه)
- روستای استپانچیکو
- آزردگان (تحقیر و توهین شدگان)
- خاطرات خانه اموات
- یادداشتهای زیرزمینی (رمان کوتاه)
- جنایت و مکافات
- قمارباز (رمان کوتاه)
- ابله
- همیشه شوهر (رمان کوتاه)
- جنزدگان
- جوان خام
- برادران کارامازوف
داستانهای کوتاه داستایوفسکی
- “آقای پروخارچین”
- “رمان در نُه نامه”
- “شوهر حسود”
- “همسر مردی دگیر”
- “همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت” (تلفیقی از دو داستان قبلی)
- “نازکدل”
- “پولزونکوف”
- “دزد شرافتمند”
- “درخت کریسمس و ازدواج”
- “شبهای روشن”
- “قهرمان کوچولو”
- “یک داستان کثیف” یا “یک اتفاق مسخره”
- “کروکدیل”
- “بوبوک”
- “درخت کریسمس بچههای فقیر”
- “نازنین”
- “ماریِ دهقان”
- “رؤیای آدم مضحک”
- “بانوی میزبان”
- ” دلاور خردسال”
مروری بر آثار و اندیشه ها
هنگامیکه از فئودور داستایوفسکی صحبت میکنیم ناخودآگاه یک مکتب فکری در ذهن آدمی ایجاد میشود، که در پی آن نویسندگی دچار تغییرات بسیار شد.
او بنای نگذار رمان روانشناختی بود.
داستایفسکی در همه حال و در هر رمانی همهی اجزای رمان را ازلحاظ روانی و شخصیتی موردبررسی و موشکافی قرار میداد و معتقد بود که آدمی در پسای هر اتفاقی در ذهنش، دلیلی برای انجام چیزی و سخنی برای بیان آن دارد.
اگر داستان های کوتاه داستایوفسکی را دنبال کرده باشیم در مییابیم که او همیشه به دنبال ایجاد یک چالش میان هنجارها و هنجارشکنیها بوده است.
او تمام سعی خود را در جنایات و مکافات میکند تا به همگان ثابت کند، مرز میان اخلاق و بیاخلاقی تنها میتواند یک زاویهی دید باشد.
در داستان های کوتاه داستایوفسکی سعی شده بود بر حقیقت وجودی انسان پرداخته شود.
او همیشه بر این باور داشت که انسان حاصل رنجها و دردها است و انسان حاصل امیال و خواستههای فراوان است.
در داستان های کوتاه داستایوفسکی سعی برآن شده بود که اگر قرار است انسان در ادبیات و در دنیای نویسندگی به تصویر کشیده شود، بهتر است روی دیگر سکهی انسان یعنی ناگفتهها و ناکرده های او به تصویر کشیده شود.
او روانشناسی داستان را به حدی جسورانه و زیرکانه انجام داد که سالیانی بعد حتی در علم روانشناسی نیز از داستان های او الهام گرفته و او را یکی از روانشناسان بزرگ نیز خطاب کردند.
اندیشه های داستایفسکی در طول تاریخ نوشتار او از یک چیز صحبت می کند و آن امید به بهبودی است.
او معتقد است که بشر همواره و در همه شرایط برای بهبود جهان هستی می کوشد و هیچ چیز جلودار او نخواهد بود ، اما هنگامی این قضیه به ثمر میرسد که ترس ها را کنار بگذارد.
در داستان کوتاه داستایوفسکی بشر را به شدت به اخلاق مداری دعوت شده است ، او نسبت به تمامی رذایل اخلاقی واکنش نشان داده و آن را زشت و ناپسند می داند.
او معتقد است تنها راه رهایی از تمامی زشتی ها امید به جهان هستی و از سویی دیگر معنویت است.
او در کتاب ” جنایات و مکافات” ، به وضوح امیدهای انسان را به چالش می کشد ، تفکرات و قدرت اختیار انسان را به چالش می کشد و از همه مهم تر آن که او می کوشد تا اثبات کند، هیچ کس بر حق نیست و هیچ کس حقانیت تام و تمام در این دنیا ندارد.
در داستان کوتاه داستایوفسکی را می توان دستمایه ی آزادی ها و دانش و آگاهی دانست.
او معتقد است اگر بشریت بکوشد و به آگاهی دست یابد ، آنگاه در می یابد که آزادی ثمره ی ناچیزی از آگاهی است.
در بخشهایی از کتاب ” جنایات و مکافات که جز ارزندهترین کتابهای تاریخ ادبیات نیز میباشد، داستایسفکی به وجهی از آزادگی اشاره میکند که دستمایهی بسیاری از نوشتههای روشنفکران گردید.
او می معتقد بر این بود که برای یک سعادت عمومی، باید سعادت فردی همه افراد جامعه هر یک بهتنهایی و توسط خودشان فراهم گردد.
او معتقد بر آن بود که اگر امروز مادر پیرمان به یک روبل (پول ناچیز) نیازمند است، لزومی ندارد ما برای سعادت جامعه در خیابان به گدایی کمک کنیم.
ما پیش از هر کس به خودمان مدیونیم و باید خودمان را از غریق پستیهای زندگی نجات دهیم.
بد نیست بهمنظور حسن ختام این برگ از زندگانی از فئودور داستایوفسکی، بخشی از کتاب جنایات و مکافات را باهم ورق بزنیم:
“…. مردم از چه چیز بیشتر میترسند؟ از قدم تازه و از سخن تازه و بدیع خود بیش از همهچیز میترسند….. مردم دو دستهاند…انسانهای عادی و انسانهای غیرعادی…انسانهای عادی همانهایی هستند که میخورند و تولیدمثل میکنند و بهصورت طبیعی و به خاطر محافظه کاریشان حق تجاوز از قوانین را ندارند و انسانهای غیرعادی آنهایی هستند که دارای اندیشه و سخن نو میباشند و این دسته مجازند که قوانین کهنه را دور ریخته و مطابق قوانین خود رفتار نمایند…انسانهای عادی «ارباب حال» هستند و انسانهای غیرعادی «ارباب آینده»…. “.
شاید این ها را هم دوست داشته باشید
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
برای افزودن متن مورد نظرتان اینجا کلیک کنید
چه جالب وقتی زندگینامه نویسندگان بزرگ رو می خونیم تازه می فهمیم که اونها هم مثل ما مردم هستند نه از سیاره ی دیگه ای اومدن نه از دنیای دیگه مثلا تو زندگینامه داستایوفسکی خوندم که در نوجوانی مادرش رو از دست داده ، مطالعه چقدر خوبه
آثار داستایوفسکی رو خیلی دوست دارم اما زندگینامه داستایوقسکی به همراه لیست آثار ش رو به این دقت و کامل نخونده بودم
داستایوفسکی شخصیتی که فقط اسمش رو شنیده بودم ولی با مقاله زندگینامه داستایوفسکی با ابعاد شخصیتی شون بیشتر آشنام کردید
به صورت کاملا اتفاقی با سایت شما آشنا شدم ، اما پایبند سایت تون شدم مخصوصا بخش زندگینامه نویسندگان بسیار خوب و جذاب به نگارش در اومده
آره سحر عزیز با هات موافقم من عاشق مطالعه هستم
زندگینامه داستایوفسوکی و دیگر زندگینامه های نویسندگان بزرگ رو که قرار دادید بسیار عالی هستن
اسم داستایوفسکی رو خیلی شنیده بودم اما به لطف استاد تیموری با آثار داستایوفسکی آشنا شدم
سلام .بهترین کتاب داستایوفسکی چیه؟
درودخدمت دوست و همراه گرامی . بهترین کتاب داستایوفسکی جنایت و مکافات است که زندگی دانشجویی فقیر را به تصیر می کشد که فقر او را به سمت جنایت می کشد. این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده است و طرفداران زیادی در دنیا دارد.
سلام.مهم ترین ویژگی آثار داستایوفسکی چه چیزی هست؟
درود خدمت شما دوست و همراه گرامی. ویژگی منحصر به فرد آثار او را می توان روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای او دانست. به همین خاطر خیلی از افراد او را بزرگترین نویسنده روانشناختی جهان می دانند.
ای کاش رفرنس هم میزاشتید
سلام و درود خدمت شما دوست عزیز و سپاس از توجه شما . حتما این موضوع لحاظ خواهد شد
سلام و عرض ادب
دختر زشت و دختر زیبا برای کدام یک از رمان های داستایوفسکی هست