مروری بر زندگینامه لئون بلوا به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

[av_textblock textblock_styling_align=” textblock_styling=” textblock_styling_gap=” textblock_styling_mobile=” size=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” font_color=” color=” av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=” sc_version=’1.0′]
لئون بلوا
لئون بلوا ، نویسنده ، ادیب و روزنامه نگار قرن نوزدهم فرانسه است که به تاریخ 11 جولای 1846 در نوتردام فرانسه به دنیا آمده است .
بلوا کودکی را در فقر شدید گذراند و با آنکه از استعداد فراوان برخوردار بوده به سبب شدت بینوائی چنان به مردم و جامعه عصر خود کینه ورزید که نمی توانست خود را در میان آنان جای دهد .
فقر و بی نوایی او یکی از دغدغه های وی برای خلق آثاری بسیار گران مایه بود. همانطور که بارها گفته ایم دوران کودکی یکی از تاثیر گذارترین دوران در بین نویسندگان است .
آنان در این دوره یک شمای کلی از زندگی خود دریافت می کنند و با بسط احساسات خود در دوره ی بزرگسالی آثاری با مضامین احساسات دوره ی کودکی به رشته ی تحریر در می آورند. ازین رو آثارش بسیار دیر و حتی پس از مرگ خواننده فراوان یافت .
زندگینامه لئون بلوا
در نوجوانی علاقه به نقاشی او را به پاریس كشاند و پس از مدتی سرگردانی به راه نویسندگی افتاد. او استعداد فراوانی داشت ، اما این استعداد به واسطه ی سختی های روزگار در درون او نهفته مانده بود.از این رو در آغاز از مقاله نویسی امرار معاش کرده و به علت لحن تلخ و نیشدارش از روزنامه ها رانده شد و در شرکت راه آهن شمال با سمت کارمندی ساده به کار پرداخت .
در دفاتر همین شرکت بود که اولین اثرش را که مقاله های تاریخی بود به نام بانوی شهسوار مرگ در ۱۸۷۷ انتشار داد که در آن سرنوشت ماری آنتوانت را به صورتی استعاری شرح داده و در خلال آن عظمت رنج را بیان کرده است، چیزی که در بیشتر مقاله های تاریخی دیده می شود .
پس از انتشار مجموعه مقالات تدبیر مقاطعه کار تخريب به عنوان نویسنده ای بزرگ معرفی شد .
این مجموعه شامل سی مقاله است که قبلا در مجله ها منتشر شده بود . بلوا خود را مقاطعه کار تخريب وصف می کرد و در بیشتر این مقاله ها لحن تند و هجو آمیز بکار می برد و کسی را از نیش قلم معاف نمی داشت. مقاله های وی در این حوزه پیروزی های بزرگی بدست آورد .
سالها بعد ناشری مجموعه مقالات دیگری از بلوا منتشر کرد که با این جمله آغاز می شد : “من مدتها در جستجوی وسیله ای بودم که مرا تحمل ناپذیر سازد” ، با این حال این نوشته ها استعداد درخشان بلوا را در نویسندگی نشان می داد. بلوا در ۱۸۸۶ اولین رمان را به نام نا اميد منتشر کرد که در واقع زندگینامه داښتانی نویسنده به شمار می آمد و تفکرات شاعرانه و مذهبيش را عرضه می کرد و در قالب احساس نا امیدی آن را به مخاطب عرضه می کرد .
در خلال این داستان چهره های منفوری با نام مستعار وصف می شد که خواننده بخوبی می تواند موپاسان، آلفونس دوده، بورژه را در میان آنها بیند، همین امر سبب جار و جنجال بسیار شد، اما پلوا استعداد عجیبی در رمان بکار برده و بیش از حوادث و دسیسه ها به روح اندوهگین و مسائل درونی و بیان فقر و درد و رنج و سرگذشت غم انگیز انسان توجه نشان داده بود .
داستان نا امید در عصر رواج کامل ناتورالیسم، نتوانست خواننده واقعی بدست آورد، اما سالها بعد مفاهيم بزرگ ، ارزنده و دقیق آن با شیوه نگارش درخشان که تا آن زمان در فرانسه دیده نشده بود، مورد ستایش قرار گرفت، بلوا با دختری دانمارکی، پس از آنکه مذهب کاتوليك را پذیرفت، ازدواج کرد که تا آخر عمر در سرنوشت دردناك او سهیم ماند .
در ۱۸۹۳ مجموعه قصه ی عرق خون و پس از آن در ۱۸۹۴ مجموعه داستانهای حق ناشناسانه را منتشر کرد که هر دو از ماجراهای جنگ الهام گرفته شده بود. بلوا نه تنها به وضع جامعه و فقدان عدالت سخت تاخته بود، بلکه بعضی از حقایق مذهبی را برملا کرده و مشابهتی میان پول وخون مردم بینوا ايجاد کرده بود، که انتقادات فراوانی برانگیخت. در۱۸۹۷ شاهکار بلوا به نام زن بینوا انتشار یافت که بخش بزرگی از آن، سرگذشت خود او بود و بخشی وقایع عصر.
بلوا در این اثر وقایع اشخاص زنده را با سرگذشتی خیالی می آمیزد، سر گذشت چند نویسنده و یکی از دوستان را که به طور غم انگیزی در گذشته بود و بعضی از دشمنان شخصی را بصورتی استعاری در داستان وارد می کند .
رمان زن بینوا بیشتر به دنیای درون و ایمان مذهبی ارتباط دارد و نویسنده از زن فقیر تصویری مقدس ساخته است که از طرفی او را به بهشت زمینی و از طرف دیگر به روح القدس تشبیه می کند و هنگامی به روشنائی واقعی دست می یابد که در بینوائی مطلق وتنهائی محض بسر می برد .
آخرین جمله کتاب ، راز زندگی و آثار بلوا را آشکار می سازد: «تنها يك اندوه وجود دارد و آن این که انسان جزو قدیسان نباشد.” . داستان زن بینوا مورد تحسین بسیاری از نویسندگان قرار گرفت. موریس مترليك نامه ای برای بلوا فرستاد که در آن نوشته بود: ” تنها اثری است که در این روزها انتشار می یابد و در آن نشانه های ارزشمندی از نبوغ دیده می شود.” .
تنگدستی موجب شد که بلوا به کشور همسرش دانمارك مهاجرت کند اما او که کاتولیکی متعصب بود، نتوانست میان پروتستانهای دانمارك ادامه ی زندگی دهد. خود این موضوع را در کتاب هفده ماه در دانمارک آن را منعکس می کند. وی در راه بازگشت از دانمارک ، کتابی را نوشت تحت عنوان خود را متهم می کنم .
که نوشته ای هجوآمیز بود بر ضد اميل زولا ونمودار کينه او به مکتب ناتورالیسم بود. خاطرات بلوا با نامهای مختلف در هشت جلد انتشار یافت، از جمله یادداشتهای روزانه ام که دومین دفتر خاطرات اوست و ابتدا در روزنامه ها منتشر شد و چندین بار از آن تجدید چاپ بعمل آمد .
این اثر نیز خاطرات او را در مدت اقامت در دانمارک و حتی سه سال پیش از آن شرح می دهد و چنین می نویسد :
«پایان تبعید ما سعادت آمیز و آخرین ساعتهای ما در قطاری که ما را به سوی آلمان می برد، چه باشکوه بود ! شبی زیبا و روشن از تابستان اسکاندیناوی ، حتی آسمان برای نظارت ما نور می افشاند. پس از این اما ما در فرانسه رنج خواهیم برد.»
لئون بلوا که خودرا فرزند فرمانبردار کلیسا می نامید ، در واقع فرزند ناخلف کلیسا بود که همیشه از شفقت و اغماض کلیساییان بسیار دور بود، گذشته از استادان خود، نژاد انسان را به منتها درجه تحقیر و کلیسای کاتولیك را به پول پرستی متهم می کرد .
بلوا پول را چون میکروب واگیر دار می دانسته و ترقیات جهان را نشانه پایان عالم خلقت بیان می کرده است. نیروی تحقیر کردن در بلوا وزنه ای بود که به خشمش در برابر بدبختی تعادل می بخشید بلوا در درجه اعلای نویسندگی قرار گرفته و غنای کلمات تصویر های ذهنی ، تعبير ها و استعارات زیبا و الفاظ تراشیده و سنجیده، او را از استادان نثر زبان فرانسوی در عصر خود ساخته است. وی به تاریخ 3 نوامبر 1917 برای همیشه چشم از این دنیا فرو بست و به رنج های بی پایان خویش در زندگی پایان داد .
آثار لئون بلوا
- زن بینوا
- هفده ماه در دانمارک
- خود را متهم می کنم
- یادداشتهای روزانه ام
- دفتر خاطرات
- عرق خون
- داستان های حق ناشناسانه
مروری بر آثار لئون بلوا
نوشتن در باب بلوا ، کاری بسیار دشوار است. چرا که برای نوشتن از بلوا باید ابتدا خود را جای این شخصیت بزرگ و رنج دیده ی تاریخ ادبیات جهان بگذاریم و آن گاه زبان به سخن باز کنیم که او به چه میزان سختی های جهان را به جهان خرید و توانست آثاری ارزشمند خلق کند. او انسانی فقیر بود. البته این فقر او ریشه در بسیاری از مشکلات خانوادگی او داشت ، اما ذهنی ثروتمند و غنی داشت. بلوا در تمام سالهای زندگی خود مدام در برابر منتقدین قد علم می کرد و هر چه که می نوشت از سوی بسیاری از منتقدین مورد نقد قرار می گرفت .
اما تنها چندی پس از مرگ او ، زمانی که کتاب هایش توسط مردم زمانه ی خویش خوانده شد ، مورد تحسین قرار گرفت و به پیروزی های بزرگی در فروش کتاب هایش رخ داد ، اما دیگر برای او که در تمام عمر غم نان داشت ، فایده ای نداشت. سخن او با مردم زمانه اش ، سخن دیروز و امروز نبود ، بلکه بقول بسیاری از منتقدین ادبی ، او نویسنده ی فرداها بود. او مردم جامعه ی خویش را به خوبی می شناخت ، اما تنها چندی از آثار او به جامعه مربوط است و بیشتر سهم آثار او را نوشته های درونی او شامل می شود. در باب کتاب هایی که درباره ی جامعه نوشته است ، تنها می شود دو نکته عظیم را دید .
نخست آنکه انسان موجودی به ذات بی نوا است.او در جامعه ی خویش رنج های مردم را به چشم می دید و روی برگه های کاغذ خون گریه می کرد و آن اشک ها را تبدیل به جوهری برای نوشتن می کرد. اما نکته ی دوم آن بود که مردم هیچ گاه نمی توانند آنچنان که ادیان گفته اند و یا قدیسان از آن سخن بگویند ، پاک باشند. انسان ها امیال درونی ای دارن که برای رسیدن به آنها حاضرند بسیاری چیزها را زیر پا بگذارند ، حتی خودشان را . اما در باب کتاب هایی که تفکرات درونی و حدیث نفس اوست ، میتوان اینگونه گفت که بلوا در تمام سالهایی که در این جهان با رنج و سختی زندگی می کرده است ، از یک چیز دست نکشیده و آن جستجوی حقیقت درون خودش بوده است.در تمام آثار او می توان به وضوح این بلوای درونی بلوا را دید که چگونه تلاش می کند تا هر زمان خودش را به نقد بکشد و زندگی اش را کالبد شکافی کند. بسیاری حتی معتقدند که نوشتن برای بلوا بیش از شهرت یک دغدغه بوده است. دغدغه ای برای خودشناسی . گویی او باید خودش را میان کلمات تصویر می کرد تا بتواند آنچه را که در اعماق وجودش نهفته است برای دیگران نیز بیان کند. این تصویر کردن درون برای او تنها در قالب کلمات امکان پذیر بود و بازنشر آن برای مردم تنها به اشتراک گذاری تجربه ی زیست در دنیایی است که برای او هیچ شادی ای به همراه نداشت. در ادامه بخشی از جملات گران بهای او را که به طور اختصاصی توسط تیم مطالعاتی استاد تیموری ترجمه شده است ، با شما به اشتراک می گذاریم و امیدواریم که از آن لذت ببرید.
- یک جاهایی در قلب آدمی وجود دارد که دست هیچکس به آن ها نمی رسد. گاها حتی فکر می کنم که اصلا این جاها در قلب من وجود نداشته اند و در قلب هیچ آدم دیگری هم وجود ندارند. اما زمانی می فهمیم که وجود دارند که غم می گردد و می گردد تا که ضعیف ترین ، حساس ترین و در عین حال عمیق ترین جای قلبمان را پیدا می کند و در ان جا خانه می کند . این درست همان جایی است که گفتیم هیچکس دستش به آن جا هم نمی رسد. اشتباه می کردیم ، دست غم به آنجا می رسد.
سوالات متداول در خصوص زندگینامه لئون بلوا
1- لئون بلوا کیست ؟
لئون بلوا ، نویسنده ، ادیب و روزنامه نگار قرن نوزدهم فرانسه است که به تاریخ 11 جولای 1846 در نوتردام فرانسه به دنیا آمده است .
2- مهمترین آثار لئون بلوا را نام ببرید ؟
- زن بینوا
- هفده ماه در دانمارک
- خود را متهم می کنم
- یادداشتهای روزانه ام
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
[/av_textblock]
[av_comments_list av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” alb_description=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=” sc_version=’1.0′]
دیدگاهتان را بنویسید