مروری بر زندگینامه ملک الشعرای بهار ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

ملک الشعرای بهار │ صد نویسنده برتر جهان
ما قصد داریم در این مقاله دفتر زندگانی “ملک الشعرای بهار” ، نویسنده ی ایرانی و خالق کتاب” منظومهٔ چهار خطابه ” را در اختیار تان قرار دهیم
زندگی نامه ملک الشعرای بهار در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.
مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند که ما قصد داریم این تامل را به سمت شاعری بزرگ به نام ملک الشعرای بهار ببریم.
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان .
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی “ملک الشعرای بهار” ، نویسنده ی ایرانی و خالق کتاب” منظومهٔ چهار خطابه ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند .
یکی از موارد بسیار مهم که در آثار مالک شعرای بهار می توان اشاره کرد تصویرسازی است که او به طرز ماهرانه ای این کار را انجام داده است. او همچنین در آثار خود با استفاده از عناصر ادبی توانسته عواطف و احساسات را با هم درگیر کند به همین خاطر خواننده می تواند به راحتی شعرهای او را درک کند و به راحتی شکل و شمایل آن شعر را تصور کند.
او با یک مهارت خاص خواننده را وادار می کند تا شعر را به پایان برساند . او این کار را با برانگیختن احساسات و کشاندن او از یک حس به حس دیگر انجام داده است . او از عناصر طبیعی و غیر طبیعی ، واقعی و یا غیر واقعی بسیار استفاده کرد است تا تأثیر کلام خود را دو چندان کند.
آواز صنایع ادبی مانند تشبیهات و استعاره ها و جان بخشی به اشیا استفاده کرده است به همین خاطر اشعار او متمایزتر از بقیه شاعران در سبک و سیاق اوست. او مبتکرانه از این عناصر در اشعار خود استفاده کرده است تا در نهایت اشعاری ارزشمند از خود به یادگار بگذارد.
او حتی در اشعار سیاسی خود نیز از این تکنیک ها و عناصر استفاده های زیادی کرده است. او که شاعری در دوران مشروطه است اشعاری در این دوره به نام قصیده مجلس چهاردهم می سراید که از لحاظ عاطفی بسیار روح نواز است و کیفیتی بسیار عالی از لحاظ ادبی دارد.
او این قصیده را بعد از تحمل رنج و عذابی که در آن دوران کشیده است و با الهام از همان اتفاقات در سال 1323 سروده است . آن دوران برای ایران دوران سرنوشت سازی بوده است که درگیر و دار کش مکش بین مجلس و دولت اتفاق افتاده است و چنان این موضوع عمیق بوده است که بهار را وا داشته تا شعری برای آن بسراید .
او در این سال ها به شدت تحت فشار بوده است که همین موضوع باعث می شود به طور کل سیاست و امور سیاسی را کنار بگذارد و به دنبال گفتن شعر و سرود غزل بپردازد و زندگی جدیدی را از نو بسازد با این حال بسیاری از اشعار در مورد وطن را او سروده است.
زندگی نامه ملک الشعرای بهار
محمدتقی بهار در روز پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در مشهد چشم به جهان گشود.
یحیی آرین پور در کتاب از صبا تا نیما، جلد دوم، صفحه ۱۲۳ درمورد ملک شعرای بهار نوشتهاست:
«میرزا محمدتقی متخلص به بهار روز پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول از سال ۱۳۰۴ ه.ق در شهر مشهد پای به جهان گشود.
بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش فرا خواند و از هفت سالگی به سرودن شعر علاقه پیدا کرد.
بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادی خواهان حضور به عمل می آورد و به واسطه انس و الفتی که با افکار جدید یافته بود به مشروطه و آزادی علاقه مند شد.
دو سال پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۲۴ ه.ق که مشروطیت در کشور ایران رسمیت یافت و بهار بیست ساله بود که به جمع مشروطه خواهان خراسان پیوست.»
همچنین ملک شعرای بهار، در سرگذشت خود، این گونه بیان کرده که در سال ۱۳۰۴ هجری قمری، ماه ربیعالاول، شب دوازدهم، در مشهد که از شهرهای خراسان است به دنیا آمدم.
پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملک الشعرای بهار آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، بهار به دریافت آن نائل گشت.
خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد کاشانی ، قصیده سرای سرشناس عهد فتحعلی شاه میدانند و به همین جهت پدر ملک الشعرا بهار تخلص صبوری را برای خودش انتخاب کرد.
مادرش از یک خانوادهٔ گرجی بود که در دورهٔ عباس میرزا به ایران مهاجرت کرده بوند.مادرش نیز مانند پدرش دستی بر آتش شعر و دانش داشت.
میگوید که پدرش ترجمههای الکساندر دوما را که تازه به چاپ رسیده بود به خانه میآورد و با صدای بلند برای افراد خانواده قرائت می کرد و چون خسته میشد، مادرش خواندن را از سر می گرفت.
بهار در چهارسالگی به مکتب رفت و در شش سالگی قرائت فارسی و قرآن را به خوبی آموخته بود . از هفت سالگی نزد پدر با شاهنامه آشنا شد و اولین شعر خود را در همین دوره سرود.
اصول ادبیات را نزد پدر آموخت و سپس تحصیلات خود را نزد میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری ادامه داد.
ملک شعرای بهار وقتی به ۱۵ سالگی رسید، اوضاع کشور با مرگ ناصرالدین شاه و روی کار آمدن مظفرالدین شاه چنان عوض شده بود.
پدرش دریافت که با تغییر اوضاع دیگر کسی به شاعران اهمیتی نمی دهد و تقریباً او را از شعر گفتن بازداشت و تلاش کرد تا وی را به تجارت علاقه مند سازد.
اما این تلاش به دو دلیل فرجامی نداشت، نخست اینکه محمدتقی یا ملک الشعرا بهار چندان به تجارت علاقه مند نبود و دوم اینکه پدرش در ۱۸ سالگی او از دنیا رفت و موفق نشد که اورا از شاعر شدن باز دارد .
ملک الشعرای بهار بار نخست در مشهد بود که ازدواج کرد. از این ازدواج صاحب فرزندی نیز شد. اما عمر همسر و فرزند بسیار کوتاه بود.
بهار در بیست سالگی به صف مشروطهطلبان خراسان پیوست و به انجمن سعادت خراسان وارد شد.
اولین آثار ادبی-سیاسی ملک شعرای بهار در روزنامه خراسان بدون امضاء منتشر می شد که مشهورترین آنها مستزادی خطاب به محمدعلی شاه است.
ملک شعرای بهار با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه به خصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه برقرار کرده بود و در ۱۳۰۳، در دوره نخستوزیری رضاخان به همراه عشقی و با همکاری او، مثنوی معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی خلق کرد.
پس از آمدن بهار به تهران بود که، در سال ۱۲۹۸ خورشیدی، با شاهزاده خانم سودابه صفدری از نوادگان فتحعلی شاه قاجار پیمان ازدواج بست.
آشنایی ایشان را آقای معتصم السلطنه فرخ، دوست قدیمی بهار، رقم زد. فرخ همسری بنام منیژه، فرزند صفدر میرزا قاجار، از خاندان دولتشاهیهای کرمانشاه اختیار کرده بود.
ملک الشعرای بهار را از وجود دختری دیگر در این خانواده، به نام سودابه، آگاه ساخت. بهار بقیهٔ عمر را با همین همسر گذراند.
سودابه صفدری قاجار را پس از ازدواج، به خواست ملک الشعراء، «بهارجون» می خواندند. وی زنی مدیر و مقتدر بود که اداره همه کارهای خانه و زندگی را برعهده داشت.
حاصل این ازدواج فرزندانی به نامهای هوشنگ ملک، ماه ملک، ملک دخت، پروانه، مهرداد و چهرزاد شد. بهارجون در تابستان ۱۳۵۸، در دهم مرداد ماه، از دنیا رفت.
این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس به تعطیلی کشانده شد.
ملک الشعرای بهار بلافاصله روزنامه تازهبهار را تأسیس کرد. این روزنامه در محرم ۱۳۳۰ به امر وثوق الدوله، وزیر خارجه تعطیل و بهار نیز دستگیر و به تهران تبعید گشت.
بهار در سال ۱۳۳۲ (هجری قمری) به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی از حوزه انتخابیه درگز انتخاب شد.
یک سال بعد دوره سوم نوبهار را در تهران منتشر کرد و در ۱۳۳۴ (هجری قمری) انجمن ادبی دانشکده و نیز مجله دانشکده را بنا نهاد که به اعتقاد او مکتب تازهای در نظم و نثر رقم زد.
علاوه بر بهار عدهای از اهل قلم مانند عباس اقبال آشتیانی، غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی وتیمورتاش در این مجله به نشر آثار و افکار خود می پرداختند.
انتشار نو بهار بارها ممنوع و دوباره آزاد شد. یکی از معروفترین قصیدههای بهار، «بثالشکوی»، در ۱۳۳۷ (هجری قمری) به مناسبت توقیف نوبهار ساخته شده است.
کودتای ۱۲۹۹ (هجری شمسی) بهار را برای سه ماه به خانه نشینی وا داشت و در همین مدت، یکی از به یادماندنیترین قصیدههای خود، هیجان روح، را خلق کرد.
چندی بعد که زندانیان رژیم کودتا آزاد شدند، و قوامالسلطنه نخستوزیرشد، بهار از بجنورد به نمایندگی(۱۳۰۰–۱۳۰۲)ه.ش مجلس چهارم انتخاب شد.
از این دوره با سیدحسن مدرس رهبرفراکسیون اقلیت همراهی میکرد. بهار در این دوره نزد هرتسفلد زبان پهلوی را یاد گرفت.
در مجلس پنجم بهار در صف مخالفان جمهوری رضاخانی قرار گرفت و بر این باور بود که موافقت سردارسپه با جمهوری، مردم را تردید وا داشته و مردم نتیجه چنین جمهوری را دیکتاتوری رضاخان میپندارند.
بعدها بهار در این دوره خطر مخالفت با سردار سپه را حس کرد و اشعاری ظاهراً در تحسین جمهوری خلق کرد.
در پایان دورهٔ ششم مجلس، با استقرار سلطنت رضاشاه، دیگر زمینهای برای فعالیت سیاسی بهار وجود نداشت و او هوشمندانه از سیاست جدا شد.
وی پیش از آن در تیرماه ۱۳۰۵ به عضویت شورای عالی معارف منصوب شده بود و در این سمت تا ۱۳۲۲ باقی ماند.
بهار در این دوران به فعالیت علمی و آموزشی روی آورد و در کنار استادانی چون عباس اقبال آشتیانی، بدیعالزمان فروزانفر و صادق رضازاده شفق در سال تحصیلی ۱۳۰۷–۱۳۰۸ در دارالمعلمین عالی به تدریس مشغول شد.
در ۱۳۰۸، به اتهام مخالفتهای پنهان با رضاشاه، برای چند ماه به زندان افتاد و سپس در سال ۱۳۱۲ برای یکسال به اصفهان تبعید شد.
در سال ۱۳۱۳ با وساطت محمدعلی فروغی برای شرکت در جشنهای هزاره فردوسی به تهران دعوت شد.
از آن به بعد، سرشارترین دوران کار علمی ملک الشعرا بهار که با انزوای او در ۱۳۰۷ پس از پایان مجلس ششم و کنارهگیری از مجلس آغاز شده بود غنای بیشتری یافت.
طی این دوره بود که بار دیگر به مطالعهٔ متون و تتبع و تحقیق ادبی و زبانی توجه نمود.
در ۱۳۱۱ در اجرای قراردادهایی که در زمان علیاصغر حکمت با وزارت معارف منعقد کرد که به تصحیح متونی چون مجملالتواریخ و القصص، تاریخ بلعمی ومنتخب جوامعالحکایات عوفی بپردازد.
دستاورد ادبی و علمی ملک الشعرای بهار در این دوره، تصحیح متون، ترجمه آثاری از پهلوی به فارسی، تألیف سبکشناسی و نگارش احوال فردوسی بر مبنای شاهنامه بود.
در ۱۳۱۶ تدریس در دوره دکتری ادبیات فارسی را عهده دار شد.با سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، بهار مجدداً به عرصه سیاست وارد شد و قصیده حبالوطن را در اندرز به شاه جدید خلق کرد.
انتشار روزنامه نوبهار را دوباره از سر گرفت و تاریخ مختصر احزاب سیاسی را در ۱۳۲۲ به قلم تحریر درآورد.
از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶، رئیس کمیسیون ادبی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی بود و اولین کنگره نویسندگان ایران در ۱۳۲۴ از طرف این انجمن به ریاست او دایر گشت.
پس از غائلهٔ آذربایجان در ۱۳۲۴(هجری شمسی)، بهار زیر لوای قوامالسلطنه به فعالیت سیاسی پرداخت و در کنگرهٔ حزب دموکرات ایران حضوری پیگیر داشت.
در بهمن ۱۳۲۴ در کابینهٔ قوام وزیر فرهنگ شد، اما وزارت او چند ماهی به درازا نکشید و استعفاء کرد.
در ۱۳۲۶ به عنوان نماینده تهران در مجلس پانزدهم انتخاب شد و ریاست فراکسیون حزب دموکرات را عهده دار شد. اما بر اثر ابتلاء به بیماری سل، تنها در ماههای تیر، مرداد و شهریور ۱۳۲۶ فرصت حضور در مجلس را داشت.
در نیمهٔ دوم ۱۳۲۶ بهار که به بیماری سل مبتلا شده بود، با استفاده از مرخصی استعلاجی از مجلس، برای معالجه به شهر لِزَن در سویس سفر کرد.
ملک شعرای بهار قصیده به یاد وطن معروف به «لِزَنیه» را در همین شهر ساخت. اما مضیقهٔ شدید مالی باعث شد که بهار با نیمهکاره رها کردن معالجه به ایران باز گردد.
سفر بهار به سوئیس کمی بیش از یک سال تا اردیبهشت ۱۳۲۸ به طول انجامید. بهار در بازگشت به ایران تدریس دانشگاهی را از سر گرفت.
در خرداد ۱۳۲۹ جمعیت ایرانی هواداران صلح دایر گشت و بهار که از پایهگذاران آن بود به ریاست جمعیت را بر عهده گرفت و قصیدهٔ معروف جغد جنگ را، به اقتفای چکامهٔ بلند منوچهری خلق کرد.
مهمترین اثر ملک الشعرای بهار ، دیوان اشعار اوست که کارنامهٔ عمر او نیز محسوب می شود.
در زندگی نامه ملک الشعرای بهار به این نتیجه خواهیم رسید که این دیوان در زمان حیات او منتشر نشد. جلال متینی از بهار نقل میکند که قصد داشته سرودههای خود را از تیغ نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را منتشر سازد و از وزارت فرهنگ درخواست کرده بود که دوتن آشنا با شعر و شاعری را برای پاکنویس اشعارش به خدمتش برسانند، اما این خواسته رد شد.
برخی از ادیبان می پندارند که بعد از جامی، در انسجام کلام و روانی طبع و جامعیت، شاعری مانند بهار کسی ندیده است.
ملک شعرای بهار با آنکه تحصیلات خود را به شیوه امروزی نیاموخت ، اما با مطالعه عمیق در آثار گذشتگان به مدد حافظه پربار و سرشار خود، این نقص را جبران کرد.
در فنون ادبی و تحقیقی، به حدی از جامعیت دست یافت که بزرگترین محققان زمان به گفتهها و نوشتههای او مراجعه می کردند.
به زبان عربی تا آن حد که بتواند از مسیر تحقیق و تتبع رد شود آشنا بود و با زبانهای فرانسه و انگلیسی تا حدودی مسلط بود.
دیوانهای شاعران سلف را به دقت مطالعه کرده و این خود به حضور ذهن او در یافتن و به کار بردن لغات در ترکیبات شعری کمک می کرد.
بهار دستی بر آتش بدیهه گویی و ارتجال داشت و در این زمینه ها دارای طبعی فراخ اندیش و زودیاب بود و به آسانی از مضایق وزن و تنگنای قافیه سربلند بیرون می آمد.
پایه و مقام شاعری او در عنفوان جوانی در اندازه ای می گنجید که بعضی از حاسدان سرودههای او را به پدرش یا به بهار شروانی منسوب می دانستند.
حاسدان بار ها او را آزمودند و لغاتی ناهنجار را در اختیار او می گذاشتند تا آنها را در یک بیت یا یک رباعی استفاده کند و او در همه موارد خوب از پسش بر می آمد، و اعجاب و تحسین حاضران را برمیانگیخت.
آثار ملک الشعرای بهار بیشتر ساخته و پرداخته طبع خود اوست.
گاه نیز قصاید شعرای سلف را مانند رودکی، فرخی، جمال الدین عبدالرزاق، منوچهری و سنایی را در وزن و قافیه مورد تقلید قرار داده و به اصطلاح پاسخ گفته است.
ملک الشعرای بهار در این شیوه تقلید نیز ابداعات خاص خود را دارد. در قصیدهای که به تقلید از منوچهری خلق کرده، توانستهاست الفاظ بیگانه را در مضامین نو چنان جای دهد که در بافت کلام ناهمگونی و ناهنجاری ای مشاهده نشود.
هنر شاعری او را بعد از قصیده، باید در مثنوی های او ملاحظه کرد، مثنوی های کوتاه و بلندی که آنها را به بیش از هشتاد شمرده اند.
در این میان مثنوی هایی که در بحر حدیقه سنایی یا شاهنامه فردوسی یا سبحه الابرار جامی خلق کرده است بسیار جالب است و در آنها از لحاظ شیوه گفتار به سبک این سه شاعر بسیار نزدیک شدهاست.
ملک شعرای بهار شاعری غزل سرا نبود و خود نیز چنین گواهی می داد. قصاید خود را به اقتضای طبع و غزلیات را به گونه ی تفننی میساخت.
در میان غزلهای او نمونههایی که بتوان آنها را از حیث مضمون با سرودههای غزلسرایان معروف به کرسی مقایسه نشاند کم هستند.
هرچند از جنبه لفظی و فخامت و انسجام کلام بدان ایرادی نمیتوان وارد ساخت، جز آنکه در غزل نیز بر خلاف رسم متعارف، گاه به تصریح و گاه به کنایه، مضامین انتقادآمیز و شکوائیه و وطنی و سیاسی را نیز بیان می کند.
بهار در دیگر اقسام شعر نیز طبع خود را آزموده و و حتی در این اقسام نیز آثار ارزندهای به محضر ظهور گذاشته است.
در میان آثار تحقیقی بهار نیز سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی روح نواز است.
بعد از بررسی زندگی نامه ملک الشعرای بهار متوجه می شویم که این کتاب حاصل ۳۰ سال تتبع و تدریس استاد است. هنوز هم کتابی در این موضوع که بتواند با آن رقابت کند موجود نیست.
ملک الشعرای بهار به این مبحث از علوم ادبی در زبان فارسی استقلال و هویت بخشید و درس دانشگاهی آن، به حق با نام او گره خورد.
ژیلبر لازار در اثر نفیس خود «زبان کهنترین آثار نثر فارسی» به سبکشناسی بهار بیش از هر اثر دیگر استناد کرده، و آن کتاب را اثری افتخارآمیز اذعان داشته است.
بهار بخشی از سبکشناسی شعر را نیز که چند دوره آن را درس داده، و با وزارت فرهنگ در بهار ۱۳۲۹ برای چاپ و نشر آن قرارداد منعقد ساخته بود، نوشت که با شدت گرفتن بیماری سل فرصت نیافت تا تدوین و نگارش این اثر را به پایان برساند.
اما تقریرات درسی او با عنوان تاریخ تطور شعر فارسی چاپ و روانه بازار شد.
عبدالحسین زرینکوب در وصف سبکشناسی شعر بهار میگوید که او بیان خصوصیات مکتب های شعر فارسی را ضابطه بخشید و کارهایی که بعدها در این باب انجام شد، جز تکرار و شرح آن نیست.
بهار در تدوین دستور زبان، معروف به دستور پنج استاد سهم عمده ای دارد. به ویژه در مبحث فعل، تمایز مادهٔ مضارع و ماضی و انواع مشتقات هر یک، ابتکار شخصی اوست.
او ضمن درس سبکشناسی نثر، نکات دستوری تازهای اذعان میداشت و مصر بود که در امتحان درس سبکشناسی این نکات را نیز موضوع سؤال قرار دهد.
مقالات ادبی و تحقیقی بهار، در زمان حیات یا پس از مرگ او در جراید و مجلات و نشریات متعدد از جمله نوبهار، مهر، ایران، دانشکده، باختر، ارمغان، تعلیم و تربیت، دانش، جهان نو، یغما، آموزش و پرورش، نگین، گلهای رنگارنگ، پیام نو، نامهٔ فرهنگستان ، فردوسی، آینده، آرمان، مهر ایران، ایراننامه و سخن چاپ می گشت.
این مقالهها در مباحث گوناگون زبانی، ادبی، تاریخی، واژهشناسی، دستور، خط، احوال رجال سیاسی و مذهبی، نقد متون و همچنین نقد شعر و مکاتبات را شامل می شود.
بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰، در خانه مسکونی خود در تهران چشم از جهان فروبست و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله دفن شد.
آثار ملک الشعرای بهار
- منظومهٔ چهار خطابه
- اندرزهای آذرباد ماراسپندان (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)
- یادگار زریران (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)
- زندگانی مانی
- گلشن صبا، فتحعلی خان صبا (تصحیح)
- احوال فردوسی
- تاریخ سیستان (تصحیح)
- رسالهٔ نفس ارسطو ترجمهٔ باباافضل کاشانی (تصحیح)
- مجملالتواریخ والقصص (تصحیح)
- منتخب جوامعالحکایات، سدیدالدین عوفی (تصحیح)
- سبکشناسی
- تاریخ مختصر احزاب سیاسی
- دستور زبان فارسی پنج استاد (به همراهی قریب، فروزانفر، رشید یاسمی، همایی)
- شعر در ایران
- تاریخ تطّور در شعر فارسی
- دیوان اشعار
- تاریخ بلعمی، ابوعلی محمدبن محمد بلعمی (تصحیح)
- رساله در احوال محمدبن جریر طبری
مروری بر آثار ملک الشعرای بهار
در زندگی نامه ملک الشعرای بهار به این موضوع می رسیم که او را باید بهار شعر ایران در دوره ی پر آشوب ادبیات ایران دانست.
بهار آغازگر تحولی در دنیای ادبیات پارسی بوده است. او در زمانه ای می زیست که ادبیات پارسی در محاق یک پوسیدگی و یک جنبش راکد قرار داشت.
از این رو ، او هوشیارانه و آگاهانه روند جریان این ادبیات پوسیده و بی جنب و جوش را تغییر داد و روحی تازه به ادبیات ایران زمین هدیه کرد.
آنچه که از بهار برای ما بجا مانده است ، تنها چندی کتاب و پژوهش و یک دیوان اشعار است ، اما بسیار بی انصافی است که بهار را تنها یک شاعر و یا یک نویسنده بدانیم.
چرا که ادبیات امروزه ی ایران میراث دار زحمات افرادی چون بهار می باشند.
از مهم ترین کارهای بهار در ادبیات پارسی تغییر نوع نگرش او به جایگاه غرل سرایی و بطور کلی شعر سرایی در ادبیات ایران است.
او مفهوم غزل و دیگر قالب ها را که سالیان سال در دام یک تکرار بی منتها به نام عاشقی افتاده بوده است را از فرم ثابت خود خارج کرده و جریان های اجتماعی و مردمی را به ان هدیه می کند.
اگر بخواهیم مبدایی برای تحول شاعرانگی آن هم در محتوا بیان کنیم ، یقینا نمی توانیم بهار را نخستین کس در این حوزه بدانیم ، اما به جرئت می توانیم بگوییم که بهار تاثیرگذار ترین شخص در بیان دردها و آلام مردمی در غزل ها و دیگر قالب های شعری است.
نکته ای دیگر که بهار را از سایرین متمایز می کند ، نوع نگاه او به مفهوم سیاست از نگاه یک ادیب است.
بهار به جد این مفهوم را به اثبات می رساند که یک ادیب ، می تواند به سان دیگر مقامات کشوری در نقد حکومت و یا جهت دهی به افکار آن اقدامات موثری داشته باشد.
از همین رو نیز او شعر سیاسی را بنا نهاد و به سان گذشتگان خود که دراین باب فعالیت هایی کرده بودند ، شعر سیاسی سرود اما مغز و محتوای این شعرها را رنگی دیگر بخشید.
دیگر خدمتی که از بهار برای ما بجا مانده است ، پژوهش های ادبی اوست.
او یکی از تئوریسین های ادبیات پارسی است. او در باب سبک شناسی ، فرم شناسی ، مضمون پردازی در شعر فارسی رسائل بسیاری دارد و در این حوزه حتی تا به امروز نیز بسیاری از دانشجویان ادبیات و همچنین ادب دوستان ، به او مدیون اند.
بهار شخصیتی بسیار عجیب داشت. شاید ویژگی ای که او را در نزد ادبا نیز بسیار مردمی جلوه داد ، حمایت او از شاعران با استعداد اما گمنام و نو پا بود.
بعنوان مثال ، شهریار ، این شاعر بزرگ ادبیات پارسی معاصر ، از دست پرورده های بهار است.
او که با بهار حشر و نشری هم داشت ، از بهار بسیار آموخت و در نهایت نیز توسط او و توسط حمایت های او نخستین کتاب هایش را منتشر کرد و در حامعه ی شعرا معرفی گردید.
اگر بخواهیم دغدغه ی شخصی بهار از سرودن اشعار را بگوییم می توانیم به چندین وجهه از دغدغه های او اشاره کنیم.
در نخست باید این چنین گفت که بهار بعنوان یک انسان شاعر ، بسیار دغدغه ی مردم را داشت.
دغدغه های انسانی او ، دغدغه های مردمی او از همه وجه در تمامی آثارش متجلی است و از این روست که او برای سالیان سال در خاطره ی مردم ایران جاودان مانده است.
همچنین وی به آنچه که ما به آن ارزش ها و میراث فرهنگی و تاریخی می گوییم نیز بسیار توجه داشت و در آثار مختلف خود از آن ها بسیار یاد کرده است.
در ادامه قطعه ای از شعر معروف مرغ سحر را با هم مطالعه می کنیم. تجربه ی شنیدن این تصنیف با صدای محمدرضا شجریان را از دست ندهید.
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازهتر کن
زآه شرربار این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ
نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصهٔ این خاک توده را
پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!
شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است
ابر چشمم ژالهبار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس، ای آه آتشین!
دست طبیعت! گل عمر مرا مچین
جانب عاشق، نگه ای تازه گل! از این
بیشتر کن
مرغ بیدل! شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر کن
عمر حقیقت به سر شد
عهد و وفا پیسپر شد
نالهٔ عاشق، ناز معشوق
هر دو دروغ و بیاثر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد
ظلم مالک، جور ارباب
زارع از غم گشته بیتاب
ساغر اغنیا پر می ناب
جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ! ناله سر کن
از قویدستان حذر کن
از مساوات صرفنظر کن
ساقی گلچهره! بده آب آتشین
پردهٔ دلکش بزن، ای یار دلنشین!
ناله برآر از قفس، ای بلبل حزین!
کز غم تو، سینهٔ من پرشرر شد
کز غم تو سینهٔ من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام . ممنون از مقاله خوبتون واقا لذت بردم از خوندنش
دورد خدمت شما دوست عزیز ممنون از توجه و نظر ارزشمند شما