مروری بر زندگینامه هانس کریستیان آندرسن ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

[av_heading heading=’هانس کریستیان آندرسن و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید’ tag=’h1′ link_apply=” link=” link_target=” style=’blockquote modern-quote modern-centered’ size=” subheading_active=” subheading_size=’15’ margin=” padding=’10’ color=’custom-color-heading’ custom_font=’#000080′ custom_class=” admin_preview_bg=” av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” av-medium-font-size-title=” av-small-font-size-title=” av-mini-font-size-title=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” av_uid=’av-2g3c57′][/av_heading]
[av_hr class=’custom’ height=’50’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-fat’ custom_width=’200px’ custom_border_color=’#650077′ custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=’#ffd900′ icon=’ue8d1′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkxzumvj’ admin_preview_bg=”]
[av_one_full first min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ link=” linktarget=” link_hover=” padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background=’bg_color’ background_color=” background_gradient_color1=” background_gradient_color2=” background_gradient_direction=’vertical’ src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’ animation=” mobile_breaking=” mobile_display=” av_uid=’av-ao586′]
[av_textblock size=” font_color=” color=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” av_uid=’av-jkwv90be’ custom_class=” admin_preview_bg=’rgb(255, 255, 255)’]
در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با هانس کریستیان آندرسن (Hans Christian Andersen) پس با ما همراه باشید
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است.
در فراز و فرود این دشت عظیم ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این هم صحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” هانس کریستیان آندرسن ” ، نویسنده ی دانمارکی را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه هانس کریستیان آندرسن
هانس کریستیان آندرسن دوم آوریل ۱۸۰۵ در شهر ادنسه دانمارک متولد شد.
زادروز آندرسن روز جهانی کتاب کودک نامگذاری شده است او نویسنده مشهور دانمارکی است،محبوبترین آثار او میتوان از پری دریایی کوچولو، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
کتاب جوجه اردک زشت را در وصف حال خودش نوشت. او شخصیتهای داستانهایش را از میان افراد پیرامونش انتخاب میکرد.
خانوادهی او ادعا دارند که از خانوادههای اصیل دانمارک هسته ولی طی تحقیقات بهعملآمده ادعای آنها رد شده است گرچه میتوان گفت که با خانوادهی سلطنتی ارتباط کاری داشتهاند.
پادشاه به اندرسن علاقهمند بود و مخارج تحصیل او را بر عهده گرفت و اینها زمینهی شایعاتی مبنی بر اینکه اندرسن فرزند نامشروع پادشاه است را فراهم آورده بود.
او از کودکی به ادبیات و تئاتر علاقهمند بود، آثار شکسپیر را از بر میکرد و با عروسکهای چوبی نمایش اجرا میکرد.
هوش و قدرت تخیل او بسیار قوی بود. او در ۱۱ سالگی پدرش را از دست داد.
برای امرارمعاش بهعنوان شاگرد نزد یک خیاط و بافنده کارکرد، بعدازآن در کارخانه تولید سیگار مشغول بهکار شد.
در ۱۸۱۹ به کپنهاگ رفت و وارد تئاتر شد. او صدای زیبایی داشت و توانست در تئاتر سلطنتی دانمارک مشغول بهکار شود، ولی پس از مدتی صدای خود و به دنبالان کار خود را از دست داد.
یکی از همکارانش عقیده داشت که اندرسن دارای استعداد شاعری است، او این عقیده را دنبال کرد و شروع به نوشتن کرد.
اولین کتاب داستان اندرسن بانام شبح قبر پالناتکه در ۱۸۲۲ منتشر شدژوناس کالین که تصادفاً با اندرسن آشنا شده بود، اورا به مدرسه دستور زبان اسلاگلس فرستاد و مخارج مدرسه او را به عهده گرفت.
او تا سال ۱۸۲۷ در مدرسه دستور زبان درس خواند. اندرسن اذعان دارد که تلخترین سالهای عمرش را دران مدرسه گذرانده است.
او به خاطر بزرگتر بودن و عدم جذابیتش از سوی همکلاسیهایش مورد اهانت قرار میگرفت.
او بعدها زبان اسکاندیناوی انگلیسی والمانی را آموخت. او در ۶۷ سالگی بر اثر افتادن از تخت بهشدت آسیب دید.
و سه سال بعد در کپنهاگ در خانهی دوست صمیمیاش درگذشت. و در کپنهاگ به خاک سپرده شد.
او پیش از مرگش درخواست ساخت آهنگی برای مراسم تدفینش را داده بود، آندرسن چنین گفته بود:
«بیشتر کسانی که در مراسم تدفین مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند، ضربات موسیقی را برای قدمهای کوچکشان هماهنگ کن “.
آثار هانس کریستیان آندرسن
- پری دریایی کوچولو
- بندانگشتی
- جوجه اردک زشت
- زندگی من
- ملکه برفی
- دخترک کبریت فروش
- لباس جدید امپراتور
مروری بر آثار و اندیشه ها هانس کریستیان آندرسن
به دیدگاه بسیاری از منتقدان ادبی، آندرسن پدر علم رماننویسی کودک و نوجوان است. حقیقتاً نیز آندرسن سهم بسزایی در تولید کتابهای مخصوص کودکان و نوجوانان داشته است.
اگر بخواهیم حقیقت خدمات آندرسن را به جامعه ادبی و جامعهی کودکان و نوجوانان بگوییم، ذکر همین نکته بس است که او نگرش داستان نویسان کودک را از داستاننویسی برای سرگرمی به داستاننویسی جدی و هدفمند در حوزهی کودک تغییر داد.
تا پیش از او عمدهی داستان نویسان کودک همگی بهعنوان سرگرمی و از روی تفنن به داستاننویسی میپرداختند اما آندرسن این بنا را ویران کرد و معتقد بود که کودک ظرفیتی بالا دارد و نوشتههای ما بر روی او تأثیر خواهد گذاشت.
از نگاه آندرسن، هر کلامی که برای کودک خوانده میشود، مانند بذری در او جای میگیرد.
این کلام آندرسن باعث شد که نویسندگی کودک و نوجوان به طرز عجیبی متحول شد. از درونمایه آثار ادبی او نیز اینچنین پیداست که او تماموقت خود را صرف تربیت کودکانی بااخلاق و مهربان کرده اوست.
آنچه تا به امروز دربارهی کریستن آندرسن واضح و مبرهن است، این است که بیش از نیمی از کودکان دنیا با داستانهای او و با کلمات او بزرگشدهاند.
آندرسن کودک را یک زمین حاصل خیر میدید و روایت داستانی را چون بذر و معتقد بود که اگر کودک در سنین خردسالی و بعدها در نوجوانی با خوراک محتوایی خوب ازلحاظ داستانی روبرو شود، آنگاه میتوان به جامعه ای اخلاق مدار و همچنین پر از عشق و مهر امیدوار بود.
سبک نگارش او آنچنان گیرا و زیبا است که هر کودکی را به وجد میآورد و هر کودکی در قبال شنیدن آثار او متأثر از باورهای او شده و او را بهعنوان یک نویسنده و قصه گوی فوقالعاده میشناسد.
شاید باورتان نشود اما قصهی معروف دخترک کبریت فروش، اثری از آثار آندرسن است. او در این داستان به ارزش محبت پرداخته است.
از نگاه او هیچگاه هیچ عیبی شامل یاددادن مسائلی نظیر فقر و.. به کودکان وجود ندارد.
بلکه او معتقد است که باید کودک را از ابتدا با یک واقعیت روبرو کرد و راه درست برخورد با واقعیت را به او آموخت.
او هیچگاه دنیای رؤیایی برای کودکان نساخته و همهچیز را منطبق بر واقعیات جامعه و در قالب خیال به کودکان میآموزد. او بزرگترین آموزگار ناشناختهی کودکان جهان است.
در باب اندیشههای او هر چه بخواهیم بگوییم کم گفتهایم.
همچنین بهپاس ارزش آثار او و یادبود سالیان سال همت او در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان جشنوارهای بانام او برگزارشده و جایزهی آندرسن در بخش نویسندگی و تصویرگری درزمینهی ادبیات کودک و نوجوان اهدا میشود.
اگر آثار آندرسن را خواندهاید و یا اینکه هوای کودکی کردهاید میتوانید با خوانش مجدد آثار او این مهم را برای خودتان فراهم کنید.
همچنین ما در زیر خلاصهای دخترک کبریت فروش را برایتان آوردهایم که میتوانید مطالعه کنید و لذت ببرید.
“هوا خیلی سرد بود و برف میبارید. آخرین شب سال بود. دختري کوچک و فقیر در سرما راه میرفت. دمپاییهایش خیلی بزرگ بودند و برای همین وقتی خواست باعجله از خیابان رد شود دمپاییهایش از پایش درآمدند.
ولی توانست یک لنگه از دمپاییها را پیدا کند.. پاهايش از سرما ورمکرده بود. مقداری کبریت برای فروش داشت ولی در طول روز کسی کبریت نخریده بود.
سال نو بود و بوی خوش غذا در خیابان پیجیده بود.. جرات نداشت به خانه برود چون نتوانسته بود حتی بک کبریت بفروشد و میترسید پدرش کتکش بزند.
دستان کوچکش از سرما کرخ شده بود شاید شعله آتش بتواند آنها را گرم کند یک چوبکبریت برداشت و آن را روشن کرد، دختر کوچولو احساس کرد جلوی شومینهای بزرگ نشسته است پاهایش را هم دراز کرد تا گرم شود اما شعله خاموش شد و دید تهمانده کبریت سوخته در دستش است کبریت دیگری روشن کرد خود را دراتاقی دید با میزی پر از غذا. خواست بهطرف غذا برود ولی کبریت خاموش شد .
سومين کبریت را روشن کرد، دید زیر درخت کریسمس نشسته، دختر کوچولو میخواست درخت را بگید ولی کبریت خاموش شد.
ستاره دنبالهداری رد شد و دنباله آن در آسمان ماند. دختر کوچولو به یاد مادربزرگش افتاد. مادربزرگش همیشه میگفت: اگر ستاره دنبالهداری بیافتد یعنی روحی بهسوی خدا میرود.
مادربزرگش که حالا مرده بود تنها کسی بود که به او مهربانی می کر. دخترک کبریت دیگری را روشن کرد.
در نور آن مادربزرگ پیرش را دید. دختر کوچولو فریاد زد:مادر بزرگ مرا هم با خودت ببر. او باعجله بقیه کبریتها را روشن کرد زیرا میدانست اگر کبریت خاموش شود مادربزرگ هم میرود. همانطور که اجاق گرم و غذا و درخت کریسمس رفت.
مادر بزرگ دختر کوچولو را در آغوش گرفت و با لذت و شادی پرواز کردند بهجایی که سرما ندارد.
فردا صبح مردم دختر کوچولو را پیدا کردند. در حالیکه یخ زده بود و اطراف او پر از کبریتهای سوخته بودند.
همه فکر کردند که او سعی کرده خود را گرم کند،ولی نمیدانستند که او چه چیزهای جالبی را دیده و در سال جدید با چه لذتی نزد مادربزرگش رفته است.”
داستان دخترک کبریت فروش از هانس کریستین آندرسن
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
[table id=1 /]
[/av_textblock]
[av_hr class=’full’ height=’25’ shadow=’shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’50px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkwsj39t’ admin_preview_bg=”]
[av_textblock size=” font_color=” color=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” av_uid=’av-jkwrebve’ admin_preview_bg=”]
نویسنده و گوینده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
[/av_textblock]
[/av_one_full][av_hr class=’invisible’ height=’25’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’50px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’30px’ custom_margin_bottom=’30px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-jkwsj39t’ admin_preview_bg=”]
[av_comments_list av_uid=’av-bssym’]
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام … هانس کریستین اندرسون برای من شخصیت خیلی مهم و تاثیرگذاری هست … از شما ممنونم که این مقاله جذاب رو منتشر کردید و دخترک کبریت فروش رو هم آخر مقاله اضافه کردید … لذت بردم …
سلام و ادب
بسیار خوشحالیم که توانستیم به شما کمک کنیم