مروری بر زندگینامه انیاتسیو سیلونه ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

سیلونه : در این بخش از زندگینامه نویسندگان آشنا می شویم با نویسنده زیر :
انیاتسیو سیلونه و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید
تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند .
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این هم صحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم .
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” انیاتسیو سیلونه ” ، نویسنده ی ایتالیایی و خالق کتاب” نان و شراب ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند .
زندگینامه سیلونه
انیاتسیو سیلونه که نام واقعی او سکوندو ترانکوئیلی است روز اول مه سال 1900 میلادی در یکی از روستاهای استان محروم آبروتس ایتالیا چشم به جهان گشود. پدرش خرده مالک و مادرش بافنده بود. سیلونه دوران کودکی را در فقر و تنگدستی سپری کرد. به دنبال بحران باغداری ایتالیا در سالهای نخستین قرن بیستم، پدرش چندسالی به برزیل عزیمت کرد و تمام دارایی خانواده در این سال ها به فروش رفت. در 1915 به علت زلزله بخش عمدهای از زادگاه سیلونه را ویران گشت که باعث شد او پدر و مادر و خانهاش را از دست بدهد.اندکی پیش از پایان جنگ اول جهانی، سیلونه که تحصیلات دبیرستانی خود را در مدرسههای خصوصی و زیر نظر کشیشها کسب کرده بود، ترک تحصیل کرد و به صحنه پرآشوب فعالیتهای سیاسی قدم نهاد .
سیلونه در هفده سالگی به سوسیالیستهای ایتالیایی پیوست که با جنگ مخالف بودند و این آغاز مبارزههای سیاسی سیلونه بود که تا پایان عمر او ادامه یافت. از همین تاریخ، فعالیتهایش را در زمینه روزنامهنگاری و ادبیات شروع کرد. نخستین نوشتههای سیلونه مقالاتی بود که برای روزنامه ارگان حزب سوسیالیست ایتالیا قلم زد تا سوءاستفادهها و تخلفات مقامات دولتی مأمور بازسازی مناطق زلزلهزده زادگاهش را برملا کند .
در پی این مقالهها، هفتهنامه جوانان حزب سوسیالیست، سیلونه را برای خبرنگاری انتخاب کرد. اندکی پس از آن به دبیری فدراسیون کارگران روزمزد کشاورزی استان آبروتس دست یافت. یک سال بعد را در کنار این فعالیت، به رم رفت تا هم تحصیلات نامنظمش را ادامه دهد و هم دوست نزدیک و همکار “آنتونیو گرامشی” شود.در ۱۹۲۱ به حزب کمونیست ایتالیا پیوست و با دستگاه فاشیستی موسولینی به مبارزه پرداخت .
در ۱۹۲۷ سفری به شوروی کرد و پس از بازگشت از آن سفر مانند همکاران دیگر خود آندره ژید و آرتور کوستلر و غیره راه مستقلی را پی گرفت، چنانکه در ۱۹۳۰ از حزب کمونیست استعفا داد. وی به علت فعالیت های سیاسی مجبور بود در ۱۹۳۰ به سوییس بگریزد و شاهکارهای خود مانند «نان و شراب» و «فونتامارا» و «کشت زیر برف» و «یک مشت توت» و «راز لوکا» و «روباه و گلهای کاملیا» را در آن دیارقلم زد. سیلونه در زمان جنگ جهانی دوم به وطن خود بازگشت و در نهضت زیرزمینی ضد فاشیسم علیه حکومت موسولینی به مبارزه پرداخت.در سال ۲۰۰۰ دو تاریخ نگار ایتالیایی به نامهای داریو بیوچا و مارو کانالی اسنادی را افشا ساختند که نشان میداد سیلونه از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۰ با نام مستعار سیلوستره برای پلیس فاشیستی ایتالیا خبرچینی میکرده است. انتشار این اسناد جنجال فراوانی برانگیخت. مطابق این اسناد پیوستن سیلونه به حزب کمونیست به قصد نفوذ در این سازمان بود، و او در دستگیری بخشی از رهبران حزب کمونیست نقش مهمی را بازی کرد.
آثار سیلونه
- فونتامارا
- نان و شراب
- مدرسهٔ دیکتاتورها یا مکتب دیکتاتورها
- دانهٔ زیر برف
- خروج اضطراری
- یک مشت تمشک
- ماجرای یک پیشوای شهید
- راز دل لوکا
مروری بر آثار و اندیشه ها سیلونه
سیلونه را باید نویسنده ی قشر روشنفکر دانست. او به جرئت یکی از ارزنده ترین تریبون های قشر روشنفکری در دنیای نویسندگی بوده است. سیلونه ، انسانی درون گرا بود و تفکر را در زندگی بیش از هر مسئله ی دیگری ستایش می کرد. اگر بخواهیم مروری بر آثار او داشته باشیم باید چنین بگوییم که دغدغه های روحی او ، در تمامی نوشته های او متجلی شده اند. یکی از رویکردهایی که در عصر نوین نویسندگی در سرتاسر جهان ، رواج یافت ، نوشتن در باب تفکرهای سیاسی و نقش آنها در جامعه بوده است. سیلونه نیز در این رده از نویسندگان قرار دارد. نخستین دغدغه ای که سیلونه همیشه از آن صحبت به میان آورده است ، دغدغه ی مردم اجتماع بوده است .
سیلونه در اکثریت قریب به اتفاق آثارش ، زندگی مردم اجتماع خود را در دوره های مختلف ، نتحت حکومت های مستبد را بررسی کرده است. آنچه که او را از سایرین متمایز می کند این است که سیلونه نه تنها دغدغه های اجتماعی داشته است ، بلکه خود نیز در دل این دغدغه ها زیسته است و این امر باعث شده است که او نوشته هایی را خلق کند که همگی روایتی صادقانه از تاثیر حکومت ها بر زندگی مردم می باشند. دومین دغدغه ای که می توان در بسیاری از آثار سیلونه مشاهده کرد ، ذکر این نکته است که سیلونه ، انسان را یک موجود بسیار ارزشمند اما فراموش شده می داند .
سیلونه در رمان یک مشت تمشک به این موضوع بسیار اشاره می کند. در این رمان ارزنده او به نقش انسان در تفکرات سیاسی اشاره می کند و بدین هدف می پردازد که انسان ها اگر در زیر شاخه های تفکر حکومتی قرار گیرند ، آنگاه محکوم به تباهی خواهند بود ، چرا که انسان طاقت حیس ندارد و انسان یک مفهوم آزاد است و آزادگی را بیش از هر چیز می ستاید. سیلونه ، دانش بالایی در علوم سیاسی داشت و خود نیز از سیاسیون زمان خود بوده است. درک بالای او سیاست و همچنین درک بالای او از علوم جامعه شناسی و در ادامه زندگی با مردم عصر خویش ، ساختاری را در نویسندگی او تشکیل داده است که نوشته های او هنوز پس از گذر سال ها ، همچنان جاودانه است. قلم او استحکام، شیوایی و فصاحت قلم کلاسیکها را دارد .
از این لحاظ سیلونه یک نویسنده به تمام معنا کلاسیک است چرا که با استفاده از کمترین لغات و تنها با نوشتن چند خط، باورپذیر ترین توصیفها را در کمال شیوایی کلام تصویر میکند. وقتی به قدرت نویسنده واقف میشویم که میبینیم در سراسر کتاب هایش یک نبوغ و تخیل حقیقی و یکدست وجود دارد و همه شخصیت ها به خوبی این توانایی را دارند که اندیشههای خود را بیان کنند. این پختگی فکر تقریباً در تمام کارهایش دیده میشود. اگر دقت کرده باشید رمانهایش مثل تئاتر هستند و نمایش نامههایش مثل رمان، این به خاطر جوشش زندگی در اندیشههای این نویسنده ی بزرگ است. اگر بخواهیم حقیقت امر را بگوییم این است که سیلونه به مانند معدود نویسندگانی در تاریخ ، آنچنان اندیشه های فراخی داشته است که هیچ قالبی برای او به تنگ نمی آمده و هیچ قالب نوشتاری نیز ظرفیت رمان های او را نداشته است.
در زیر بخش هایی از رمان نان و شراب اثر سیلونه را با هم مطالعه می کنیم:
پدرم الکلی بود و در سن چهل سالگی مرد. چند هفته قبل از مرگش، یک شب مرا به نزد خود خواند و تاریخچهی زندگی خود را برای من حکایت کرد، یعنی تاریخچهی شکستش را. ابتدا از مرگ پدرش، یعنی پدربزرگم با من شروع به صحبت کرد. پدرش به او چنین گفته بود: “من فقیر و ناکام میمیرم، ولی همهی امیدم به تو است، شاید تو بتوانی آنچه را که زندگی به من نداده است، از او بگیری!” پدر من نیز وقتی حس کرد که اجلش فرا رسیده است به من گفت که حرفی به جز تکرار آنچه پدرش به او گفته بوده است، ندارد: “من نیز ای فرزند عزیزم، اینک فقیر و ناکام میمیرم. امیدم به تو است و آرزومندم بتوانی آنچه را که زندگی به من نداده است، تو از او بگیری! “بنابراین آرزوها هم مثل بدهیها از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. من اکنون سی و پنج سال دارم، و میبینم در همان نقطهای هستم که پدر و پدربزرگم بودند .
من نیز آدمی هستم شکست خورده و زنم پا به زا است. فقط همین حماقتم باقی هست که معتقد شوم، فرزندم خواهد توانست آنچه را که زندگی به من نداده است از او بگیرد. من میدانم که او نیز نخواهد توانست از این سرنوشت محتوم بگریزد، او نیز از گرسنگی خواهد مرد، یا از آن بدتر نوکر دولت خواهد شد!
و در ادامه بخشی از کتاب ” یک مشت تمشک ” یکی از شاهکارهای پرطرفدار سیلونه در ایران را نیز با هم مطالعه می کنیم. در این رمان شما می توانید چهره ی دو رو و سنگدلانه ی حکومت های فاشیستی را به تماشا بنشینید:
ملاقات بین این دو ، ساده و رقت انگیز بود.آلفردو در بین همهمه ی تبریک حضار در حالی که با او دست می داد، عذرخواهی کرد وگفت: اگر گاهگاهی مجبور بودم خودم را سخت گیر نشان دهم برای پنهان کردن عواطف واقعی خودم بوده است چون من در باطن فرد آزادی خواهی هستم… به عقیده ی کسانی که درباره ی آن نجات فراموش نشدنی تعمق بسیار کرده بودند یافتن دلیلی طبیعی کاری بسیار دشوار بود. همسر ارزیاب سابق؛ دونا ماتیلده از بیم آنکه مباداد بخواهند چنین وانمود کنند که توطئه ی قتلی که او را بیوه زن می ساخت، سنگدلانه تر بوده است و در نتیجه او را از مالکیت اموالی که به هزار جان کندن در طول عضویت انجمن شهرداری شوهرش جمع کرده بود محروم بدارند، چند شب نخوابید. ولی عاقبت وقتی که سرانجام تصدیق کرد که شوهرش به عنوان یکی از رهبران حزب جدید انتخاب شده دوان دوان به کلیسای یسوعیون رفت و بری شکرگزاری در پای مجسمه ی آنتونیوی مقدس شمع روشن کرد .
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
دیدگاهتان را بنویسید