مروری بر زندگینامه شهریار مندنی پور ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش
شهریار مندنی پور (Shahriar Mandanipour) ، نویسنده و رمان نویس ایرانی به تاریخ 26 بهمن 1335 در شیراز دیده به جهان گشود .
شهریار مندنی پور ، نخستین مجموعه ی داستانی خودش را به نام سایه ای غار در سال 1368 روانه ی بازار کتاب کرد .
او علاوه بر رمان نویسی ، مسئولیت های اجرایی بسیاری نیز داشته است
که یکی از آن ها سردبیری روزنامه عصر پنچ شنبه بوده است که این روزنامه بعد ها توسط دولت توقیف شد .
او پس از ماجراهای بسیاری ، به آمریکا سفر کرد و در آمریکا اقامت گزید .
از شهریار مندنی پور ، به عنوان بزرگترین نویسندگان نسل سوم داستان نویسی در ایران یاد می کنند .
آنچه نوشته های مندنی پور را از سایر نویسندگان جدا می سازد ، فرم و زبانی است که مندنی پور در نوشته هایش از آن بهره می گیرد .
وی هم اکنون در دانشگاه هاروارد ، بوستون کالج و تافتس به تدریس مشغول است و از اساتید برجسته ادبیات و نویسندگی می باشد .
او مقاله ای در سایت خویش دارد به عنوان پنج تاریخ مهم زندگی من که آن را نقل به مضمون برایتان در این بخش روایت می کنیم
و بخش هایی از آن را نیز با توجه به قوانین موجود در عرصه ی فعالیت های فرهنگی کشور حذف خواهیم کرد .
متاسفانه از این نویسنده ی بزرگ ، زندگی نامه ای در دسترس نیست که بتواند تمام جوانب زندگی اش را بیان کند ،
اما به هر طریق از دل مقالاتی که خود او در بخش زندگی نامه ی سایتش نوشته است ،
مطالبی برایتان فراهم کرده ایم که بتواند کفاف امر کند .
او در پنج تاریخ مهم زندگی اش این چنین می نویسد که :
” اولین تاریخ مهم زندگی من مربوط به روزی می شود که مجبور شدم ، انشای مدرسه ام را خودم بنویسم .
آخر تا آن وقت ها که کلاس سوم و چهارم دبستان بودم ،
انشا نمی نوشتم و تمام انشاهایم را مادرم برایم می نوشت .
اما آن یکبار جوری شده بود که او خانه نبود و من مجبور شدم که خودم انشایم را بنویسم .
موضوع انشا را درست یادم است ، در باب فصل پاییز بود .
من آن موقع انگار به یک باوری رسیدم که برایم آرام کننده بود .
دیدم که خوب می توانم بنویسم و کلمات را کنار هم ردیف کنم و چیزی برای خودم از آب در بیاورم .
من آن روز که برای معلم ام این را می خواندم ، مطمئن بودم که نمره عالی می گیرم
اما معلم با کلی تشر و دعوا به من نمره ی ضعیف داد .
حال ماجرا از چه قرار بود ؟
من گند مزاری را توصیف کرده بودم که در فصل پاییز درو می شد
و این برای همه غیر واقعی بود ولی من آن دنیای خیالی خودم را خیلی دوست داشتم .
اما بعد دومین تاریخ مهم زندگیم مربوط به روزی می شد که در سربازی بودم .
من آن زمان جنگ در جریان بود و مجبور بودم که در سمت افسر وظیفه خدمت کنم .
فرمانده گروهان ما آن موقع ها می ترسید که بیاید توی خط اول جنگ و من جانشین او شده بودم .
عراق و ایران و این جنگ طولانی بعد از سالها برای من تبدیل شد به یک اتفاق بسیار طنازانه . چرا که می دیدم جنگ می آید . می کشد .
بعد هم به ریش همه می خندد و می رود .
سومین تاریخ مهم زندگی اش نیز به گفته او روزی بود که اولین داستانش چاپ شد .
او می گوید که حس خوبی بود . بیست و نه ساله بودم .
روز بعد از چاپ آن را خریدم . مجله معتبری بود . نه شاد بودم و نه غمگین .
اما به صورت آدم ها نگاه می کردم ببینم که کسی آن را خوانده است یا نه .
احساسی داشتم که هنگام دیدن کتاب تازه چاپ شده ام در ویترین کتابفروشی ها تسخیرم می کند .
و هنوز نتوانسته ام آن را بفهمم و بنویسم .
شاید یکی از علت هایی که هنوز هم می نویسم کشف همین باشد .
پنجمین تاریخ مربوط به روزهای آمریکا بود .
روزی که دیگر درک کردم نمی توانم به ایران برگردم. و همین. ” .
شهریار مندنی پور هم اکنون یکی از بزرگان نویسندگی در آمریکا می باشد و مشغول به تدریس در رشته های ادبی می باشد .
آثار شهریار مندنی پور
- سایههای غار. شیراز: نوید، ۱۳۶۸.
- هشتمین روز زمین. تهران: نیلوفر، ۱۳۷۱.
- مومیا و عسل (مجموعه داستان). تهران: نیلوفر، ۱۳۷۵. شابک ۹۶۴-۴۴۸-۰۴۰-۶
- راز. با نقاشی پژمان رحیمیزاده. تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، ۱۳۷۶. شابک ۹۶۴-۴۳۲-۵۴۱-۵
- ماه نیمروز. تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۱۶۵-X
- دلِ دلدادگی. تهران: زریاب، ۱۳۷۷. شابک ۹۶۴-۶۳۳۹-۳۹-۵
- شرق بنفشه. تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۷. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۴۲۰-۹
- آبی ماورای بحار (یازده داستان). تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۲. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۷۰۵-۴
- هزار و یک سال. تهران: آفرینگان، ۱۳۸۲. شابک ۹۶۴-۷۶۹۴-۱۲-۱
- کتاب ارواح شهرزاد: سازهها، شگردها و فرمهای داستان نو. تهران: ققنوس، ۱۳۸۳. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۹۵-۳
مروری بر آثار شهریار مندنی پور
شهریار مندنی پور ، نویسنده ی مشهور ایرانی است که کنون در آمریکا زندگی می کند و استاد دانشگاه هاروارد می باشد .
او یکی از داستان نویسان مدرن و نوگرای ایرانی است که فرم و زبانش بسیار ویژه می باشد .
بخشی از نوشته های او را می خوانیم و از نوشته هایش لذت می بریم :
- من برای گروه خاصی نمی نوشتم . من در آن زمان آمریکا بودم ولی هیچوقت فکر نکردم برای خواننده خارجی مینویسم . کتاب دربارهٔ تجربه های من در ایران و ترس های ماست . ما در ایران ترس های زیادی داشتیم .
- وقتی در ایران داستان مینویسی ، یعنی داری پیرزنی را میکشی ، پیرزن جمهوری اسلامی . داستان نویسی تا وقتی این رژیم باشد جنایت و مکافات دارد .
- دولت همیشه در کار نویسندگان دخالت کرده است . چه زمانی که آن ها را می کشت و چه حالا که در سانسور آنها را می کشد . متأسفانه نویسنده ایرانی چارهای جز درگیر شدن ندارد .
- من سعی می کنم داستان را به فارسی خوب بنویسم ولی این مسئله هم پس ذهنم هست که داستان قابل ترجمه شدن هم باشد .
- وقتی شروع می کنی به نوشتن به فکر مترجم و ناشر نیستی . می خواهی داستان خلق کنی . اگر این کار را خوب و خلاقانه انجام بدهی ، این داستان قابل ترجمه خواهد بود و خواننده خواهد داشت .
- چاپ کردن کتاب مثل راه رفتن روی طناب است .
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
دیدگاهتان را بنویسید