مروری بر زندگینامه بهرام بیضایی ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

ما قصد داریم در این مقاله دفتر زندگانی ” بهرام بیضایی ” ، نویسنده ی ایرانی و خالق کتاب” شب هزار و یکم ” را در اختیار تان قرار دهیم
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است.
در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” بهرام بیضایی ” ، نویسنده ی ایرانی و خالق کتاب” شب هزار و یکم ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه
بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران چشم به جهان گشود. خانوادهاش اهل کاشان و آنگونه که خود بیضایی نوشته است دستی بر آتش تعزیه داشتند.
در سال های آخر دبیرستان دو نمایشنامه با زبان تاریخی نگاشت .
او تحصیلات دانشگاهیش را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد.
در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که بعدها به اداره برنامههای تئاتر تغییر نام داد منتقل شد.در این سال پژوهش های نمایش در ایران را در مجله موسیقی به چاپ رسانید.
در سال ۱۳۴۴ با منیراعظم رامین فر ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای نیلوفر، ارژنگ ،که در صد روزیگی از دنیا رفت، و نگار میباشد.
او یکی از پایه گذاران و اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که درسال ۱۳۵۷ از آن کانون استغفا داد.
در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. در سال ۱۳۵۲ از اداره برنامههای تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام وقت نمایش دانشکده هنرهای زیبا و مدیریت رشته هنرهای نمایشی انتقال یافت.
در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد. در سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ خانوادهاش از ایران مهاجرت کردند.
در سال ۱۳۶۵ پدرش استاد نعمت الله(ذکایی)بیضایی از دنیا رفت. او در سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی ازدواج کرد. فرزند آخرش نیاسان در سال ۱۳۷۴ به دنیا آمد.
در سال 1375 به دعوت پارلمان بین المللی نویسندگان در استراسبورگ سکنی گزید.
در سال 1376 به ایران بازگشت و با کار بر روی نمایش بانو آئویی نوشته ی میشیما یوکیو را پس از هجده سال دوری از صحنه فعالیت خویش را از سر گرفت.
مادرش نیره موافق در سال ۱۳۸۰ مرحوم شد. فعالیت سینمایی را با فیلم برداری یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقهای سیاه و سفید در سال ۱۳۴۱ آغاز کرد.
پس از ساخت فیلم کوتاه «عموسبیلو» در سال ۱۳۴۹، اولین فیلم بلندش رگبار را در سال ۱۳۵۰ ساخت، چریکه تارا و مرگ یزد گرد فیلمهایی که او در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۶۰ ساخت تاکنون اجازه نشر نداشته و در بند توقیف قرار دارند.
او در سالهای پیش و پس از انقلاب برای ساختن فیلمهای خود با مشکلات و سنگ اندازیهای بسیاری مواجه شده است.
او تا کنون ۹ فیلم بلند و ۴ فیلم کوتاه کارگردانی کرده و آخرین فیلمی که از او پس از ۱۰ سال به نمایش عمومی درآمد، سگ کشی (۱۳۸۰) بود که با استقبال گسترده منتقدان و مردم روبرو شد.
او در کنار کارگردانی سینما بزرگترین فیلم نامه نویس ایران نیز به شمار میرود. آخرین ساخته او وقتی همه خوابیم در سال ۱۳۸۷ بر پرده ی نقره ای رفت.
بهرام بیضایی یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه تئاتر کارنامهای درخشان دارد و هم در سینما.
در عین حال او همیشه به پژوهش در زمینه تئاتر هم علاقه داشته و در سالهای دهه ۱۳۴۰ کتابهایی را درباره تئاتر در چین، ژاپن و ایران منتشر کرده که هنوز هم منبع درسی دانشجویان تئاتر محسوب میشود.
بهرام بیضایی نوشتن نقد، تحقیق و مطالب پراکنده درباره تئاتر و سینما در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، گاهنامه ی آرش، مجله موسیقی، کیهان ماه، ماهنامه ستاره ی سینما، کتاب چراغ و… را در سال ۱۳۳۸ آغاز کرد.
او از سال ۱۳۴۰ به صورت جدی به نوشتن نمایشنامه روی آورد و در سال ۱۳۴۵ اولین نمایش خود را کارگردانی کرد.
او به همراه اکبر رادی و غلامحسین ساعدی پایه گذاران موج نوی نمایش نامه نویسی ایران میباشند. اجراهای صحنهای او اغلب از تئاترهای پر مخاطب بودهاند.
بیضایی در سال ۱۳۵۸ نمایش مرگ یزدگرد را به روی صحنه برد.
او بعد از هجده سال محروم شدن از صحنه در ۱۳۷۶ دو نمایشنامه «کارنامه بنداربیدخش» نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور همزمان در سالن چهار سو و سالن قشقایی واقع در تئاتر شهر به روی صحنه برد.
«شب هزار و یکم» را نیز در سال ۱۳۸۲ در سالن چهارسو اجرا کرد. در تابستان سال ۱۳۸۴ نمایش «مجلی شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را که نمایشنامهٔ آن با نیمنگاهی به قتلهای زنجیرهای نوشته شده بود، در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا کرد که باز هم با استقبال گرم تماشاگران روبرو شد.
اما پس از مدتی کوتاه و پس از ۲۴ اجرا به دلیلی نامعلوم اجرای آن متوقف گردید.در سالهایی که بیضایی از صحنه به دور ماند و مجال فیلمسازی را نداشت، به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و پژوهش مشغول بود که برخی از آنان توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر گردیده اند.
وی همچنین در سالهای پس از انقلاب فرهنگی، اجازه تدریس در دانشگاه را نداشت.
«اجازه بدهيد درباره فرق فيلمنامه و نمايشنامه سخني نگويم، چون جلسه به کلاس درس تبديل مي شود و من از سال 60 به بعد اجازه تدريس ندارم و استاد دانشگاه نيستم.
البته اصراري ندارم کسي اين موضوع را به ياد داشته باشد که من در اين دانشگاه تدريس کرده ام ولي بدم نمي آيد پرونده ام را بدهند.
چون هيچ يک از مدارک تحصيلي ام را به من برنگرداندند و اگر بخواهم در جايي شغلي بگيرم، دچار مشکل مي شوم،»
بهرام بيضايي که بعد از نمايش آخرين ساخته اش «وقتي همه خوابيم» مقابل دانشجويان دانشگاه تهران قرار گرفت در جواب سوال دانشجوي سوري به تدريس در اين دانشگاه و ممنوع التدريس شدنش در سال 60 اشاره کرد.
او درباره انتقاد به وضعيت سينما در ساخته اخيرش گفت؛ «فيلم «وقتي همه خوابيم» در نقد سينما نيست، بلکه شرايط سينما را به نمایش می گذارد بدون اينکه قضاوتي انجام داده باشد.»
بيضايي درباره وضعيت و جريان سينما اين طور توضيح مي دهد:
معلم بنده عبيد زاکاني است. ما ملت تيزهوشي هستيم و نبايد اجازه بدهيم، سينمايي که با کندي اش ما را به عقب براند، به عنوان جريان اصلي سينما قلمداد شود.
بلکه بايد بگذاريم سينما ذهن ما را به حرکت وادارد. در تئاتر و سينما مکث معنايي ندارد، چرا که مکث مرده است.
هرچند گاهي از اين مکث به عنوان نوعي گفتن و نگفتن يا نوعي بازي استفاده مي کنيم.»
او در بخش ديگري از حرف هايش از نخستين فيلم هاي وطني انتقاد کرد:
«در سينماي ما همه چيز خيلي کند به جلو می رود. نخستين فيلم هاي اوليه وطني، آدم ها را بسيار ابله نمایش داده می شدند و اصولاً فيلم هاي بسياري در ستايش حماقت ساخته ايم.
درحالي که واقعيت اين است که ما ملت بسيار تيز هوشي هستيم و من اين همه خلاء خرد را که در طول تاريخ داشته ايم، نمی پسندم.»
او در پاسخ به پرسش ديگري مبني بر عدم پرداختن به مقوله سانسور در فيلم جديد ش گفت:
“يک فيلم نمي تواند درباره همه چيز صحبت کند. سانسور بحث بسيار طولاني و پيچيده يي است و اگر مي خواستم به اين مقوله بپردازم، اصلاً اجازه ساختن اين فيلم را پيدا نمي کردم.”
به گزارش ايسنا، بهرام بيضايي در پاسخ به يکي ديگر از دانشجويان درباره ساخت فيلم هاي «ديباچه نوين شاهنامه» و «يک داستان واقعي» توضيح داد:
« اجازه ساخت «ديباچه نوين شاهنامه» را ندادند و اين درحالي بود که هزاره فردوسي در حال برگزاري بود و همه دنيا درباره او سخن مي راندند.
اما به من گفته شد ساخت اين فيلم بلوايي به پا مي کند. اگر اجازه ساخت آن را گرفتيد و تهيه کننده يي براي آن پيدا کرديد حتماً آن را مي سازم، ضمن اينکه ساخت «يک داستان واقعي هم از آرزو هاي من است» .
او هم اکنون یکی از اساتید بزرگ ادبیات پارسی ، ادبیات نمایشی و اسطوره شناسی در آمریکا می باشد.
آثار
فیلم نامه ها
- وقتی همه خوابیم
- قالی سخنگو
- زمانه
- سگ کشی
- گفتگو با باد
- نقشی بر آب
- فصل پنجم
- بازی های پنهان
- برج مینو
- روز واقعه
- مسافران
- شاید وقتی دیگر
- باشو غریبه ی کوچک
- دونده
- مرگ یزدگرد
- خط قرمز
- بچه های جنوب
- چریکه تارا
- کلاغ
- غریبه و مه
- سفر
- رگبار
- عمو سیبیلو
نمایشنامه ها
- مترسکها در شب -۱۳۴۱
- عروسکها-۱۳۴۱
- غروب در دیاری غریب-۱۳۴۱
- قصهٔ ماه پنهان-۱۳۴۲
- پهلوان اکبر میمیرد-۱۳۴۲
- هشتمین سفر سندباد-۱۳۴۳
- دنیای مطبوعاتی آقای اسراری-۱۳۴۵
- سلطان مار-۱۳۴۵
- میراث و ضیافت-۱۳۴۶
- چهار صندوق-۱۳۴۶
- ساحل نجات-۱۳۴۷
- درحضورباد-۱۳۴۷
- دیوان بلخ-۱۳۴۷
- گمشدگان-۱۳۴۸
- راه طوفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی-۱۳۴۹
- ندبه-۱۳۵۶
- نوشتههای دیواری-۱۳۵۷
- مرگ یزدگرد-۱۳۵۸
- خاطرات هنرپیشهٔ نقش دوم-۱۳۶۰
- فتحنامه کلات-۱۳۶۱
- پردهخانه-۱۳۶۴
- جنگنامه غلامان-۱۳۶۷
- طربنامه-۱۳۷۳
- سهراب کشی-۱۳۷۳
- مجلس بساط برچیدن-۱۳۷۶
- افرا یا روز میگذرد-۱۳۷۶
- مجلس قربانی سنمار-۱۳۷۷
- گزارش اردوایراف-۱۳۷۸
- مجلس ضربت زدن-۱۳۷۹
- شب هزار و یکم-۱۳۸۲
- دیوان نمایش (جلد یک و دو)-۱۳۸۲
- مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-۱۳۸۳
کتاب های تحقیقی و پژوهشی
- نمایش در ژاپن -۱۳۴۳
- نمایش در ایران-۱۳۴۴
- نمایش در چین-۱۳۴۸
- نمایش در هند-۱۳۵۰
- ریشه یابی درخت کهن-۱۳۸۲
- هزار افسان کجاست؟-۱۳۸۴
مروری بر آثار و اندیشه ها
بهرام بیضایی را بیشتر اهالی سینما و دوستداران نمایش و تئاتر می شناسند ، اما فراموش نکنیم که بهرام بیضایی پیش از اینکه یک کارگردان قدر و یک نمایشنامه نویس قدرتمند باشد ، یک ادیب توانمند و خدمتگزار به ادبیات اسطوره ای و ادبیات معاصر ایران است.
بهرام بیضایی از نوابغ ادبیات است و این بر هیچ کس پوشیده نیست.
اگر تنها بخواهیم از خدمات او به ادبیات پارسی ، خصوصا ادبیات اسطوره ای سخن بگوییم ، می توانیم جلدهای زیادی در باب او بنویسیم ، اما به اختصار بگذارید چنین بگوییم که :
” بهرام بیضایی نخستین کسی بود که پس از سالها در انزوا ماندن ادبیات اسطوره ای ایران ، آن را دوباره به میان مردم بازگرداند و به شیوه های مختلف آن را دوباره به صدر موضوعات مورد توجه ادبیات پارسی تبدیل کرد.
او نگاهی ویژه به شاهنامه ، افسانه های ایرانی و دیگر حماسه سرایان ایران داشته است و در این باب زحمات بسیاری نیز کشیده است.
اگر بخواهیم به جرئیات کارهای او را بررسی کنیم، باید این چنین بگوییم که ادبیات اسطوره ای ایران ، ادبیاتی پر از واژگان دشوار و داستان های پیچ در پیچ و مفاهیم بسیار صعب بود و این مسئله باعث شده بود که در ایران کمتر کسی به سراغ آن برود.
اما بهرام بیضایی از جوانی ، به این فکر افتاد که با داستانی کردن ادبیات اسطوره ای ایران و زدودن غبار اصطلاحات از آن ، آن را به پیش مردم بنشاند و مردم را با این شناسنامه ی فرهنگی سرزمین پارس آشنا کند.
از این رو ، او شروع به نمایشنامه نویسی می کند. آنچه که ما در پی یکی از مصاحبه های او دریافت کرده ایم ، او نخستین نمایشنامه اش را در بیست سالگی تحریر کرده است و نامش نیز ” آرش” است.
این نگاه او به اسطوره ها باعث شد که مردم با آثار او ارتباط بگیرند و آثار او از اقبال مناسبی در میان جامعه برخوردار شود.
از سوی دیگر اما ، او هنگامی که زمینه را برای پژوهش های اسطوره ای مناسب دید ، دست به تحقیقاتی در این باب برد و در باب اسطوره های ایرانی چند مقاله وسخنرانی و کتاب منتشر کرد.
اما تمرکز خود را در بازه ای از عمر از ادبیات اسطوره ای به سمت ساخت نمایشنامه ها و هدایت این دسته از ادبیات به سمت ادبیات نمایشی و صحنه های نمایش متمرکز کرد.
این کار باعث شد که جامعه ی نمایش ایران نیز گوهر دردانه ای به نام بهرام بیضایی یافت کند و نمایش های او این امکان را برای مردم ایران فراهم کرد که بطور مستقیم با ادبیات کهن ایران زمین ارتباط برقرار کند.
در باب فعالیت های بهرام بیضایی می توان بسیار گفت ، بعنوان مثال وی از بزرگترین پژوهشگران حوزه ی ادبیات نمایشی در جهان است و همچنین نگاه ویژه ی وی به تاریخ ایران زمین ، خصوصا در متن نمایشنامه ی مرگ یزگرد ، همیشه و همه حال مورد توجهات بسیار ویژه بوده است.
خلاصه کنیم ، شناخت زندگی و آثار بهرام بیضایی ، نیاز به تامل فراوان دارد و خط مشی خود را نیز می طلبد.
اما به اختصار آنچه که به عنوان سرفصل های اندیشه و آثار او بود خدمتتان عرض کردیم به امید آنکه همتی در شما ایجاد شود و شوق جستجویی در شما فکنده باشیم که بدنیال آثار و همچنین احوالات بهرام بیضایی بزرگ بروید.
در ادامه بخشی از نمایشنامه ی شب هزار و یکم ، شاهکار بهرام بیضایی را با هم مطالعه می کنیم :
ماهک: (از رو می خواند) این پیامی است از پور فرخان _
شریف: (تذکر می دهد) که به ترجمه اسمش ابن میمون کردند!
ماهک: (گیج) پسر مزدک دبیر _
شریف: که ابن جرجیس الکاتب ترجمه شد!
ماهک: (گیج تر و سپس شتابزده) به همسر دلبندم خورزاد _
شریف: بنت الشمس بخوانید!
ماهک: (گیج;به خورزاد) در شگفتم که تو را به نام پدری خوانده!
خورزاد: (به شریف) برادرش به من می گفت نیکرخ!
شریف: وجیهه بگویید!
ماهک: آه _ (به نامه بر می گردد) و خواهر تنی ام ماهک _
شریف: به هلال القمر تصحیح کنید.
خورزاد: (شتابزده) دنباله بخوان _
ماهک: در خواهش آن نامه ی دردانه ی دیرین _
خورزاد: (کتاب را نشان می دهد) هزار افسان!
شریف: معنی بگو!
ماهک: همان که گفت.
خورزاد: الف قصص!
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
دیدگاهتان را بنویسید