مروری بر زندگینامه ماکسیم گورکی ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با (Maxim Gorky) پس با ما همراه باشید.
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در فراز و فرود این دشت عظیم ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این هم صحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” ماکسیم گورکی ” ، نویسنده ی انگلیسی و خالق کتاب ” مادر” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه ماکسیم گورکی
آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف شناختهشده بانام ماکسیم گورکی، بنیانگذار سبک ادبی واقعگرایی سوسیالیستی و فعال سیاسی اهل روسیه بود.
در ۲۸ مارس ۱۸۶۸ متولد شد و در ۱۱ سالگی پدر و مادرش را از دست داد و مادربزرگش سرپرستی او را پذیرفت.
تااینکه یک سال بعد از خانه گریخت. و بعد از آن یک خودکشی ناموفق داشت.
او پیش از نویسندگی در جایجای امپراتوری روسیه سفر کرد و شغلهای مختلفی را امتحان کرد و با کوله باری از تجربه به نویسندگی روی آورد و تأثیر این تجربیات در آثار او هویداست.
او ۵ بار کاندید جایزه نوبل شد.
پرآوازهترین آثار او در اعماق، مادر، بیست وشش مرد ویک دختر، آوای مرغ طوفان، کودکی من، ولگردها و فرزندان خورشید است.
او در خاطراتش از ارتباطش با تولستوی و چخوف یادکرده است.
او در روزنامههای ایالتی بانام مستعار روزنامهنگاری میکرد و همزمان در تفلیس در روزنامه قفقاز کار میکرد.
در سال ۱۸۹۸ اولین کتاب منتشرشده از گورکی (مقالات و داستانها) با استقبال بینظیری روبه روشد.
و آغازگر حرفهی نویسندگی برای او شد. گورکی در تلاش بود تا با نوشتههایش جهان را تغییر دهد. او در آثارش به توصیف و تحلیل زندگی فرودستان میپرداخت.
و سعی میکرد انسانیت مردم فرودست را به تصویر بکشد.
محبوبیت گورکی به خاطر این بود ک وی یگانه صدای ادبی فرودستترین قشر جامعه و از افراد خواهان دگرگونی سیاسی و اجتماعی روسیه است.
همکاری او با جنبش سوسیالدموکرات مارکسیستی موجب شناختهتر شدن او میان روشنفکران و قشر زحمتکش جامعه شد.
گورکی یکی از فعالان جنبش سوسیالدموکرات مارکسیستی و مخالف حکومت تزار بوددر ۱۹۰۲ گورکی بهعنوان عضو افتخاری فرهنگستان ادبیات روسیه انتخاب شد ولی نیکلاس تزار دوم این حکم را لغو نمود.
در اعتراض به این عمل آنتون چخوف و ولادیمیر کورلنکوفرهنگستان را ترک نمودند.
گورکی بخشی از عمرش را در تبعید به سر برد و در سال ۱۹۳۲ به دعوت استالین به اتحاد جماهیر شوروی برگشت و سپس نیز در ۱۹۳۶ از دنیا رفت.
آثار ماکسیم گورکی
رمان
- چلکاش
- سه رفیق
- مادر
- یک اعتراف
- زندگی ماتوی کوژمیاکین
- تجارت آرتامانوف
اتوبیوگرافی
- دوران کودکی
- دانشکدههای من
- در جستجوی نان
داستان کوتاه
- مالوا
- ماکار چودرا
- بیست و شش مرد و یک دختر
درام
- در اعماق
- فوما گوردیف
- در جهان
- ادبیات از نظر گورکی
- زندانبان
- خاطرات من
- استادان زندگی
- خرده بورژواها
- خرده بورژواها
- ولگردها
- یک شب پاییزی
- انگلستان و انقلاب روسیه
- ارباب
- کلیم سامگین
- میراث
- نهم ژانویه
مروری بر آثار و اندیشه ها ماکسیم گورکی
گورکی را نویسندهی تهیدستان خواندهاند. او در تمامی آثارش نقشی از تهیدستی و درماندگی قشر ضعیف جامعه را به تصویر کشیده است، اما با روایتی متفاوت.
گورکی در آثارش برخلاف دیگر نویسندگان فقرا را انسانهای شریف میداند.
او از دل سادگی و انسانیت آنان حرف میزند و با آنان همنشین میشود.
از دیدگاه گورکی فقر به انسان نعمات بزرگی میدهد.
از جملهی آن نعمتها این است که انسان دارای بخششی عظیم میشود. انسان فقیر از نگاه گورکی انسانی آزاده است.
او معتقد است انسان زمانی به درجهی رهایی میرسد که از آزادگی برخوردار باشد و آزادگی یعنی رهایی از بند هر آنچه انسان را به این کره خاکی متصل میکند.
از دیگر نظریات گورکی که در آثار او خصوصاً مادر میتوان به آن اشاره کرد، عشق است. عشق از نگاه کورگی هیچگاه در چیزی خلاصه نمیشود.
عشق را میتوان در انسانها، حیوانها، گیاهان و سایرین نیز مشاهده کرد.
از نگاه گورکی انسان تنها موجودی نیست که عشق میورزد بلکه یک دانهای که از دل خاک میروید نیز صاحب عشق است.
از دیگر دیدگاههای او تلاش برای آزادی و آزادگی بشر است. گورکی سعی میکند انسان را بهتماممعنا خارج از هرگونه جبری ببینید.
انسان از نگاه گورکی آنگاه به انسانیت دچار میشود که بتواند آزادانه بی اندیشد و آزادانه عمل کند.
درواقع او معتقد بود انسانهایی که دربند اسارت هستند، چه ازلحاظ اجتماعی و چه از جنبههای دیگر، از نعمت آزادی انسانی محروماند.
این گفتههای او آنچنان بیداری و هوشیاری در ملتها ایجاد کرد که دولت روسیه او را بهعنوان یک دشمن شناخت و هیچگاه او را به رسمیت نشناخته و حتی در بازهای از عمر او را تبعید کرده است.
او بیداری ملی را برای روسیه به ارمغان آورد و در این راه بسیار تاوان داد. اگر بخواهیم سری به زندگی و آثار او بزنیم رنگ زیبای انسانیت را خواهیم دید.
این مهمترین مشخصه در آثار گورکی است.
گورکی همچنین آثاری دارد که به زندگینامهی خود پرداخته است. در این زندگینامهها او به تجربیاتی که با آنها روبرو شده است میپردازد و هرکدام از آنها را در دل سطرهای کتابش جایداده است.
گورکی درراه رسیدن به یک زندگی آزاد و آرام بسیار تاوان داده است. او در کتاب ” در جستجوی نان” به رنجها و مصائبی که در جامعهی غمبار خویش کشیده است اشاره میکند و باید به این نکته اشاره کرد که گورکی تجلی تمام تجربیات خویش را در تمامی داستانهایش به تصویر کشیده است و هیچگاه خیال او از تجربیات او جدای نبوده است.
در زیر بخشی از رمان آزادیجویانهی ” مادر ” را خواهید خواند. این رمان یکی از بهترین آثار اوست و در دنیا بسیار مخاطب دارد.
یکی از ویژگی آثار گورکی تصویرگری فوقالعادهی آن به وسیلهی کلام بوده است.
به همین دلیل بسیاری از کارهای او چه از دیدگاه هنری و چه از دیدگاه ادبی مورد اقتباس بسیاری از هنرمندان و نویسندگان واقعشده است.
راز ماندگاری آثار گورکی را میتوان حتی در فیلمهای ساختهشده از آثارش دید. او همرنگ باورهای آزادی طلبانه ی خویش بود و در کنار مردم زندگی میکرد.
تلاش او چیزی جز آگاهی مردم نبود. و اینها همه شاهکلیدهای ماندگاری او در دنیای ادبیات است.
او همچنین به سبب گفتوگو و رابطهی بسیار نزدیک با بزرگان ادبیات روسیه توانسته است جایگاه خوبی را در میان مردم روسیه پیدا کند.
امروزه آثار گورکی را میتوان در تمامی کتابفروشی دنیا یافت و آنان را موردمطالعه قرارداد و از این مرد آزاداندیش بسیار آموخت.
“….. مادر دست و سف و دست یک نفر دیگر را گرفت. بغض در گلویش پیچیده بود اما گریه نمیکرد.
با صدایی لرزان گفت: “بچههای من. “. لبخند صورت آیله گون و سف چیکف را روشن میساخت.
درحالیکه با کلماتی مبهم میغرید و دست را به سرنا پرچم آزادی دراز کرده بود به آن نگاه میکرد.
ناگهان مادر را در آغوش کشید و بوسید و شروع به خندیدن کرد. آندره با صدای نرم و خوشآهنگ بر زمزمهی مبهم جمعیت تسلط بافت و گفت: «ما به نام خداوند جدیدی برخاستهایم.
خداوند نور و حقیقت، خداوند عقل و نیکی! رفقا! ما به جهان میرویم که راه طولانی و سختی خواهد بود! هدف دور است اما تاجهای خار نزدیک کسانی که منکر نیروی حقیقت، اند؛ کسانی که شهامت ندارند از آن تا پای مرگ، دفاع کند، کسانی که اعتماد به نفی ندارند و از رنج میترسند، دنبال این کارنمایند. ما فقط کسانی را میخواهیم که به موفقیت ما معتقدند.
آنهایی که هدف ما را نمیبینند نباید دنبال ما بیایند زیرا غم و رنج در انتظارشان هست. رفقا صفوف خود را فشرده کنید. پاینده باد اول ماه مه، زندهباد جشن مردمان آزاد! جمعیت بازهم متراکمتر گردید.
پاول پرچم را تکان داد و پرچم باز شد و در حالتی که آفتابپهن و سرخ آن را روشن میساخت به اهتزاز درآمده فدیا مازین با صدایی رسا گفت: «دنیای کهنه را ترک میکنیم ام صدا مانند موجی در هوا پیچید، گردوخاک پاهایمان را تکان دهیم.”. مادر با تبسمی سوزان خود را پشت سر قدیا جای داد. پارلر آندره در صف اول بودند.
صدایشان را میشنید آندره و پاول فریاد میزدند: «به پا خیزای تودهی کارگر، بشورید ای مردم گرسنه…. “.
بخشی از رمان مادر اثر ماکسیم گورکی
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
نویسنده و گوینده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
دیدگاهتان را بنویسید