پابلو نرودا
در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با ” پابلو نرودا ” دپیلمات ، سناتور و شاعر در ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴ در شهری در ۴۰۰کیلومتری جنوب سانتیاگو متولد شد.
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است.
در پس فراز و فرود این دشت عظیم ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این هم صحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” پابلو نرودا ” ، نویسنده ی زاده ی شیلی و از بزرگان علم نویسندگی را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه پابلو نرودا
” پابلو نرودا ” دیپلمات، سناتور و شاعر در ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴ در شهری در ۴۰۰ کیلومتری جنوب سانتیاگو متولد شد.
نام اصلی او «نفتالی ریکاردو الیسر ریهس باسوآلتو» بود اما او نام مستعار پابلو نرودا را برای خود انتخاب کرد. پدرِ پابلو درراه آهن کارمند بود و مادرش دبیر بود.
پابلو نرودا در ۲ ماهگی مادر خود را از دست داد و بعدازآن پابلو و پدرش در شهر تموکو مستقر شدند.
او از سنین کودکی علاقه و اشتیاق بسیاری به نوشتن داشت و باوجود نارضایتی پدرش، اطرافیان و نزدیکان او را تشویق و تحسین میکردند.
گابریل میسترال که از برندگان جایزه نوبل ادبیات است نیز او را تشویق میکرد.
پابلو در ۱۶ سالگی از طریق یک روزنامه محلی اولین مقالهی خود را منتشر کرد.
حضور او در دانشگاه شیلی در سانتیاگو باعث شد وی با انتشار مجموعه اشعارش به شهرت برسد با شاعران و نویسندگان دیگر آشنا شود.
او برای مدتی کارمند دولت بود و با رفتن به برمه و اندونزی مشغول کارهای دیگر شد. در همان زمانها بود که جنگ داخلی در اسپانیا آغاز شد.
در این جنگ پابلو از طرفداران کمونیسم شد و به شدت مشغول سیاست شد. در همان روزها پابلو با فدریکو گارسیا لورکا آشنا و دوست شد.
قبل از جنگ او مأمور به کنسولگری شیلی در بارسلون و کنسول شیلی در مادرید بود اما بعد از جنگ پابلو کنسول شیلی در پاریس شد و با منتقل کردن پناهندگان جنگ به فرانسه کمک بسیاری کرد.
بعدازآن به مکزیک سفر کرد و به علت کمک کردن و پناه دادن به داوید آلفارو سیکهایروس (نقاش مکزیکی) که مظنون به همکاری در قتل تروسکی بود، موردانتقاد بسیاری از افراد قرار گرفت.
در ۱۹۴۳ به شیلی برگشت و بعدها به پرو سفر کرد و به علت تأثیرگذاری دیدن خرابههای ماچوپیچو شعری سرود.
در ۱۹۴۵ در سنای شیلی بهعنوان سناتور کمونیست مشغول کار شد و چند ماه بعد بهطور رسمی از اعضای حزب کمونیست شیلی شد.
یک سال بعد، پس از آغاز سرکوب کردن مبارزههای کارگری و حزب کمونیست، پابلو بر ضد حکومت آن زمان سخنرانی تند و صریحی کرد و این اتفاق باعث شد او برای مدتی مخفیانه زندگی کند.
در اواخر دهه چهل (۱۹۴۹) وی با اسب از مرز آرژانتین فرار کرد. پابلو که به آستوریاس (دوست شاعر و نویسندهی او که برندهی جایزه نوبل ادبیات بود) شباهت داشت برای سفر به پاریس از گذرنامهی او استفاده کرد.
او به کشورها و شهرهای فراوانی سفر کرد و برای مدتی نیز در مکزیک مستقر شد و در همان دوره شعر معروف مردمان را سرود.
در دهه ۵۰ باز به شیلی برگشت و در دهه ۶۰ مشغول نقد سیاستهای آمریکا و جنگ ویتنام شد.
در ۱۹۶۶ در کنفرانس انجمن بینالمللی قلم در نیویورک حاضر شد. کمونیست بودن وی باعث میشد دولت آمریکا از دادن روادید به او خودداری کند اما سرانجام با تلاش نویسندگان آمریکایی بهخصوص آرتور میلر، به او ویزا داده شد.
در ۱۹۷۰ پابلو بهعنوان نامزد ریاست جمهوری مطرح گشت اما وی به حمایت از سالوادور آلنده پرداخت. پابلو در ۱۹۷۱ جایزهی نوبل ادبیات را کسب کرد. نرودا در ۶۹ سالگی، در ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۳ درگذشت.
آثار پابلو نرودا
- پستچی
- من هستم
- خاطرات من
- ما بسیاریم
- اشعار تکمیلی
- اقامت بر روی زمین
- سرودهای همگانی
- بیست سرود عاشقانه و یک غم آوا
- آوای جهانی
- تاریک و روشنا
- یادبودهای جزیره سیاه
- دعا به خاطر آنان که خودکشی کردند
مروری بر آثار و اندیشه ها پابلو نرودا
پابلو نرودا یکی از بزرگترین و تأثیر گذارترین نویسندگان قرون اخیر است. او نه تنها یک نویسندهی بسیار توانا بلکه یک جامعهشناس، فیلسوف و همچنین یک سیاستمدار بلندپایه بوده است.
اگر بخواهیم زندگی پابلو نرودا را بر اساس آنچه از منصبهای سیاسی او برای ما آشکار است بررسی کنیم یقیناً به ورطهای خواهیم افتاد که بیرون آمدن از آن کاری پر شبهه است و راه نیز بهجایی نمیبرد.
اما بهترین راه برای شناخت نرودا آثار اوست. او به نظم و نثر آثاری دارد که نظمهای او در تمامی جهان شهرت یافته و مردم بیشتر با آنان خو گرفتهاند.
نرودا را شاعر زندگی گفتهاند ازاینرو که او زندگی را بهتماممعنا در آثار خود منعکس میکرد. او نظرات مختلفی نسبت به عشق، شادی، غم و بهطور کل زندگی دارد که حال پس از سالها آن نظرات تبدیل به نظریات ادبی شدهاند و از هرکدام آنها در بسیاری از آثار بهعنوان یک سبک استفاده میشود.
آنچه نرودا را بیش از هر چیز در نوشتن یک اثر تشویق میکرد، به گفتهی خودش، اصلاح جامعه و بهبود انسان بوده است.
البته اینها همه میتواند حاصل تجربیات و سفرهای مختلف او بهجای جای دنیا چه در مقام یک نویسنده و چه در مقام یک سیاستمدار باشد.
اما آنچه نرودا سخت به آن معتقد است این است که شعر او و نوشتههای او تنها در اختیار مردم است و برای زندگی و سعادت آنها نگاشته شده است.
نرودا در بیان عشق در آثارش بسیار رک و بیپروا است. او به حقیقت شاعری بلندپایه در بیان رمانتیک کلمات است. او به عشق معنا و مفهومی دیگری بخشیده است.
او برخلاف آنچه رایج بوده است نگاه خود را به عشق گاه الهی و گاه انسانی میکند. چیزی که در غرب عمدتاً به آن تنها از طریق انسانی نگاه میشده است.
همچنین او بسیار تحت تأثیر باورهای شرقی شعر میگفته است. او گاه زندگی را بهمثابه جریان یک رود و گاه آن را به گلهای سرخی تشبیه میکند که همگی برگرفته از علائم و نشانههای سبک شرقی در ادبیات اوست.
همچنین او در باب نوشتن و اینکه نوشتن چه تأثیراتی بر جوامع خواهد گذاشت نیز نظرات بسیاری دارد. ازنظر او نویسندگی برای یک نویسنده مثل نفس کشیدن است.
نویسنده بدون نوشتن میمیرد. اما از سویی دیگر آنچه که از کلام او برمیاید او این نفس کشیدن را بهمثابه یک جنگل و عملکرد آن در تصفیهی هوا میداند.
او معتقد است یک نویسنده تمامی زجرها را میبینید. تمامی مسائل اجتماع را نیز از زیر نظر میگذارند و تمامی آلودگیها را در خود میکشد تا درنهایت هوایی سالم برای روح بشریت از خود خلق کند.
نوشتهها را بدان جهت مؤثر میدید که عصر امروز در جهان عصر مطالعه خواهد بود و امروزه دیگر مردم بهجای گفتههای بی سند به سراغ آگاهی مستند خواهند رفت.
او برای نویسنده مقامی چون یک رییس دولت قائل بود. او در تمامی احوال سعی بر آن داشت که رهبری روحی مردم جامعهی خودش و در مقیاسی بزرگتر جهان و هستی را در دل آثار خود نمایان کند و این مهم را بهدست گیرد.
او تلاشهای بسیاری برای احیای بسیاری از رسوم و آدابهای ملی میهنی و همینطور جهانی کرد و آن را نیز در شعرهای خود بسیار بروز داد.
اما دست بر قضا او به سبب فعالیتهای سیاسی بسیار و قصد به ریاست جمهوری آمریکا، مورد انتقادات بسیاری قرار میگرفت. او در باب ارتباط سیاست و نویسندگی بارها گفته است که: ” این دو باهم تداخلی ندارند و صد البته شاید گاه به هم کمک کنند، که هرچند نویسندگی بسیار سختتر هم میباشد.”.
” ای عشق
بی آنکه ببینمت
بی آنکه نگاهت را بشناسم
بی آنکه درکت کنم
دوستت می داشتم
شاید تو را دیده ام پیش از این
در حالی که لیوان شرابی را بلند می کردی
شاید تو همان گیتاری بودی که درست نمی نواختمت
دوستت می داشتم بی آنکه درکت کنم
دوستت می داشتم بی آنکه هرگز تو را دیده باشم
و ناگهان تو با من ، تنها
در تنگ من
در آنجا بودی
لمست کردم
بر تو دست کشیدم
و در قلمرو تو زیستم
چون آذرخشی بر یکی شعله
که آتش قلمرو توست
ای فرمانروای من ”
دوست دارید نویسنده شوید ؟
کپسول جامع نویسندگی پیشنهاد ماست
صفر تا صد نویسندگی ۲۳ جلسه آموزش تخصصی در حوزه نویسندگی
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
زندگینامه معرفی آثار پابلو نروادا بسیار خوب به نگارش در اومد این یکی از معدود زندگینامه نویسندگان هست که تا آخر خواننده رو مشتاق به ادامه خواندن می کنه
کتاب هوا رو از من بگیر نه خنده ات را از پابلو نرودا یک کتاب بسیار دوست داشتنی هست توصیه می کنم کتاب رو دانلود کنید
زندگینامه پابلو نروادا و اشعار نروادا بسیار فوق العاده و دلنشین هستن
زندگینامه پابلو چقدر خوب میشد که هنرمندان خودشون رو آلوده سیاست نمی کردند . البته بیشتر مواقع این اتفاق برعکس میافته
عجیبه ، با خوندن زندگینامه پابلو نرودا آدم چیزهای عجیبی میبینه ولی توانایی انجام کارهای مختلف رو به خوبی داشتن
ممنون از مقاله بسیار عالی .اطلاعات کامل و جامعی در این مقاله موجود بود که استفاده کردم
درود فراوان خدمت شما همراه عزیز ممنون از شما بخاطر اینکه دوستانی همچون شما سایت ما و مقالات ما رو دنبال می کنید. و ممنون از اینکه مقاله مروری برزندگینامه پابلونرودا را مطالعه فرمودید.
زندگینامه پابلو نروادا خیلی عالی بود و به نظرم کتاب پستچی یکی از بهترین هاست