داستان روز مادر نمونه قصه کودکانه
داستان روز مادر نمونه قصه کودکانه
ممکن است هرکدام از ما یک قصه کودکانه روز مادر را بلد باشیم و یا از کسی داستان روز مادر را شنیده باشیم.
هر کدام از این داستان ها پند و اندرزهایی را برای ما به دنبال دارد که با بیان آن ها برای کودکان خود آن ها را در مسیر رشد قرار می دهیم و به آن ها کمک می کنیم ارزش هایی مانند خانواده را به خوبی در ک کنند و برای مادران خود احترام قائل شوند.
درست است که کودکان در ابتدا وابسته به مادران خود هستند اما در بزرگسالی شرایط بسیار متفاوت است و هر فردی در شرایط مختلف رفتارهای مختلفی با پدر و مادر سالمند خود دارد .
به طور مثال برخی از افراد مادر و یا پدر خود را به خانه سالمندان می برند، برخی دیگر از آن ها مراقبت می کنند و برخی دیگر اصلاً سالی یک بار هم به پدر و مادر خود هم سر نمی زند.
با این تفاسیر چاره کار چیست؟ پاسخ این سؤال بسیار واضح است . اگر به فرزندان خود در زمان کودکی آموزش صحیحی بدهیم و به او کمک کنیم تا یاقوت های گران بهایی مانند مادر و پدر را با جان و دل حفظ کند آن وقت است که می توانیم در سنین کهن سالی روی آن ها حساب باز کنیم.
یک از این آموزش ها گفتن داستان روز مادر برای فرزندان خود است . قصه های کودکانه روز مادر یکی از بهترین روش هایی است که می تواند از همان ابتدا ذهن کودک را طوری برنامه ریزی کند که این گوهر با ارزش و بی همتا را ارج نهد و در نهایت تا آنجا که ممکن است بر پدر و مادر خود احترام بگذارد.
هر کدام از ما هم زمانی کودک بوده ایم و زمان هایی را که مادرمان برای ما زحمت کشیده است را به خوبی به یاد می آوریم. هر کدام از ما برای فرزندان خود هم این چنین هستیم و آن ها هم برای فرزندان خود این چنین خواهند بود. و این چرخه تا ابد ادامه خواهد داشت.
پس با این اوصاف ما می توانیم فرزندان خود را با کمک قصه کودکانه روز مادر تربیت کنیم تا از این گوهر گران بها مراقبت کنند و به قول معروف عصای دست پدر و مادر خود شوند و در زمان گرفتاری و پیری به داد آن ها برسند.
داستان مادرتان را بنویسید
همیشه به نظر میرسد نوشتن از مادر کار آسانی است؛ اما گاه سختتر از آن چیزی است که تصور میکنید. بااینوجود ممکن است از خود بپرسید که چرا باید در مورد مادرتان بنویسید؟
دلایل زیادی برای این کار وجود دارد، با این شیوه میتوانید خلاقیت خود را درگیر کنید و البته در کنار آن احترام و عشقتان را به مادرتان نشان دهید.
باعث میشوید او نیز در کنار شما شناخته شود و به او القا کنید که زندگی پر از فراز و نشیب او همان قدر که برای خودش مهم بوده، برای شما نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.
شما با این روش همه آنچه را که از طریق گفتار و کردار به شما بخشیده است، با دیگران قسمت میکنید و به همه نشان میدهید که مادرتان چه گنجینه مهمی است.
حتی گاه با این شیوه میتوانید به دیگران نشان دهید که او چرا گاه تصمیماتی گرفته است که شاید در ظاهر ناخوشایند بوده؛ اما برای خودش دلایل قانعکنندهای داشته است.
به عبارت بسیار سادهتر، شما با این کار نهتنها قدرت نویسندگی خود را افزایش میدهید، بلکه به مادرتان نشان میدهید در کنار او هستید و از او حمایت میکنید.
از او بخواهید خاطراتش را برای شما تعریف کند.
خاطرات مادرتان را منتشر کنید
در کنار یک تمرین عالی از نویسندگی، این نوشته میتواند بهترین هدیه به مناسبت روز مادر برای او باشد؛ اما این تنها دلیل نیست. اگر نتوانید و نخواهید از مادرتان بنویسید، داستان زنان قهرمان، تا ابد در میان روزها و خاطرات خودشان گم میشود و دیگر هیچ الگویی برای دختران وجود ندارد.
دنیا حول محور داستانهای مردانهای خواهد چرخید که تنها تعقیب و گریز و کسب درآمد محور اصلی آنها است. پس از مادرتان بنویسید و دنیا را برای دیگران جای زیباتری کنید.
تابو را بشکنید، شما هم از مادرتان بنویسد تا دنیا پر از زنانی شود که از کنج آشپزخانه توانستهاند دنیا را نجات دهند.
از طرف دیگر به دیگران هم یادآوری میکنید، دست از دنیای شلوغ خود بکشند و چند ساعتی خاطرات قهرمانیهای مادرشان را بشنوند. یکی از راههای تمرین نویسندگی این است که از عزیزترین کس خود شروع کنید و به این وسیله الگوی همه افراد شوید تا به یاد مادرانشان بیفتند.
مادرتان را به خودش هدیه دهید.
از کجا باید شروع کرد؟
شما از خودتان شروع کنید و به دیگران بیاموزید که نزدیکترین افراد آنها همان قهرمانهای ناشناختهای هستند که میتوانند در ظاهر بد باشند و به میل شما کاری را انجام ندهند؛ اما همان زنان دوستداشتنی هستند که در میان انبوه قهرمانان مردانه گم شدهاند.
پس یک قلم و کاغذ به دست بگیرید و سعی کنید خاطرات مادر خود را به بهترین شکلی که میتوانید بنویسید.
اجازه دهید مادرتان بدون اینکه بداند، خاطرات خود را بازگو کند و شما از میان آن بهترین هدیه برای روز مادر را بیرون بکشید.
به این شیوه به او هم فهماندهاید که چقدر برای سختیهایی که در سکوت کشیده است، احترام قائل هستید، البته توانستهاید قلم خود را محک بزنید و از آن مهمتر اینکه مادرتان را به دنیا معرفی کردهاید. این کار ارزشش را دارد.
حال در ادامه یک قصه کودکانه در مورد روز مادر را برای شما آورده ایم تا بتوانید برای آموزش فرزندان خود از این نوع داستان های آموزنده استفاده کنید.
در داستان روز مادر می خوانیم که : روز مادر بود و همه ی مردم در حال خرید گل برای مادر هایشان بودند .
از سر کار که به خانه بر می گشتم ، قصد کردم که سری به مادرم بزنم و
برایش یک گل سرخ قرمز هدیه ببرم . وارد مغازه ی
گل فروشی شدم و یک گل رز قرمز انتخاب کردم و دادم فروشنده تا برایم آن را تزئین کند .
این داستان بخشی از داستان روز مادر ، قصه کودکانه است و یا بهتر است بگوییم داستان کودکانه روز مادر است.
بعد از آنکه از مغازه ی گل فروشی بیرون آمدم ، دخترک جوانی را دیدم که کنار خیابان نشسته است و
گریه می کند . از او پرسیدم که : ” دختر کوچولو برای چه اینجا نشسته ای ؟ “.
دختر کوچولو همانطور که گریه می کرد ، گفت :
” امروز روز مادرست ، من دلم می خواهد که برای مادرم یک شاخه گل بخرم اما قیمت هر شاخه گل ، دو هزار تومان است و
من تنها هزار تومان پول دارم . برای همین خیلی خیلی ناراحتم چون مادرم را خیلی دوست دارم .” .
دخترک قلب پاکی داشت ، به او گفتم که بلند شو تا برایت یک شاخه گل بخرم . گریه اش قطع شد ، خنده ای کرد و گفت :
” واقعا برام می خری؟ . به او گفتم : ” حتما چرا که نه ؟ بیا بریم تا برایت یک گل زیبا بخرم. ” .
با دخترک وارد مغازه شدم و با هم یک گل سرخ انتخاب کردیم . وقتی گل را به او هدیه دادم ،
از خوشحالی داشت پر می کشید . به او گفتم :
” حالا می توانی بروی و مادرت را خوشحال کنی ” .
دخترک به چشم هایم نگاه کرد و گفت : ” معلومه که خوشحال شدم . ولی آقا ، میشه من رو تا پیش مادرم ببرید؟ ” .
به او گفتم : ” بله چرا که نمی شه ، فقط بگو کجا باید بریم؟ . دخترک گفت :
” آدرس دقیقش را که نمی دانم ، اما اگر با هم برویم ، می توانم نشانتان دهم .” .
گفتم : ” به روی چشم ، سوار ماشین شو تا با هم بریم . ”
سوار ماشین شدیم و خیابان ها را یک به یک پشت سر گذاشتیم ، تا که به یک قبرستان رسیدیم .
دخترک گفت : ” همین جاست” با دخترک پیاده شدیم و به داخل قبرستان رفتیم .
دخترک قبرها را شمرد تا که به قبر مادرش برسد .
روی قبر مادرش شاخه ی گل سرخ را گذاشت و گفت : ” مادر دوستت دارم .” .
از او پرسیدم : ” چرا به مادرت هدیه می دی وقتی که مرده و تو این دنیا نیست ؟
دخترک با تمام سن کمی که داشت درس بزرگی به من داد و گفت :
” مادر ، همه ی زندگی من است . مادر نماد محبت و عشق است . اگر به مادرم در هر زمانی توجه داشته باشم ،
اونوقت مطمئنم که او هم در شرایط سخت کنار من خواهد ماند و مراقب من خواهد بود .”
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام ممنون از مقالهخوبتون خیلی وقت بود دنبال همچین قصه هایی بودم تا برای بچم تعریف کنم
درود خدمت شما دوست و همراه گرامی خوشحالیم که شما به تازگی به جمع ما پیوستید با آرزوی شادکامی برای شما همراه گرامی
سلام وقتتون بخیرآیا قصه کودکانه دیگه ای هم دارید؟
دوردخدمت شما دوست و همراه گرامی بله ما در بخش قصه های کودکانه مواردی مثل داستان روز مادر رو داریم که می تونید از اون ها به صورت کاملا رایگان استفاده کنید