مروری بر زندگینامه خوان خلمن ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

[av_textblock textblock_styling_align=” textblock_styling=” textblock_styling_gap=” textblock_styling_mobile=” size=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” font_color=” color=” av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=” sc_version=’1.0′]
خوان خلمن
خوان خلمن ، شاعر برجسته ی آرژانتینی به تاریخ 3 می 1930 دیده به جهان گشود .
او تا به کنون بیست کتاب شعر منتشر کرده است که بعد ها در پنج مجموعه دفتر شعر به انتشار جهانی رسیده اند. خلمن در سال 2007 برنده ی جایزه ی سروانتس شد که مهم ترین جایزه ی ادبیات اسپانیا می باشد .
کتاب های او عمدتا محتوایی در ستایش زندگی دارند اما باید به این نکته هم توجه کرد که گاه گاه صورتی اجتماعی و سیاسی پیدا می کنند که از یک شاعری با تجربه ی او بعید نیست .
اما بعد اگر بخواهیم در باب زندگی او بگوییم باید به این نکته اشاره کنیم که او در 3 می 1930 در بوینس آیرس آرژانتین و در محله ی مهاجران یهودی دیده به جهان گشود .
از دوره ی کودکی علاقه ی خاصی به ادبیات پیدا می کند. او عاشق ادبیات روسیه و ادبیات اروپایی ها می شود و به کمک برادرش به درکی درست از این دو ادبیات می رسد .
پدر خلمن ، یک انقلابی سوسیال بود که در انقلاب روسیه در سال 1905 شرکت داشت و بعد از آن به آرژانتین مهاجرت کرده بود. خلمن خواندن را در سه سالگی آموخت و تقریبا تمام کودکی اش را به خواندن و فوتبال بازی کردن گذراند .
در بین کارهای ادیبان او به شعر علاقه ی بسیاری نشان داد و این قضیه باعث شد که از سنین بسیار کودکی به همراه برادرش به سراغ اشعار روسی برند و آن ها را با هم مرور کنند .
سرگرمی این دو برادر در خوانش ادبیات این بود که با یکدیگر به خواندن کتاب ها مشغول شوند و شعرها را حفظ کنند و با یکدیگر از این شرایط لذت ببرند. به عنوان مثال خواندن کتاب های داستایوفسکی در سن 8 سالگی تجربه ی نابی بود برای ان ها که هیچ گاه از یاد نمی برندش. در دوره ی جوانی او به انجمن های ادبی پیوست و سعی کرد که نوشتن را بطور بسیار حرفه ای دنبال کند .
او زمانی که دست به قلم شد ، به سبب خوانش و مطالعه ی بسیار بالای آثار ادبی ، قلمی جادویی پیدا کرد . همین مسئله باعث شد که خیلی زود تبدیل به یک روزنامه نگار مشهور شود. علاوه بر روزنامه نگاری وی به سبب درک ادبی بالا و مطالعات دیگر زبان ها ، در حوزه ی ترجمه نیز فعالیت می کرد و به طور رسمی با سازمان ملل در این زمینه فعالیت می کرد .
خوان خلمن همیشه فعالیت های سیاسی را در زمرهی فعالیت های خویش داشت اما چیزی که در باب او و سیاست باید گفت ذکر این نکته است که او تمام سعی خود را در زمینه ی نو اندیشی در سیاست کرد و تلاش کرد که نگاهی نو به ارتباط سیاست و مردمان جامعه داشته باشد .
خوان خلمن در سال 1997 جایزه ی ملی بهترین شهر آرژانتین را دریافت کرد و از او به پاس یک عمر فعالیت هنری تقدیر به عمل آمد .
در سال 2007 نیز جایزه ی ادبی سروانتس که بزرگترین و معتبرترین جایزه ی ادبیات اسپانیا می باشد به او رسید .
خوان خلمن در تمام سالهایی که شعر را دستمایه ی بیان دغدغه های خویش کرده بود ، به روزنامه نگاری نیز پرداخته و سعی کرد که از این باب حرف ها و دغدغه های خویش را بیان کند .
خلمن در سن 83 سالگی در خانه اش در مکزیکو سیتی برای همیشه دیده از دنیا فرو بست. تاریخ مرگ او 14ژانویه ی 2014 بوده است .
آثار خوان خلمن
- حساسیت غیر قابل تصور
- اشعار غرب سیدنی
- میان کلمات : نامه های خوان خلمن
- تفاسیر و نقل قول ها
- دوباره بلبل
مروری بر آثار خوان خلمن
هیچ وصفی برای خلمن بهتر از آن نیست که بگوییم او شاعر زندگی بوده است.اگر به شعرهای خلمن رجوع کنیم تنها چیزی که در آن می بینیم زندگی مردمانی است که با ما زندگی می کنند اما ما هیچ گاه به آن ها ، به آن شکل که خلمن نگاه کرده است نگاه نمی کنیم . در ادامه بخشی از زندگی خلمن را که در مکالمه با مادرش به رشته ی تحریر در آورده است و آن را محسن عمادی عزیز مترجم شایسته ترجمه کرده است را با هم مطالعه می کنیم :
- بیست روز پس از مرگات نامهات را گرفتم، پنج دقیقه پس از آنکه فهمیدم مردهای. نامهای که میگفتی خستگی رشتهی کلامت را برید. تا همان حدود سرحالات دیده بودند.مثل همیشه، با حضور ذهن. فعال در هشتاد و پنج سالگی به رغم سه عمل سرطان که آخر تو را با خود برد.
- سرطان با خودت برد؟. و نه واپسین نامهی من؟. خواندیاش، جوابی نوشتی و مردی. گمان بردی که آمادهی بازگشت میشدم؟. میخواستم واردِ اتاقات شوم و نمیپذیرفتی. همدگر را میبوسیدیم. و بغل میکردیم و میگریستیم. و باز همدگر را میبوسیدیم. به نام میخواندیم. و کنار هم بودیم. نه در این آهنآلات سخت.
- اوهاماند اینها که امروز در خود تعقیب میکنم؟. حالا در این سن و سال. مثلِ آندم که در رود تو شنا میکردم؟. از آنجا با من میآید این کوری، این آهستگی که خود را درآن مییابم و انگار نمیخواهم، انگار هنوز فقط همان تاریکی اهمیت دارد که مرا به پایین برکشید به زهدانات یا خانهات؟. آن ظلمت لطافت بزرگ؟. آنجا که کیفر نمیکند تلالوی دور، نه با جهان سنگی و نه به درد؟. زندگیست با چشمان بسته؟. برای همین شعر مینویسم؟. برای رجعت به زهدانای کز آن تمام کلمات زاده خواهد شد؟. از مسیر آن ریسمان سست؟. شعر، تقلیدیست از تو؟. از غمها و لذتهایات؟. با من، خود را ویران میکردی چون واژهای که در واژهای؟. همین است که شعر مینویسم؟. پس اینطور ویرانات کردم؟. دیگر مرا به دنیا نخواهی آورد؟. کلمات، خاکسترِ یگانگیِ ماست؟.
- همیشه میدانستی که چه میرود میان ما و هیچ به من نگفتی؟. قصور از من بود؟. همیشه ملامتات کردم که از خویش بیرونام راندی؟. تبعید حقیقیام همین است؟. همدگر را عتاب میکردیم برای عشقی که خود را در جداییها میجست؟. آتشافروزیاش تعلیمِ فاصله بود؟. هر هجران گواهِ دیدار پیشین بود؟. بدین شیوه نامتناهی را نشان میدادی؟.
- چه نسیانیست آرامش؟. از میان همهی چهرههای زندهات چرا فقط یک عکس را چنین دقیق به خاطر میآورم؟. اودسا، سال ۱۹۱۵، هجدهسالهای، پزشکی میخوانی، چیزی برای خوردن نیست. ولی دو سیب از زنخدانات بالا رفتهاند (اینطور میگفتی)(درخت گرسنگیست که میوه میدهد). آن سیبها، سرخی آتش کشتاری را در خود داشتند که قسمتِ تو بود؟. در پنج سالگی؟. مادرت، برادرها و خواهرهایت را از خانهی شعلهور بیرون میکشد؟. و مرگِ خواهر کوچکات؟. با این همه. از میان اینها همه. به رغم تمام اینها همه. مرا میخواستی؟. میخواستی تا خواهر کوچکت باشم؟. چنین به من این زن را دادی، در درون و. در برون؟. چیست این میراث، مادر. آن عکس در هجدهسالگیِ زیبایت. با گیسوان بلندِ شبق مثل شب جان. دوزلفانات. آن لباس براق که سینههایت را عیان میکرد. آن دو دوستات خمیده بر پاهات. نگاهت به سمت من، تا بدانی بیهیچچارهای دوستت میدارم؟.
- اینگونه سفر میکند عشق. از وجود به پیش از وجود؟. از هست به بود، در زیباییات؟. از تو به خود سفر میکنم؟. حالا در سفر است. جانسپرده؟. مجال پرسشی نیست جز این عشق که هردم زخممان زد. با یگانگی نامکرراش. چرا درد را از خاطر نمیبریم؟. آن دو بچهی بازارِ راوهلو را با مرغی در بغل، که چه ارزان میفروختنش، با اطوار مادران، تازه از مادر درآمده؟ چرا از بازار بولیویایی سر در آوردی؟. در هر حزنی تویی که هستی؟. خورشید را تو خاموش میکنی که بخوابم؟.
سوالات متداول
1- خوان خلمن کیست ؟
خوان خلمن ، شاعر برجسته ی آرژانتینی به تاریخ 3 می 1930 دیده به جهان گشود . او تا به کنون بیست کتاب شعر منتشر کرده است که بعد ها در پنج مجموعه دفتر شعر به انتشار جهانی رسیده اند. خلمن در سال 2007 برنده ی جایزه ی سروانتس شد که مهم ترین جایزه ی ادبیات اسپانیا می باشد .
2- سبک نوشتاری خوان خلمن چیست ؟
کتاب های او عمدتا محتوایی در ستایش زندگی دارند اما باید به این نکته هم توجه کرد که گاه گاه صورتی اجتماعی و سیاسی پیدا می کنند که از یک شاعری با تجربه ی او بعید نیست .
3- جوایز ادبی بین الملی و ملی خوان خلمن چه بود ؟
خوان خلمن در سال 1997 جایزه ی ملی بهترین شهر آرژانتین را دریافت کرد و از او به پاس یک عمر فعالیت هنری تقدیر به عمل آمد . در سال 2007 نیز جایزه ی ادبی سروانتس که بزرگترین و معتبرترین جایزه ی ادبیات اسپانیا می باشد به او رسید .
4- خوان خلمن در چه زمانی دیده از جهان فرو بست ؟
خلمن در سن 83 سالگی در خانه اش در مکزیکو سیتی برای همیشه دیده از دنیا فرو بست . تاریخ مرگ او را 14ژانویه ی 2014 ذکر نموده اند .
5- سه اثر از آثار خوان خلمن را نام ببرید ؟
حساسیت غیر قابل تصور – اشعار غرب سیدنی – تفاسیر و نقل قول ها
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
[/av_textblock]
[av_comments_list av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” alb_description=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=” sc_version=’1.0′]
دیدگاهتان را بنویسید