مروری بر زندگینامه ی صائب تبریزی به همرا لیست آثاروشرحی برافکار و فعالیت هایش

[av_textblock textblock_styling_align=” textblock_styling=” textblock_styling_gap=” textblock_styling_mobile=” size=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” font_color=” color=” av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=” sc_version=’1.0′]
صائب تبریزی │ صد نویسنده برتر جهان
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است . در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند .
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” صائب تبریزی ” ،شاعر پارسی را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه صائب تبریزی
صائب تبریزی در سال 1000 در تبریز دیده به جهان گشود. پدر او یکی از تاجران به نام بود و از ملکت و دارایی بسیاری بر خودار بود. از این رو می توان گفت که صائب تبریزی در خانواده ای دیده به جهان گشود که به لحاظ مالی غنی بودند .
از سوی دیگر اما عمویش یکی از بزرگترین خوشنویسان روزگار بود و او نیز یعنی صائب تبریزی نیز به پیروی از همین عموی هنرمند ، کارش را با خوشنویسی آغاز کرده است. در واقع می توان بر اساس روایتی که شده است و حقایقی که درباره ی صائب وجود دارد منشا و سرچشمه ی ذوق هنری وی را همین عموی گرامی ایشان دانست. خانوادهٔ صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز عزیمت نموده و در محله عباسآباد اصفهان سکنی گزیدند، و این مردم را تبارزه (تبریزیهای) اصفهان میخواندند .
صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر مشغول گشت. در جوانی به سفر حج نایل آمد و در بازگشت به مشهد عزیمت نمود.صائب در سال ۱۰۳۴ ه.ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل سفر کرد. حکمران کابل، خواجه احسنالله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، به او بسیار احترام کرد. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز همسفر خویش کرد.در سال ۱۰۴۲ ه.ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان سکنی گزید .
شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملکالشعرایی اعطا کرد. صائب تبریزی شاعری کثیرالشعر بود، شمار اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت تخمین زده شده است.آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام قندهارنامه و دو سه قطعه، همگی غزل است .
افزون بر فارسی وی هفده غزل به ترکی آذربایجانی نیز دارد.صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی خوانده و نام گذاری شد. او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران همروزگارش استفاده کرده است .
نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازیهای ظریف و معنیهای بیگانه و باریک در شعر وی به چشم می خورد. ابیات غزل وی استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن رانده است.صائب را شاعر تکبیتها نیز لقب داده اند. از بیتهای مشهور اوست :
پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند
گندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا
همچو کاغذباد گردون هر سبکمغزی که یافت
در تماشاگاه دوران میپراند بیشتر
اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست
اشک کباب موجب طغیان آتش است
به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک
چه غم ز مویشکافان خردهبین دارم
پر در مقام تجربت دوستان مباش
صائب غریب و بیکس و بییار میشوی
صائب سوی چمن چو آب روان شو که غنچهها
چون ماهیان تشنه دهان باز کردهاند
صائب تبریزی هشتاد سال زیست و در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه.ق بودهاست. آرامگاه او در اصفهان، در محلهٔ لَنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. مقبرهٔ صائب در باغچهای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شدهاست، جای دارد .
آثار صائب تبریزی
- مرآت الجمال – ابیاتی در وصف معشوق است
- آرایش نگار – ابیاتی مربوط به آینه و شانه
- میخانه – اشعاری در باب می و میخانه
- واجب الحفظ – برگزیده غزلهایش
مروری بر آثار و اندیشه ها صائب تبریزی
صائب تبریزی را باید غرلسرایی عاشق و عارف نامید ، چرا که غرل های او دارای مرزی هستند که این مرز نشان دهنده ی عشق و عرفان توامان در کنار همدیگر است و اگر بخواهیم بررسی عمیق داشته باشیم به اشعار این شخص ، باید بگوییم که هر کدام از وجوه شعر او دارای یکی از بهترین رویکردهای موجود در دنیای شعر و شاعری است .
تلاشی که بسیاری از افراد در زمینه ی بیان دغدغه های شاعرانگی او کرده اند ، لاجرم به این مقدار منجر شده اند که او را یکی از متحولین در حوزه ی بنیادین شعر و غرل ایرانی معرفی کرده اند. اگر بخواهیم مروری داشته باشیم به شخصیت او و بخواهیم بگوییم که او چه خدماتی را به دنیای شاعران ارائه کرده است ، کار چندان دشواری نداریم ، اما از سوی دیگر مجال کلام ما بسیار محدود است ، چرا که ایشان آنقدر به ادبیات ایران خدمت کرده اند که نمی توان شرح این خدمات را بیان کرد ، آن هم در چنین مقاله ی محدودی ، بلکه نیاز به آن داریم که حتما نوع نگاه و نگرشمان را به این قضیه توامان با یک نگاه دانشگاهی و تحقیقی کنیم و زان پس به نتیجه ی مطلوب دست پیدا کنیم .
اما بهر طریق تیم مطالعاتی تیموری من باب وظیفه و هدفی که در باب آگاهی و اطلاع رسانی به تک تک عزیزان سرزمین ایران دارد ، یکی از غرلیات صائب را انتخاب کرده و سپس درک اجزای آن را برای شما دوستان آسان و میسر می کند و در خلال آن نیز به دغدغه های صائب تبریزی از سرایش اشعارش اشاره می کند .
رخسار جهانسوز تو بی پا و سرم کرد
نظاره زلف تو پریشان نظرم کرد
امید نجات من ازان زلف به خط بود
سر زد خط بیرحم و گرفتارترم کرد
فریاد که پیراهن نادیده یوسف
از شوخی نکهت چو صبا دربدرم کرد
فریاد ازان نرگس مستانه که هر گاه
رفتم که خبر یابم ازو بیخبرم کرد
شد مردمک دیده من گردش افلاک
تا تربیت عشق تو صاحب نظرم کرد
خورشید قیامت چگر تشنه لبان را
سیراب ز افشردن دامان ترم کرد
زان روز که افتاد به بالای تو چشمم
هر موی سنانی شد واز خود بدرم کرد
هرگز نشد از جلوه او سیر دو چشمم
این آب روان هر نفسی تشنه ترم کرد
از مرگ محال است شود تلخ دهانم
زان قند که لطف تو در آب گهرم کرد
از روسیهی نیست سزاوار سفیدی
چشمی که بد آموز به خواب سحرم کرد
هر خال ز رخساره او داغ غریبی است
آن حسن غریبی که چنین دربدرم کرد
دانسته قدم بر سرموری ننهادم
صائب فلک سفله چرا بی سپرم کرد
نخستین وجهی که باید در اشعار صائب تبریزی بدان اشاره داشت ذکر این نکته است که صائب تبریزی یکی از بزرگترین و بزرگ منش ترین افراد در غرلسرایی عرفانی است. چرا ؟ اگر شما همین غرل را به عنوان مشت نمونه خروار در نظر بگیرید ، می بیند که او نخستین کلماتی که در غزل خویش به کار برده است ، ذکر و وصف یک عشق عرفانی می کند و تا به انتها نیز این امر را ادامه دار می کند و چنان به وجوه و زیبایی های موجود در باب عشق عرفانی اشاره می کند که مو به تن آدمی سیخ می شود. یکی از دغدغه های برتری که صائب تبریزی در اشعار خویش دارد ، ذکر این نکته است که وی در تمامی جهان و هر آنچه که در اوست نقش رخسار خداوند را می بیند و می گوید که گرمای این عشق الهی آنچنان زیاد است که تمامی جهان را در آتش عشقی ویرانگر سوزانیده است.پس می توان نتیجه گرفت که صائب تبریزی ، نگاهی همه گیر به خداوند داشته است و از این رو می توان او را پیرو مکتب وحدت وجود دانست که جهان و هر چه در اوست را منتهی به یک نقطه و آن نقطه ی ذات که همان حق تعالی می باشد ، می بیند. دیگر دغدغه ای که در اشعار او می بینم ، مغهوم فراق و وصل است .
در واقع این مفعوم در شعر تمامی شعرای ما به طور واصحی شده است و صائب نیز از این دایره خارج نیست ، چرا که یکی از اصلی ترین ارکان و ستون های هر شعر ، مسائل درون فرهنگی یک شعر است. ایرانی ها و نوع نگاه ایران زمین به عشق ، حداقل در ادبیات به این نقطه منتهی می شود که وصال معشوق بالاترین نعمت و فراق او سخت ترین عقوبت برای یک عاشق است. اما مسئله ای که شعر صائب را با ویژگی والاتری روبرو می کند ، ذکر این نکته است که صائب نگاهش به فراق بر خلاف بسیاری از دیگر شعرای عرفانی ما دردناک و همراه با سختی نیست. بلکه نوع نگاه صائب تبریزی به این مسئله ، نگاهی است ، پر معنا که باز هم معشوق را در همه حال می طلبد و خواهان اوست ، حتی اگر وصالی به او نیابد .
در جایی از این شعر به این نکته اشاره می کند که : ” فریاد از آن نرگس مستانه … ” . در واقع او به صراحت می گوید که در مسیر سیر و سلوک و رسیدن به آنچه که او خواهان آنست ، تنها چیزی که او می داند و به آن معتقد است ، این است که هر بار باید به جستجوی یک عشق بلند مرتبه بیشتر و بیشتر ، مصمم قدم برداشت .
چرا که انسان عاشق هیچگاه شکوه و شکایتی نمی کند و تنها عملی که ممکن است از او سر بزند ، آه و فریادی است که از دوری می کشد و این ها همه نشان از عشق است. البته بسیاری از افراد هم هستند که صائب را یک شاعر عاشقانه می دانند و عشق او را کاملا زمینی می بیند. اما به نظر ما این یک هنر است که شاعری طوری شعر بگوید که مرز بین عرفانی بودن و یا زمینی بودن شعرش مشخص نباشد. در ادامه یکی دیگر از قطعات زیبای او را با هم مرور می کنیم :
چندان که خواب صبح بود بر جوان لذیذ
بیداری شب است به صاحبدلان لذیذ
پیکان آبدار تو چون میوه بهشت
گردیده است زخم مرا در دهان لذیذ
هست از طعام لذت اطعام بیشتر
بر میزبان خورش شود از میهمان لذیذ
از باده جنون سر هر کس که گرم شد
سنگ ملامت است چو رطل گران لذیذ
آن تیغ آبدار در آغوش زخم من
در کام تشنه است چو آب روان لذیذ
اندیشه از عتاب ندارم که می شود
دشنام تلخ ازان لب شکر فشان لذیذ
در پای نخل میوه دهد لذت دگر
دشنام روبرو بود از دلستان لذیذ
ماهی ز آب بحر ندارد شکایتی
باشد شراب تلخ به میخوارگان لذیذ
این چاشنی که دست ترا هست می شود
چون نیشکر خدنگ تو در کام جان لذیذ
هر کس به کیمیای قناعت رسیده است
در کام او بود چو هما استخوان لذیذ
در کام قانع آب حیات است نان خشک
بی نان خورش به منعم اگر نیست نان لذیذ
آن مست ناز سوخت دلم را ز انتظار
غافل که این کباب بود خونچکان لذیذ
صائب ز فیض چاشنی عشق گشته است
اشعار آبدار تو در هر دهان لذیذ
سوالات متداول در خصوص زندگینامه صائب تبریزی
1- صائب تبریزی کیست ؟
صائب تبریزی در سال 1000 در تبریز دیده به جهان گشود . پدر او یکی از تاجران به نام بود و از ملکت و دارایی بسیاری بر خودار بود . از این رو می توان گفت که صائب تبریزی در خانواده ای دیده به جهان گشود که به لحاظ مالی غنی بودند .
2- آثار صائب تبریزی را نام ببرید ؟
- مرآت الجمال – ابیاتی در وصف معشوق است
- آرایش نگار – ابیاتی مربوط به آینه و شانه
- میخانه – اشعاری در باب می و میخانه
- واجب الحفظ – برگزیده غزلهایش
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
[/av_textblock]
[av_comments_list av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” alb_description=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=” sc_version=’1.0′]
دیدگاهتان را بنویسید