اُنوره دو بالزاک و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با ” اُنوره دو بالزاک ” این نویسنده فرانسوی در ۲۰ مه ۱۷۹۹ متولد شد.
تاریخ نویسندگی، فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس فرازوفرود این دشت عظیم، نامهایی نهفته است که هرکدام برگی از هویت و شناسنامهی نویسندگی در سرتاسر جهان را رقم زندهاند.
مطالعهی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها، نمایی هرچند کوتاه و گذرا، اما عمیق و قابل تأمل به ما هدیه میکند.
در دل هر یک از کلمات آنان، گنجینهای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه وزندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیشازپیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشهای چند پی توشهی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” انوره دو بالزاک “، نویسندهی فرانسوی را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه اُنوره دو بالزاک
” اُنوره دو بالزاک (Honoré de Balzac)” نویسنده فرانسوی در ۲۰ مه ۱۷۹۹ متولد شد.
۸ ساله بود که وارد مدرسهی شبانهروزی شد اما سرانجام در ۱۸۱۳ مدرسه را رها کرد و در ۱۸۱۴ با خانوادهاش به پاریس رفت.
۴ سال بعد مدرک خود را در رشته حقوق دریافت کرد، بعدازآن باوجود مخالفتهای خانوادهاش تصمیم گرفت به ادبیات بپردازد.
در آغاز تحت تأثیر والتر اسکات نوشتن رمانهای تاریخی را شروع کرد، بعدها به این رمانها لقب ” مزخرفات ادبی ” را داد.
انوره در طی سالیان زندگی خود با زنان متعددی آشنا شد که هر یک تأثیر به سزایی در زندگی و نوشتههای او گذاشتند. حتی برخی از این زنان توانستند بهعنوان فردی الهامبخش برای نوشتههای او باشند و به شدت بر آثار او تاثیر بگذارند.
در روزهای پس از دانشکده حقوق و درست زمانی که در حال نوشتن رمان تاریخی بود . در آن روزها با لور دو برنی آشنا شد، زنی که برای او هم مادر و هم معشوقه بود و از بالزاک هرگونه حمایت مادی و معنوی کرد؛ محبتی که از سنین کودکی بالزاک از آن محروم بود با حضور آن زن جبران شد.
در ۱۸۲۹ روانشناسی ازدواج اولین اثر قابلتوجه و مهم بالزاک منتشر شد.
او پسازآنکه با چندین اثر عامهپسند و فکاهی و همچنین سعی بر امرارمعاش از طریق چاپ و انتشار دچار بدهی سنگین و بسیاری شد در ۱۸۳۱ با چاپ چرم ساغری به شهرت فراوانی رسید.
وی شبانهروز مشغول نوشتن بود و با توجه با خوشگفتاری و خوشپوشی مهمان سالنهای پاریس مانند سالن دوشس دابرانتس بود.
وی رمان زنان رهاشده را به آن زن تقدیم کرد. وی با زنان بسیاری رابطهی عاشقانه داشت و همهی آنها الهامبخش شخصیتهای زن رمانهای او بودند مانند لور دو برنی (در زنبق دره ” مادام دو مورسوف “)، دوشس دو کستری (با همین نام در دوشس دولانژه)، کارولین مربوتی (در الهه ناحیه ” دینا دو بودره) و کنتس ژیدوبونی ویسکونتی (در زنبق دره (لیدی دادلی). دختری به نام مری کارولین حاصل رابطهی او با مری دو فرنه است.
وی با کنتس اولین هانسکا همسر اشرافزاده لهستانی که صاحب املاک بسیاری در روسیه بود ۱۷ سال رابطه و مکاتبه داشت.
نامههای بین آن دو با عنوان نامه به بیگانه منتشر شدند.
کنتس در ۱۸۴۱ بعد از مرگ همسرش از ازدواج با او خودداری کرد اما سالها بعد در ۱۸۵۰ زمانی که بالزاک سخت درگیر بیماری بود راضی شد با او ازدواج کند. چندین ماه بعدازآن در ۱۸ اوت بالزاک درگذشت.
اُنوره دو بالزاک را میتوان از طریق عاداتی که داشت نیز شناخت. او دارای تمرکز بسیار زیاد و وسواس بیمارگونه در بازبینیِ آثارش بود؛ بهطوریکه چندین بار آثارش را بازبینی میکرد و همین مسئله مشکلات زیادی را برای ناشران کتابهای او به وجود آورده بود. این ویرایشها آنقدر به طول میانجامید که برخی اوقات نسخه نهایی و موردقبول بالزاک با چیزی که به دست مخاطب میرسید، کاملاً متفاوت بود.
بالزاک نمیتوانست از نوشتن دست بکشد. برخی اوقات ۱۵ ساعت بدون وقفه مینوشت و برای بیدار ماندن چندین فنجان قهوه مینوشید. همین مسئله موجب شده بود ساعتها به نوشتن مشغول باشد و بدون ذرهای احساس خستگی آنچه در ذهنش میگذرد را روی کاغذ بیاورد.
آثار اُنوره دو بالزاک
- شوانها
- گوبسک رباخوار
- چرم ساغری
- سرهنگ شابر
- اوژنی گرانده
- عشق کیمیاگر
- مادام دولاشانتری
- یادگارهای دو نوعروس
- دختر چشم طلایی
- باباگوریو
- زنبق دره
- پیردختر
- سزار بیروتو
- کشیش دهکده اورسولا میروئه
- دام گستر
- زن سی ساله
- آرزوهای بربادرفته
- دهقانان
- پزشک دهکده
- دخترعمو بت
- پسرعمو پونس
- بهروزی و تیرهروزیهای روسپیان تحت عنوان فراز و نشیب زندگی بدکاران
- دوشس دولانژه
- مسافرخانه سرخ
- فلسفه زندگی زناشویی
- زن بیگناه
- هونورین
سبک نگارش اُنوره دو بالزاک
اُنوره دو بالزاک یکی از نویسندگانی است که رمانهایش سراسر در مورد تلاطم سرنوشت و سختی در زندگی انسانها است.
او همواره کوشیده است سختیهای زندگی را به ظرافت تمام به تصویر بکشد و به مخاطب احساسی از همدردی را انتقال دهد.
در رمانهای او از شخصیتهای متفاوت استفاده شده است؛ بهطوریکه ممکن است در یک رمان با چیزی بیش از ۱۰ شخصیت روبهرو باشید.
همچنین انوره کوشیده همواره تمامی جوانب زندگی اجتماعی انسان را در رمانهای خود بگنجاند. او در داستانهای خود از اصول بانکداری، تجارت، آداب و رسوم، فرهنگ، صنعت، انتشارات، ادبیات، سیاست، هنر و… سخن میگوید.
بالزاک در طول سالیان نویسندگی خود و پسازآن توانسته است بر نویسندگانی همچون مارسل پروست، گی دو موپاسان، گوستاو فلوبر، فئودور داستایوفسکی، چارلز دیکنز، امیل زولا تأثیر بگذارد.
سبک نگارش وی بهعنوان سبک رئالیسم شناخته میشود و میتوان او را بهعنوان یکی از نخستین نویسندگان این سبک دانست.
کمدی انسانی این نویسنده دارای بیش از ۹۰ داستان کوتاه است که هر یک به نحوی واقعیتهای زندگی در فرانسه قرن ۲۰ را به مخاطب نشان میدهد.
مروری بر آثار و اندیشه ها اُنوره دو بالزاک
بالزاک از معدود نویسندگانی است که تمام خودش و تمامیت خودش را در آثارش نمایان میکند. عمده دلیل موفقیت او نگارشی مخاطب پسند و همچنین صادقانه و منطبق با حقیقتهای وجودی اوست.
اگر برای یکبار هم کتاب ” بابا گوربو” را خوانده باشید درمییابید که به چه میزان این نویسندهی بزرگ صادقانه و با نثری عاری از هرگونه اغراق و دغل به گفتگوی نهانی با مخاطب میپردازد.
آنچه شاید مضمون بسیاری از آثار بالزاک بوده است، مهر و محبت است. او به اقسام گوناگون مهر و محبت را در آثارش جاری کرده است.
سهم بیشتری از این محبت را رابطهی پدر و فرزندی در آثار او دارد. او در اکثریت آثارش به یک حماسهسرایی در باب پدران دستزده است.
او آنچنان لطیف عمیقترین لایههای مهر پدری را به کلمات گره می زند و با مخاطب همراه میشود که گویی او خود یک مخاطب بوده است و روایت آنچه دیده است را به خوانندگان اثر خود هدیه میدهد.
بالزاک بیش ازآنچه فکرش را بکنید بر عزت آدمی تأکید دارد. او معتقد است هیچچیز انسان را جز “کرامت انسانی ” او زنده و باعزت نگه نمیدارد. ” کرامت انسانی” در آثار بالزاک نقش ویژهای داشته و او به این مسئله توجه بسیار کرده است.
او انسان را در قبل حوادث مسئول میبیند. او معتقد است آدمی تا پای جان خود باید برای آنچه میخواهد و آنچه به او عزت میدهد بجنگد.
او همچنین در اکثر آثارش شرایطی را برای مخاطبین توصیف میکند که انسانی دارای عزت انسانی و کرامت انسانی، در برابر حوادثی قرار میگیرد که گذشتن و زیر پا گذاشتن اخلاق انسانی، او را به یک موفقیت و یا یک رشد میرساند.
اما شخصیتهایی که او در داستانهایش به تصویر میکشد، اینچنین نیستند. آنها افرادی مقاوم و صبور و همچنین دارای عزتنفس بسیار درراه زندگانی خویش هستند.
این مفهوم شاید به نظرتان کلیشه بیاید اما باید به این نکته اشاره کرد که رمانهای بالزاک هیچگاه رنگ کلیشه به خود نگرفته است.
کلیشه آن زمانی است که نویسنده بدون گذر از دریچههای فکری مخاطب دست به عملی بزند که برای مخاطب از پیش قابل حدس بوده است.
در حالی که بالزاک هیچگاه این کار نمیکند. بالزاک با مخاطب همراهی میکند. خودش را جای مخاطب میگذارد.
اگر مخاطب در برابر شخصیتی واکنشهای متفاوتی دارد، بالزاک آنها را سنجیده و از دروازههای گوناگون وارد ذهن یک مخاطب میشود. چراکه خود بخشی از مخاطب داستان خود است.
در رمان بابا گوریو که شاهکار اوست به چندین عامل اشاره میکند که در حفظ کرامت انسانی و مفهوم مهر در کارهایش بسیار تأثیر گذار بوده است.
باباگوریو داستان پدری است که دخترانی دارد و این دختران را از جان خویش بیشتر دوست دارد.
دست تقدیر گوربو را در شرایطی قرار میدهد که مجبور است برای رضای دخترانش و اینکه آنان تا اعماق وجودشان احساس نیک بختی کنند، دست به هر کاری بزند.
اگر بخواهیم بابا گوریو را خلاصهای از تمام اندیشههای بالزاک بدانیم، گمان بهاشتباه نبردهایم.
باباگوریو به همه جای ذهن بالزاک سرک کشیده است و خود او نیز بارها پیش از نگارش این کتاب گفته است که قصد دارد شاهکاری بنویسد و الحق نیز شاهکاری گرانسنگ در ادبیات جهان به رشتهی تحریر درآورده شده است.
او در این رمان مسائل اساسی و بنیادی چون مهر و ارزش خانواده را بیان کرده است که نه تنها برای جامعهی خودش بلکه برای همه جهانیان مفاهیم باارزشی است.
ازنظر بالزاک خانواده منشأ مهر است و هر آدمی نخستین بارقههای مهر را از دریچهی اعمال درون خانوادگی میبینید و با آن عاشق میشود.
او معتقد است بسیار مهم است که ما چگونه در خانوادهها مهر را میآموزیم. اینکه بر روی مهر تأکید دارد دلیلش آن است که او مهر را مایهی اخلاق نیز میداند.
زندگی اخلاقی یکی از شاخصههایی است که بالزاک بدان اشاره دارد و معتقد است که میتوان در دل اخلاق نکاتی یافت که زندگانی بشر را به وسیلهی آن متحول کرد.
نثر بالزاک آنچنان قوی و درجهیک بود که همین بس که بزرگانی چون مارسل پروست از نثر او الهام گرفته و کارهایشان را با سبک او پیش میبردند.
هنگامیکه او فوت کرد، تمامی نویسندگان معروف در مراسم او حاضر شدند و حتی ویکتور هوگو یک سخنرانی مفصلی در این باب انجام داده است که در آن بالزاک بهعنوان یک نخبه و نبوغ نویسندگی شناختهشده است.
بالزاک را باید بسیار با تأمل خواند. رمانهای بالزاک که غالباً پر از معانی عمیق است را نمیتوان بدون درنگ و تأمل مطالعه کرد. باید آن را کالبدشکافی کرد.
در دل هر جمله وسط بالزاک آنچنان صادقانه و صمیمی واژهها را کنار هم چیده است که مخاطب را به شگفتی واداشته و تمامی ذهن او را برای مدتها با آثار بالزاک درگیر میکند.
این مؤلفه ی بالزاک او را در فهرست بهترین نویسندگان جهان قرار داده است. بهجرئت بخشی از ادبیات جهان امروزه به بالزاک مدیون است.
این دین نه تنها در حوزهی ادبی بلکه در حوزههایی چون روانشناسی و فلسفه نیز وجود دارد. بالزاک را باید با نوشتههایش شناخت. در زیر بخشی از کتاب بابا گوریو را خواهید خواند:
” ثروتِ سریع مسئله ای است که امروزه پنجاه هزار جوان قصد دارند حلش کنند، جوانهایی که همه در وضعیت شما هستند. شما یک واحدِ این رقمید.
خودتان حساب کنید چه تقلایی باید بکنید و مبارزه چقدر وحشیانه است.
باید مثل عنکبوتهای زندانی همدیگر را بخورید چون بدیهی است که پنجاه هزار سِمَتِ خوب موجود نیست. میدانید در این مملکت چطور باید ترقی کرد؟ یا با درخششِ نبوغ یا با شگرد فساد.
یا باید مثل یک گلوله توپ میان این توده آدم راه بازکنید، یا اینکه مثل طاعون به جانشان بیفتید. شرافت به هیچ دردی نمیخورد.
همه در مقابل قدرت نابغه کمر خم میکنند. البته ازش متنفرند، سعی میکنند بدنامش کنند، چون همه را برای خودش برمیدارد و به کسی چیزی نمیدهد، اما اگر پایداری کند بالاخره جلوش زانو میزنند؛ در یک کلمه، اگر نتوانید زیر لجن دفنش کنند زانو میزنند و میپرستندش. “
بخشی از رمان باباگوریو _ اثر دو بالزاک
طرفداران ایرانی انوره دوبالزاک
در طول سالیان متمادی کتابهای انوره دوبالزاک بین ایرانیان بسیار محبوب و پرطرفدار بود. تعداد زیادی از کتابهای وی بهوسیله مترجمین برجسته ایرانی ترجمه شدند.
ازجمله این نویسندگان میتوان به م. ا. به آذین، سعید نفیسی، مهدی سحابی، محمدجعفر پوینده و دیگران اشاره کرد. این مترجمان بهخوبی توانستهاند کتابهای این نویسنده را ترجمه کنند و به شکلی رسا و بدون تحریف قلم بالزاک را به ایرانیان معرفی کنند.
«دختر چشم طلایی» و «سرهنگ شابر» از جمله نخستین آثاری بودند که به زبان فارسی ترجمه شدند. ترجمه این کتابها در سال ۱۳۲۷ انجام شد.
این ترجمهها، از همان ابتدا تابهحال زمینه آشنایی ایرانیان با قلم این نویسنده را فراهم کردند و موجب توجه ایرانیان به وی شدند. رئالیسم موجود در نوشتههای بالزاک موجب شد ایرانیان که به آثار واقعگرایانه علاقه داشتند، به نوشتههای او تمایل نشان دهند.
دوست دارید نویسنده شوید ؟
میکرودوره نویسندگی خلاق
صفر تا صد نویسندگی ۱۵ساعت آموزش تخصصی در حوزه نویسندگی
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.