تفکر در زندگی انسان چه نقشی دارد؟

تفکر در زندگی انسان چه نقشی دارد؟
ما قصد داریم مقاله تفکر در زندگی انسان چه نقشی دارد؟ را به دو مدل متنی و صوتی برای راحتی کار شما عزیزان در اختیار تان قرار دهیم
تفکر در زندگی انسان چه نقشی دارد؟
اگر بخواهیم اکتشافات و دستاوردهای باستان شناسان و بیولوژیست ها مبنی بر پیشینه ۳۰ هزار ساله این نسل از انسانهای فعلی را مبنا قرار دهیم .
انسان تنها ۵۰۰۰ سال است که دارای قدرت انتقال تفکر و اندیشه شده است و این قدرت از طریق اختراع خط ایجاد شده است .
یعنی اجداد ما پیش از آن با حیواناتی که نوش جان می کرده اند تفاوت زیادی نداشته اند .
تحقیقاتی که در این زمینه طی سالیان متوالی انجام شدهاند، نشان دادهاند که ذهن آدمها درست مثل یک مزرعهای است که شما قادر هستید در آن درخت و گندم بکارید یا آن را رها کنید و بگذارید علفهای هرز درون آن رشد کنند.
اگر نتوانید در ذهن خود تفکرات مثبت و مناسب را پرورش دهید، تفکرات منفی و بد درون آن رشد کرده و زندگی را برای شما سختتر میکنند.
انسان قادر است فکر و ذهنش را به هر طرفی بچرخاند و آن را مدیریت کند.
با مدیریت ذهن شما میتوانید بهترین دستاورد را از تفکرات تان به دست آورید. در ادامه متن با ما همراه باشید تا بیشتر در این مورد صحبت کنیم.
اندیشههای درونی انسان است که زندگی او را رقم میزند
درباره تفکر در زندگی انسان میتوان گفت انسان یک موجود پیشرفته است که همیشه در حال رشد و تکامل بوده و به طور دائم روشهای پیشرفت را میآموزد.
او یاد میگیرد چطور تلاش کند تا شرایط را همان طوری که میخواهد، جلو برود و بتواند همیشه شرایط را بر اساس خواست خود عوض کند.
از این رو، بر اساس قانون جذب، انسان و تمام آدمیان در همان مکانی هستند که باید باشند. در اصل، این اندیشههای درونی انسان هستند که شخصیت او را تشکیل میدهند و او را به مقامی میرسانند که قرار بوده در آن باشد.
به همین خاطر، میتوان گفت در زندگی انسانها هیچ اتفاقی به شکل تصادفی به وقوع نمیپیوندد، بلکه تمامی آنها بر اساس یک قانون به خصوص در زندگی انسان به وجود میآیند و حتی این مسئله برای اشخاصی که با شما هماهنگ نیستند یا با شما دشمن هستند، هم صادق خواهد بود.
انسان تا وقتیکه تصور کند وضعیت بیرونی بر او حاکم است، همیشه و به طور پیوسته ضربه خواهد خورد، ولی اگر بتواند به این مسئله دست پیدا کند که فقط خودش است که میتواند شرایطش را تعیین کند و در این زمینه قدرت دارد، درون وجودش بذر رشد و بالندگی را شکوفا میکند و دیگر برده دیگران نخواهد بود و ارباب واقعی خود میشود.
نحوه اثرگذاری تفکر در زندگی
به بذرهایی که در ذهن خود میکارید توجه کنید
بهتر است همواره دقت داشته باشید که در ازای هر بذر تفکری که در ذهنتان میکارید یا میگذارید در ذهن شما ریشه بدهد و رشد پیدا کند؛ چه چیزی عاید شما میشود.
در حقیقت، آن بذر نیز بذری شبیه به خود را تولید میکند و به این ترتیب، بعد از گذشت مدتی شاهد هستید که این بذرها خود را در عمل نشان داده و وضعیت را بر اساس میل خود تغییر دهند.
قانون جذب بر این اساس است که زمانی که تفکری مناسب و زیبا داشته باشید، همواره میوههای خوب درون ذهن شما میرویند و در سمت مقابل، تفکر بد و منفی میتواند میوههای خراب را در ذهن شما ایجاد کند.
دنیای درونی انسانها همیشه تلاش میکند تا شرایط محیط بیرونی با خود تطبیق دهد و شرایط بیرونی و هر آنچه که بر اساس میل باشد یا با خواست ما متفاوت باشد، هر دو موجب میشوند تا شخص به هر چیزی که برایش بهتر است دست یابد.
به همین خاطر، انسان به عنوان باغبان مزرعهی داخلی خود از هر مسئلهای در زندگی درسی یاد میگیرد.
هنگامیکه انسان به صورت مطلق به دنبال آرزوها و خواستههایش میرود، به آنها اجازه میدهد تا بر او تسلط پیدا کنند.
به همین خاطر، در محیط بیرونی خود پیشرفت خواهد کرد و شکوفا خواهد شد. همیشه دقت داشته باشید که قانون جذب و انطباق در همه مکانها صادق است.
تفکر در زندگی انسان مسئلهای بسیار مهم است که میتواند نقش بسیار مهم در زندگی او بگذارد.
در صورتی که ذهنتان با افکار مثبت پر باشد، زندگیای سرشار از شادی و خوشبختی خواهید داشت، اما در صورتی که منفی فکر کنید زندگیتان پر از پلیدی و زشتی خواهد شد و نمیتوانید لذتی از آن ببرید.
نقش تفکر در زندگی انسانها
اهمیت تفکر چیست؟
پاسخ به سؤال اهمیت تفکر چیست میتواند بسیار کلی باشد و هر فردی آن را از نظر ، درک و فهم خود از موضوع بیان کند به همین خاطر نمیتوان پاسخ دقیقی به این موضوع داد با این وجود در بسیاری از کتاب ها و آموزش های مختلف به سؤال اهمیت تفکر چیست این گونه پاسخ داده اند که تفکر و زندگی خوب رابطه مستقیمی با هم دارند .
بهطور مثال اندیشه و فکر درست باعث به وجود آمدن ثروت ، موفقیت ، خلاقیت و ایجاد آثاری ماندگار میشود و یا برعکس درست استفاده نکردن از آن و اجازه رشد به افکار مسموم باعث نابودی زندگی فرد در تمام جوانب زندگی میشود به همین خاطر مهم است که چه افکاری را در ذهن خود پرورش می دهید.
حال با این توضیحات یک بار دیگر این سؤال را از شما می پرسم اهمیت تفکر چیست؟
یک دقیقه درباره آن فکر کنید، بعد دوباره شروع به خواندن این مقاله کنید.
در بیشتر کتاب ها ، ادیان مختلف و حتی در کتاب های آسمانی به اهمیت تفکر در زندگی پرداختهاند
بهطور مثال در دین ما چنین درباره این موضوع بیان شده است که یک ساعت تفکر بهتر از ۷۰ سال عبادت است.
با این تفاسیر تفکر و زندگی دو مسئله غیر قابل جدا شدن از هم هستند؛ پس این موضوع انقدر حیاتی است که اگر از افکار خود مراقبت نکنیم میتواند آثار جبران ناپذیری بر زندگی ما وارد کند.
با این حساب چگونه تفکر و زندگی خود را مدیریت کنیم؟
برای پاسخ به این سؤال باید گفت ورودی ذهن ما چیست در طول روز به چه چیزهایی توجه می کنیم؟
به چه تفکری اجازه رشد می دهیم؟ چگونه ۶۰ میلیون فکر خود را مدیریت می کنیم؟ اصلاً توانایی چنین کاری را داریم ؟
پاسخ به این سؤالات میتواند چراغ راه شما برای پاسخ به سؤال اصلی اهمیت تفکر چیست؟ باشد.
توانایی انسان در تفکر و زندگی
انسان از وقتیکه توانست حساب و کتاب و قانون را بنویسد در واقع توانست قدرت خود را تثبیت کند . توانست در مورد ترس ها ،آرزوها و رویاهایش بنویسد .
توانست خیال پردازی کند و آن را با دیگران به اشتراک گذارد .
آن زمان بود که ادیان پا به دنیا نهادند و زندگی انسانها را دگرگون کردند و انسان را متوجه دنیایی فرارتر از آنچه که میدیدند و می شناختند ، کردند .
انسان به آنچنان قدرت تفکر در زندگی رسید که توانست بفهمد اهمیت تفکر چیست و برای چیزی به نام عقیده و ایمان که واقعیت عینی و مشهود ندارد حتی جان خود را فدا کند.
کاری که هیچ حیوانی انجام نداده و نخواهد داد .
از آن روز انسانهایی جاه طلب که سودای تسلط بر سایرین را داشتند ،تصمیم گرفتند از قدرت ذهن و اندیشه برای این منظور استفاده کنند .
آنها یا ادیان را به خدمت گرفتند و یا دین هایی جدید ساختند.
آنها به مردم تلقین کردند که پادشاهان از نسل خدایانند و مردم وظیفه خدمت گزاری به آنها را دارند.
تفکر در زندگی ، شاید باور نکنید فراعنه مصر برای ساخت این اهرام عظیم مصر باستان حتی یک پول سیاه هم دستمزد به کارگر جماعت نداده اند.
مردم دسته دسته به شوق خدمت برای ساخت مقبره فرزند خدایان(معلوم نیست این چه خدایی بوده که می مرده است و نیاز به مقبره داشته است) پا در این راه می گذاشته اند و دسته دسته هم تلف می شده اند اما به اهمیت تفکر در زندگی توجهی نمی کردند.
فراعنه عزیز هم به خودشان زحمت نمی داده اند که قبری یا مراسم ترحیمی برای این مردم زحمتکش فراهم کنند
بلکه همان جا اجساد را میان سنگ های عظیم اهرام قرار می دادند و منت سر آنها می گذاشتند که شما مردم دون پایه در راه فرزند خدایان جان بی ارزش تان را فدا کردید و حالا هم در میان سنگ های مقبره او جای گرفته اید و حتما به بهشت در کنار فرعون بزرگ جای می گیرید و اینگونه قدرت تفکر در زندگی را از آنها می گرفتند.
تفکر در زندگی
این تسلط غنی بر فقیر قرن ها ادامه داشت بهطوریکه فقیران به فقر خود خود گرفتند و ثروتمندان به برتری خود عادت کردند . فقیران باور کردند به دنیا آمده اند تا در خدمت اغنیا باشند و اهمیت تفکر در زندگی را درک نمی کردند .
اوج این قدرت تسلط فکری در هند بوجود آمد . قبل از ورود آریایی ها به هند ، قومی باستانی به نام دراویدی (ما از اسم قبلی این قوم اطلاعی نداریم زیرا کلمه دراویدی به معنای پست ، نجس و رانده شده نامی است که آریایی های مهاجر بر این قوم نهادند) در آنجا زندگی می کردند .
دراویدی کوتاه قد، دارای موهایی سیاه و بلند و پوستی تیره بودند . آنها از تمدن و قدرت جنگ آوری پایین تری نسبت به آریایی های بلند قد ،سفید پوست و جنگجو برخوردار بودند .
پس به جبر تاریخ آنها مغلوبه شدند .
کشتن همه آنها برای قوم مهاجر غیرممکن نبود اما خوب کمی سخت و زمان بر بود و از همه مهم تر اگر همه آنها را می کشتند پس باید به که حکومت می کردند ؟؟؟ و چه کسانی برای آنها بردگی می کردند ؟؟؟
پس ابتدا آن ها را تحقیر کردند و آنها را نجس و رانده شده خدایان نامیدند و از زبان خدایان بیان کردند شما لایق داشتن خانه ، ازدواج رسمی ،شغل حکومتی و سوادآموزی ندارید و حتی حق ندارید آب را برای شستن بدن های نجس تان آلوده کنید و حق حمام کردن و تمیزی هم از آنها گرفتند و این گونه قدرت تفکر در زندگی را از آنها گرفتند.
آنها آنچنان خوب عمل کردند که پس از گذشت ۳ هزار سال دولت هند با صرف میلیون ها دلار در سال می کوشد با نصب دوش در خیایآنها و زاغه های دراویدی ها آنها را تشویق به شستشو کند .
آنها دیگری از بردگی نجات یافته اند اما به دلیل اینکه خود را مطرود خدایان می دانند به گدایی روی آورده و هنوز داشتن خانه و لباس مناسب را بر خود حرام می دانند .
تفکر در زندگی
این وضعیت به شکلی دیگر نیز تا امروز ادامه پیدا کرده است .بطوریکه در آمریکا بهعنوان مهد آزادی اقتصادی و شکوفایی استعدادهای فردی جنبش ۹۹ درصدی وال استریت راه افتاد .
اعضای این جنبش اعتقاد دارند ۱ درصد از جمعیت آمریکا با در دست گرفتن کنترل منابع و ثروت و دستکاری عمدی اقتصاد باعث فقیر تر شدن فقرا و ثروتمند شدن هر چه بیشتر خود شده اند.
این همان اندیشه ای بود یک قرن قبل در کارل مارکس در فلسفه کمونیسم خود به آن اشاره کرده بود .
او می گفت در جنگ ها همیشه ثروتمندان به ثروت خود می افزایند و فقرا را به جنگ می فرستند
اما این وضع با شروع قرن ۱۹ به آرامی افکار و اندیشههای جدید شکل گرفت . با اهمیت یافتن روز افزون دانش ، انسانهایی از طبقه فرودست نیز توانستند با فراگیری دانش به ثروت دست پیدا کنند و این الیگارشی را زیر سوال ببرند. و بتوانند این سد بلند را خراش بیندازند.
هر روز اندیشههایی جدید شکل گرفت و این سوال مطرح می شد چه تفاوتی میان فقرا و اغنیا است ؟
چرا آنها نسل ها و قرن ها بر سایر انسانها حکومت کرده اند . مگر ثروتمند شدن یا داشتن عشق و سلامتی رازهایی دارد که آنها می دانند و مابقی نمی دانند .
چه رازی در این میان است ؟ چرا آنها مدام در شادی ،شور ،ثروت و لذت هستند و شُترِ فقر ،بیماری و رنج بر در خانه فقرا و ضعفا خوابیده و قصد بلند شدن هم ندارد.
این جریان ادامه داشت تا زمانی که فلسفه “اندیشه نوین” و تفکر در زندگی توسط فینیاس کویمبی در اوایل قرن نوزدهم مطرح شد.
حالا اصلا این فلسفه و این اقا چه می گویند ؟؟؟
فلسفه “اندیشه نوین”، باوری است که طبق آن با تمرکز بر افکار منفی یا مثبت، مردم میتوانند تجربههای مثبت یا منفی را به زندگی خویش وارد آورند و آن را تجربه کنند.
این باور بر اساس ایدهای است که مردم و افکارشان هر دو از «انرژی خالص» ساخته شدهاند و از طریق فرایند «انرژیهای همانند، همدیگر را جذب میکنند» شخص میتواند سلامت، رفاه و روابط شخصی خویش را ارتقا بخشد.
این فلسفه مبتنی بر این ایده است که مردم و افکارشان از «انرژی خالص» ساخته شدهاند، و از آنجا که «انرژیهای مشابه یکدیگر را جذب میکنند»، شخص میتواند با «افکار مثبت» سلامتی، ثروت و ارتباطات فردی اش را بهبود بخشد.
مولفه کلیدی این فلسفه این است که به منظور تغییر مؤثر الگوهای فکری منفی یک نفر، شخص باید احساس کند که (از طریق تجسم خلاقانه) مایل است این تغییرات رخ دهند.
ترکیب افکار مثبت و احساسات مثبت به شخص اجازه میدهد تا از طریق قانون انرژیک «پیشنهادی»، تجارب و فرصتهای مثبت را «جذب» نماید.
تفکر در زندگی
این فلسفه با این توضیحات و اسم و شمایل زاده آقای فینیاس کویمبی است در اوایل قرن نوزدهم مطرح شد.
او که در اوایل زندگی، به بیماری سل مبتلا شده بود و متأسفانه هیچ درمان دارویی برای او جواب نداده بود تصمیم گرفت تا از وطنش، لبنان به نیو همسفیر آمریکا برود.
ما نمی دانیم دقیقا چه اتفاقی برای او افتاد اما او سلامت خود را بازیافت .
سپس او مطالعه مبحث «ذهن در برابر بدن» را آغاز کرد. او گفته است :
مشکل در ذهن است، زیرا بدن فقط خانه ذهن میباشد و ما بر اساس اهمیتش میزان ارزش آن را تعیین میکنیم .
بنابراین اگر ذهن شما به وسیله یک دشمن پنهان به یک باور تبدیل شدهاست، با دانش یا بدون دانش، مجبورید آن را بهعنوان نوعی بیماری در نظر بگیرید.
با این نظریه یا شاید حقیقت، من با دشمن شما روبرو شدم و سلامت و شادی خود را بازیافتم. این کار را گاهی بهصورت ذهنی و گاهی با صحبت انجام میدهم تا زمانی که توصیفات اشتباه را اصلاح کنم و حقیقت را بنیان بگذارم، و حقیقت خود درمان است.
این ۵ خط بیانیه که زاده تجربه ها و اندیشههای او بود تبدیل به مانیفستی شد که امروزه به نام فلسفه “اندیشه نوین” می شناسیم و بعدها از این فلسفه “قانون جذب” معروف مطرح شد.
در واقع او کلمه جذب را بارها در نوشته های خود مطرح کرده بود اما هیچ گاه بهطور خاص به آن نپرداخته بود.
اما این فقط شروع راه بود . در سال ۱۸۷۷، واژه قانون جذب در کتابی چاپ شد که توسط محقق روسی، هلنا بلاواتسکی نوشته شده بود. کتاب او به بررسی مطالب مرموز و عرفان کهن میپردازد.
در پایان قرن نوزدهم، این واژه توسط نویسندگان جنبش اندیشه نو به کار گرفته شد. مانند پرنتایس مالفورد و رالف والدو تراین، اما برای آنها قانون جذب نه فقط بر سلامت، بلکه بر تمام جوانب زندگی تأثیر میگذاشت.
آنها بهصورت مبهم صحبت از قانونی می کردند که جاری بر زندگی تمام کائنات است. آشنایی و درک قانون آن مردم را به سمت رسیدن به آرزوهای خویش سوق میدهد، آنها فریاد می زدند : ما رازی که قرن ها از ما طبقه ۹۹ درصدی جامعه پنهان مانده را کشف کرده و به شما خواهیم گفت حتی اگر واقعا خود ندانیم آن چیست .
آنها به مردم بشارت می دادند که دوران سختی گذشته است و پنجره ای جدید بر روی جهانیان باز شده است .
آنها می گفتند : همه چیز در این دنیا حاصل انرژی است. ما میتوانیم با داشتن افکار مثبت و سازنده که از راه تکرار و تمرین حاصل میشود و قانون جذب مهمترین قانون کائنات است که هر کسی این قانون را درست و از منابع معتبر یاد گرفته باشد
اولا شکرگزار یادگیری علم قانون جذب بوده است و ثانیا حسرت خورده که ای کاش زودتر با این موضوع بهصورت درست و علمی آشنا میشد.
پایه این تفکر که دنیا از دو قطب مثبت ومنفی تشکیل شده است و این دو قطب مدام در حال مبارزه با یکدیگر هستند و هر چه شما در فضای فکری و ذهنی آن قطب باشید بیشتر به سمت آن جذب می شوید اولین بار توسط پیامبر ایرانیان حضرت زرتشت مطرح شد .
او همواره پیروانش را به دوری از مظاهر زشتی و پلیدی و نزدیکی به تمام مظاهر و نشانه های پاکی فرا میخواند . در نگاه او آتش مظهر پاکی و پاک کننده تمامی آلودگی ها بود .
پایه گذاران قانون جذب با الهام نادانسته از آموزه های حضرت زرتشت معتقد بودند قانون جذب میگوید: زندگی ساده است. زندگی شما تنها از دو چیز تشکیل شده است، چیزهای مثبت و چیزهای منفی.
هر بخش زندگیتان، خواه سلامت، ثروت، روابط، کار یا شادی میتواند مثبت یا منفی باشد؛ یا ثروت فراوان دارید یا آه در بساط ندارید .
یا سرشار از سلامتی هستید یا مریض احوالید. روابطتان شاد است یا دشوار و در بنبست است. کارتان یا هیجانانگیز و موفق است یا رضایتبخش نیست و ناموفق است.
یا لبریز از شادی هستید یا بیشتر مواقع احساس خوبی ندارید. یا سالهای خوب دارید یا سالهای بد، یا اوقات خوب یا اوقات بد، یا روزهای خوب یا روزهای بد .
اگر موارد منفی زندگیتان بیشتر از موارد مثبت است، پس یک جای کار میلنگد و خودتان هم میدانید. بقیهی مردم را میبینید که شاد و موفق هستند و زندگیشان پر از چیزهای عالی و فوقالعاده است، و حسی به شما میگوید که شما نیز لیاقت چنین زندگیای را دارید .
حق با شماست؛ شما لایق یک زندگی سرشار از چیزهای خوب هستید. آنها به همگان وعده دادند با دانستن و عمل کردن به این قانون و جاری ساختن آن در زندگی خود میتوانند سرنوشت خود را تغییر دادند و از هر آنچه بدی و سختی و ناملایمتی در دنیا است به شادی و روشنایی و امید مهاجرت کنند.
تفکر در زندگی
در سلسله مقالات قانون جذب ما به معرفی دقیق تر مبانی ، مثال ها و بیوگرفی بنیانگذاران آن می پردازیم .
همچنین آموزش ها و تمرین های عملی و کاربردی برای جاری کردن قانون جذب را در زندگی در اختیار شما عزیزان قرار می دهیم .
برای پرده برداشتن از بزرگ ترین راز کائنات با ما همراه باشید .
سوالات متداول
1- تفکر در زندگی انسان چه نقشی دارد؟
انسان از وقتیکه توانست حساب و کتاب و قانون را بنویسد در واقع توانست قدرت خود را تثبیت کند . توانست در مورد ترس ها ،آرزوها و رویاهایش بنویسد .
توانست خیال پردازی کند و آن را با دیگران به اشتراک گذارد . آن زمان بود که ادیان پا به دنیا نهادند و زندگی انسانها را دگرگون کردند و انسان را متوجه دنیایی فرارتر از آنچه که میدیدند و می شناختند ، کردند.
انسان به آنچنان قدرت اندیشه ای رسید که توانست برای چیزی به نام عقیده و ایمان که واقعیت عینی و مشهود ندارد حتی جان خود را فدا کند. کاری که هیچ حیوانی انجام نداده و نخواهد داد .
۲-فلسفه اندیشه نوین چیست ؟
فلسفه “اندیشه نوین”، باوری است که طبق آن با تمرکز بر افکار منفی یا مثبت، مردم میتوانند تجربههای مثبت یا منفی را به زندگی خویش وارد آورند و آن را تجربه کنند.
این باور بر اساس ایدهای است که مردم و افکارشان هر دو از «انرژی خالص» ساخته شدهاند و از طریق فرایند «انرژیهای همانند، همدیگر را جذب میکنند» شخص میتواند سلامت، رفاه و روابط شخصی خویش را ارتقا بخشد .
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
10 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام ممنون از مقاله خوبتون. چطوری فکر خودمون رو کنترل کنیم؟
درود خدمت شما دوست و همراه گرامی. اول اینکه باید بدونید ما نمی تونیم افکارمون رو کنترلکنیم چون اگه دقت کرده باشید هر زمان که خواستیم به یه چیزی فکر نکنیم بیشتر بهش فکر کردیم به همین خاطر ما باید جنتا کار انجام بدیم اول ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم دوم اینکه وقتی فکر مخربی اومد اون را با افکار مثبت دیگه جایگزین کنیم.
بسیار عالی
درود جناب عبداللهی
خرسندیم مقاله نقش تفکر در زندگی انسان مورد پسند واقع شد.
بدرود
تفکر در زندگی و آِینده ما چه نقشی داره؟
درود خدمت شما دوست عزیز. ما الان در هرجایگاهی چه از لحاظ مادی ، چه معنوی داریم محصول تفکرات ما در گذشته است به همین خاطر تفکرات امروزمون ، نتایج آینده رو به وجود میاره چون ما با توجه به تفکراتی که داریم رفتار و عمل می کنیم.
عالی
درود بر مصطفی عزیز
محبت کردید مطالعه کردید و پیام برایمان ارسال کردید.
سپاس
بسیار عالی
درود ذکریا جان
سپاس از رسال دیدگاهتان
پاینده باشید