در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” هنریک ایبسن ” ، نویسنده ی نروژی و خالق کتاب” مرغابی وحشی ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه
هنریک ایبسن، نویسندۀ نروژی، در ۲۰ مارس ۱۸۲۸ در اسکین چشم به جهان گشود. خانوادۀ ایبسن یک خانواده سنتی و مذهبی بودند که میانۀ خوبی با پیشرفت و تجدد نداشتند. بعد از تولد او اوضاع خانواده اش دچار تحولاتی شد. مادرش برای آرامش بخشیدن به روح خود، مذهبی شد و پدرش هم افسردگی گرفت. پدرش در ۱۸۳۶ ورشکسته شد . آنها درخانهای که بیشتر شبیه یک خرابه بود، در یک روستا زندگی میکردند و همسایگان آنها خانواده او را مثل خودشان نمیدیدند و آنها را حقیر و خوار می گماردند. به دلیل اتفاقاتی که در همین دوران افتاد ، ایبسن در بزرگسالی و میانسالی مردی گوشه گیر و در ارتباطات خود بسیار حساس باشد.نمایشنامه های او اغلب از وضعیت زندگی او و والدینش و اتفاقات بین آنها سخن می گفت. ایبسن در کودکی به نقاشی علاقۀ فراوان نشان می داد، ولی فراهم نبودن وسایل مانع شکوفا شدن استعداد های وی شد. او از سن ۱۵ سالگی در داروخانهای در شهر گریمستاد به شاگردی مشغول شد و درسال ۱۸۴۶ از یک خدمتکار صاحب فرزندی شد. پس از انقلاب ۱۸۴۸ در شمال اروپا، ایبسن به سرودن اشعار آزادیخواهانه و ملی گرایانه روی آورد. در سال ۱۸۵۰ بود که برای ادامۀ تحصیل و با هدف پزشک شدن، به شهر کریستیانیا (اوسلو کنونی، پایتخت نروژ) نقل مکان کرد. هنگامی که در رشتۀ تحصیلی خود توفیقی نیافت، به نوشتن علاقه مند شد. در همان دوران کشمکشهای سیاسی روز، ایبسن را به سمت سیاست سوق داد و وی عضو اتحادیۀ کارگران شد و مدتی با ایراد مقالات سیاسی و هنری در انتشار چند روزنامه همکاری میکرد ولی در اثر حمله پلیس به محل روزنامه کارکنان آن به جز ایبسن، همه بازداشت شدند. ایبسن که فردی معترض و حقیقتجو بود ومکرهای سیاسی و تبلیغ و وعده دادن به مزاجش خوش نمی آمد، پس از این واقعه از سیاست گریزان شد و از آن کناره گیری کرد. پس از یک سال ، به سمت مدیر تماشاخانۀ شهر برگن انتخاب شد. در زی این پنج سال که در این تماشاخانه مشغول ریاست بودد، سفرهای متعددی به کپنهاگ رفت و مطالعات بسیاری درزمینۀ تئاتر داشت.به روایت دانشنامه تئاتر ایران در مدت ریاست وی در این تماشاخانه حدود ۱۵۰ نمایش روی صحنه رفت اما خود او در این حین هیچ نمایشنامهای خلق نکرد.او در ۱۸۵۸ به اسلو بازگشت و به کارگردانی در تئاتر ملی کریستیانا روی آورد.او با سوزان تورسن ازدواج کرد و با او صاحب فرزندی شد. خانوادۀ او شرایط سخت و در فقر زندگی می کردند تا ایبسن دیگر از زندگی در نروژ ناامید گشت. در ۱۸۶۴ به ایتالیا عزیمت کرد . وی پس از ۲۷ سال به سرزمینش بازگشت و هنگامی که برگشت به یک نویسندۀ مشهور و بحثبرانگیزو جنجالی تبدیل شده بود. او در ۱۸۶۸ به آلمان سفر کرد و سالهای سال روی چند نمایشنامه مانند نمایشنامههای گالیله و امپراطور کار کرد. درسال ۱۸۹۱ به نروژ بازگشت در حالی که بسیار تغییر کرده بود. خود ایبسن تأثیر به سزایی در این تغییرات داشت. دوران ویکتوریایی در حال پایان یافتن بود و جامعه به سوی مدرنیسم در حرکت بود.یک سال بعد اول بول مدیر تماشاخانه شهر «برگن» شغلی به اوپیشنهاد کرد. در طول پنج سالی که در این تماشاخانه مشغول به کار بود، سفرهای بسیاری به کپنهاگ داشت و مطالعاتی درزمینهٔ تئاتر به انجام رساند. او در این تئاتر با ۱۴۵ نمایش همکاری کرد و در این مدت او هیچ نمایشنامهای قلم نزد؛ ولی با تمرین در تئاتر، تجارب بسیار خوبی کسب کرد که بعداً در نمایشنامهنویسی به کمکش آمد.او اثری به نام کمدی عشق خلق کرد و در آن حرمت و پاکیزگی زندگی زناشویی را مورد استهزاء قرار داد. ایبسن سیوششساله بود که به رم سفر کرد و در آنجا مدتی با فقر و بیماری مالاریا دستبهگریبان شد. اثر بعدی او در سال ۱۸۶۵ با نام براند باعث شهرت او شد. قهرمان داستان همه چیز را فدای عقیده و ایمان خود میکند. این اثر شرایطی را برایش به رقم زد که او نمایشنامهٔ پرگنت را نوشت. با موفقیت آثارش ایبسن تلاش بیشتری را برای تأثیر دادن بیشتر عقاید و باورهایش در نمایش داد و توانست سبکی را به خلق کند که به «نمایش ایده» معروف شد. نمایشنامههای بعدی او دوران طلایی نمایشنامهنویسی اوست که او را به مرکز بحث در اروپا تبدیل کرد.ایبسن در ۱۸۶۸ از ایتالیا به آلمان کوچ کرد. در آنجا او سالها وقت صرف نمایشنامه امپراتور و گالیله کرد که شرح زندگی و دوران یکی از امپراتورهای رومی ژولین مرتد بوده. در ۱۸۷۰ ایبسن پنجاه قطعه از اشعارش را با نام «خرس شکنجه شده» منتشرکرد . سه سال بعد، قیصر و جلیلی را به مرحبه چلپ رسانید و پس از گذشت چهار سال از انتشار این نمایشنامه، به عنوان دکترای افتخاری از دانشگاه اوپسالا نایل آمد و نمایشنامه ارکان جامعه را به چاپ کرد. ارکان اجتماعی داستان مرد گرگ صفتی است که خود را به لباس میشی ظاهر شده و با تظاهر به تقوی و پرهیزکاری، مایه فساد اجتماع میشود.در ۱۸۷۹ خانه عروسک و اشباح را منتشرکرد که موضوع آن بر اساس نظریه وراثت بود. اما آنقدر تیره و تاریک و بدبینانه به زندگی و آینده بشر اروپایی نگاه میکند که به مذاق هیچکس خوش نمیآید و آنقدر سنت ستیز است که همه را علیه خودش میشوراند. نمایشنامه تا دو سال به نمایش درنیامد و هیچکس در مقابل موضعگیری مردم از ایبسن حمایت نکرد. همین واکنشهاست که در واقع ایبسن را در مقابل مردم قرار داده و انگیزه نوشتن دشمن مردم را می سازد. ایبسن یک سال در روزنامهها مبارزه میکند. اما از مبارزهاش در مقابل مردم و حتی خود روزنامهها نتیجهای نگرفت و گوشه نشین شد و در سال ۱۸۸۲ پس از یک سال سکوت، دشمن مردم را نوشت و دشمن واقعی مردم را در آن معرفی کرد. ایبسن در این نمایشنامه، ضمن رد نظر اکثریت روزنامهها را نیز به باد انتقاد گرفت. شخصیت دکتر استوکمان در دشمن مردم تا آن اندازه منطبق بر شخصیت خود ایبسن بود که ایبسن به ناشرش چنین نوشت: «دکتر و من درست با یکدیگر توافق داریم. در موضوعهای بسیار فراوان هماهنگیم. اما دکتر کمی لجوجتر از من است.» دکتر استوکمان در واقع همانند ایبسن یک پیشرو است که همواره قصد مبارزه با اکثریت و دفاع از اقلیت را دارد. نمایشنامه نویس آمریکایی آرتور میلر برداشت خود را از نمایشنامه را با توجه به شرایط سیاسی آمریکا نوشت. حتی فیلم بنگالی «گاناشاترو» که همان معنی دشمن مردم را میدهد، توسط ساتیا جیت رای به صورت فیلم درآمد و جایزه اسکار را از آن خود کرد. همچنین استیو مک کویین، این نمایشنامه را در سال ۱۹۷۸ با بازی خودش، به تصویر کشاند. مرغابی وحشی که ایبسن آن را در سال ۱۸۸۴ نوشت، به نظر بسیاری بهترین و همچنین دشوارترین اثر ایبسن است. ایبسن روشهای واقعگرایانه در نمایشنامهنویسی را با الهام از آنتوان چخوف رواج داد.ایبسن در سال ۱۸۹۱ به نروژ بازگشت ولی نروژ تغییر کرده بود. خود ایبسن تأثیر بسزایی در این تغییرات داشته. دوران ویکتوریایی در حال پایان یافتن بود و جامعه به سوی مدرنیسم در حرکت بود. نه تنها در تئاتر، بلکه در تمام جامعه. سرانجام در ۲۳ میسال ۱۹۰۶ در کریستیانا بر اثر سکته مغزی فوت کرد . هنگامی که پرستارش میخواست خبر بهتر شدن ایبسن را برساند، او با ناله گفت: «برای کشورم.» و فوت کرد.دوره اولیه آثار او برگرفته از اسطورهها و افسانههای نروژی بود که به زبان منظوم و شاعرانه نوشته شده بود. این آثار اگرچه حال و هوای رمانتیک دارند ولی رگههای واقعگرایی و صراحت در آنها دیده میشود. همین ویژگی سبب تمایز او از سایر درام نویسهای رمانتیک هم عصرش مانند ویکتور هوگو است. رشد صنعت و تغییر ساختار اقتصادی در قرن نوزدهم که سوداگری در آن رشد میکند، ایبسن را به سوی تغییرات اساسی در نمایشنامههای خود راهنمایی می کند. در دوره دوم کار او از اسطورهها و قهرمانان افسانهای خبری نبود ، بلکه این مردم عادی هستند که شخصیتهای نمایشی او را تشکیل می دهند. اوج این روش در نمایشنامه دشمن مردم مشهود است. هر هفته ۱۳۰ سالن تئاتر در سرتاسر دنیا یکی از نمایشنامههای ایبسن را بهروی صحنه میبرند. سال ۲۰۰۶ بهخاطر یکصدمین سال درگذشت ایبسن، سال ایبسن نامگذاری شد. درسال ۲۰۰۶ یک نمایش از زندگی ایبسن به نام «مرگ ایبسن کوچک»، بهروی صحنه رفت. در تمام عکسهایی که از ایبسن است، او فقط در یک تصویر لبخند می زند.هنریک ایبسن در ۲۳ ماه مه ۱۹۰۶ در کریستیانیا از دنیا رفت.
آثار
- کاتلینا
- آرامگاه جنگجو
- خانم اینگر
- ضیافت سولهاک
- اولاف لیل بکرانس
- وایکینگها در هلگلاند
- کمدی عشق
- مدعیان
- براند
- پرگنت
- اتحادیه جوانان
- امپراتور و گالیله
- ارکان جامعه
- خانه عروسک
- اشباح
- دشمن مردم
- مرغابی وحشی
- روسمرسهولمبانوی دریایی
- هدا گابلراستاد معمار
- ایولوف کوچکجان گابریل بورکمان
- وقتی ما مردگان از خواب برمیخیزیم
مروری بر آثار و اندیشه ها
ایبسن را می توان از انقلابیون نمایشنامه نویسی و از تحول آفرینان حوزه ی نویسندگی دانست.ایبسن نخستین نویسنده ای بود که باب تفکرات فمنیستی را به نمایشنامه هایش آن هم به شکل بسیار آشکار باز کرد. جایگاه زن در نمایشنامه های او یک جایگاه اساسی بو ده است. او با نمایشنامه هایش سعی کرد از یک وجه ارتباط مستقیم هنر نمایش استفاده کند و بسیاری از تفکرات غلط راجه به زن ستیزی را در جامعه بیان کند و به اصلاح آنان بپردازد.مهمترین آثار او در ایران خانه ی عروسک و اشباح است. اگر بخواهیم زندگی ایبسن را بنا بر آنچه که به جای گذاشته است روایت کنیم باید این چنین بگوییم که ایبسن پیش از آنکه یک نمایشنامه نویس منتقد و اجتماعی باشد ، یک اسطوره پژوه و یک شاعر افسانه سرا بوده است. او بنا بر اشتیاقی که به پژوهش های ادبی داشت ، آغاز کار نویسندگی خود را با تکیه بر اسطوره ها و روایت های کهن آغاز می کند. اما پس از تغییر و تحولاتی در ساختارها و نظام فکری دوران ، ایبسن نیز دچار یک بیداری روحی می شود و بیشتر آثارش را به نمایشنامه های اجتماعی اختصاص می دهد. از ایبسن آثار بسیاری روی صحنه رفته است و در ایران نیز بسیاری از آثار او اجراهای متعددی در سالن های تئاتر داشته اند. اما نکته ای که در این میان بسیار مورد توجه است ذکر این نکته است که نوشته های ایبسن از یک قالب ناپذیری و روانی خاصی برخوردار است. از آثار ایبسن امروزه بیش از هزاران اقتباس ادبی شده است. از نمایشنامه هایش شعر سروده اند ، از داستان هایش فیلم ساخته اند و این نشان از عظمت نوشته های ایبسن به لحاظ محتوا و ساخت دارد.
بخشی از کتاب خانه ی عروسک شاهکار ایبسن را با هم مطالعه می کنیم :
نورا: مقدس ترین وظیفه ی من به نظر تو چیست؟
هلمر: وظیفه ای که درقبال شوهر و بچه هایت داری… من نباید این را به تو بگویم!
نورا: من وظیفه دیگری هم دارم که به همین اندازه مقدس است.
هلمر: چرند می گویی! کدام وظیفه؟
نورا: وظیفه ای که در قبال خودم دارم.
هلمر: یادت باشد… تو قبل از هر چیز یک زن هستی و یک مادر.
نورا: من دیگر به این حرف اعتقاد ندارم. من معتقدم قبل از هر چیز من یک انسانم، درست مثل تو ….
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.