مروری بر زندگینامه محمدرضا کاتب ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است.
در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.
در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.
قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.
در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” محمدرضا کاتب ” ، نویسنده ی ایرانی و خالق کتاب “هیس ” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.
زندگی نامه محمدرضا کاتب
محمدرضا کاتب (زاده ۱۳۴۵، تهران) کارگردان و نویسندهی ۳۷ ساله ایرانی است.
گرایش به نوآوری و تجربیات تازه از بارزترین ویژگیهای آثار اوست.
وی در رشته کارگردانی تلویزیونی فارغالتحصیل شده است و با ساخت سریال و فیلمنامهنویسی فعالیتهای حرفهای خود را آغاز کرده است.
کاتب علاوه بر گرایش سینما، در نویسندگی نیز دستی دارد و در این حوزه نیز آثار بهغایت ارزشمندی را به رشتهی تحریر درآورده است.
اگر بخواهیم سیری در زندگی ادبی او داشته باشیم، باید بگوییم که او در نویسندگی رمان و همچنین فیلمنامه نویسی از برترین نویسندگان چند دههی اخیر ایران بوده است.
از نخستین کارهای او که باعث معرفی او به جامعهی نویسندگان گردید، رمان هیس است.
رمان «هیس-۱۳۶۹» باعث مطرحشدن او در جامعه نویسندگان ایران شد و علاوه بر شهرت بسیار برای کاتب، برای او جوایزی هم به همراه داشت که بارزترین آنها جایزهی کتاب سال بوده است.
کاتب پیش از انتشار رمان هیس هم آثاری را به رشتهی تحریر درآورده است که هرکدام نیز دارای جوایز مطرحی است.
عمدهی کارهایی که او در بدو ورود به نویسندگی خلق کرده است مربوط به حوزهی ادبیات کودکان و نوجوانان است. وی نویسندگی را از نوجوانی آغاز کرد و آثار اولیه خود را در جمع داستان نویسان مسجد جوادالائمه مینوشت در مجله کیهان بچهها چاپ میکرد. کاتب از جوانترین اعضای آن جمع به شمار میرفت.
کتابهای ابتدایی او نیز درونمایه طنز داشته است. او برای تحصیل در دانشگاه به دانشکدهی صداوسیما رفته و پس از ورود به دانشکده صداوسیما، تغییراتی نیز در رویهی کاری خود داده و بهمراتب به آثار سریالی و فیلمنامه نویسی مشغول گردید.
او بهمراتب نویسندهی پرکاری است و حدود نه داستان
«اولین قدم»،
«شبچراغی در دست»،
«قطرههای بارانی»،
«نگاه زرد پاییز»،
«ختم ارباب والا»،
«جای شما خالی»،
«بلاهای زمینی»،
«عبور از پیراهن»
و «پری در آبگینه» را تنها در دهه ۶۰ به چاپ رسانیده است.
درونمایهی نخستین کتابهای وی، عمدتاً به مسئلهی جنگ مربوط میگردیده و مخصوص گروه سنی کودکان نگارش شده است.
همسایهی مسیح، دستها پشت گردن، فقط به زمین نگاه کنید (منتخب دومین دوره کتاب سال دفاع مقدس -۷۳)، یک حرف قشنگتر بزن و دوشنبههای آبی ماه، آر کتابهای شایستهی او میباشند.
نقطهی عطف زندگی ادبی او در نگارش رمان هیس در سال 78 رقم خورده است. این کتاب نه تنها کاتب را در زمرهی برترین و مشهورترین نویسندگان ایران قرارداد، بلکه همزمان برای او مدارجی را به همراه داشت که یکی از آنها جایزهی برترین رمان سال از نگاه نویسندگان مطبوعات بوده است.
او پس از اثر هیس «پستی»، «وقت تقصیر» و در سال ۱۳۸۸، رمان «آفتابپرست نازنین» را منتشر کرده است.
آثار او همیشه با اقبال بسیاری روبرو بوده است اما او پس از اثر هیس، دیگربار در سال 1392 بارمان بیترسی بر روی زبانها افتاد و پسازآن با ” بالزن ها” اثبات نمود که یکی از نویسندگان طراز اول قرن اخیر به لحاظ سبک نوشتار و ایدههای نو است.
آثار محمدرضا کاتب
مجموعه داستان
- قطرههای بارانی، ۱۳۷۱
- نگاه زرد پاییزی، ۱۳۷۱
- عبور از پیراهن، ۱۳۷۲
رمان
- شب چراغی در دست، ۱۳۶۸
- فقط به زمین نگاه کن، ۱۳۷۲
- دوشنبههای آبی ماه، ۱۳۷۴
- هیس، ۱۳۷۸؛ برنده بهترین رمان سال جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی
- پستی، ۱۳۸۱
- وقت تقصیر، ۱۳۸۲
- آفتابپرست نازنین، ۱۳۸۸
- رامکننده، ۱۳۹۰
- بی ترسی، ۱۳۹۲
- چشمهایم آبی بود، ۱۳۹۴
- بالزنها، ۱۳۹۶
فیلمنامه
- سرخی سیب کال 1384
- ماه شب چهارده 1385
کارگردانی
- مجموعه داستانی گنجشک و ماه، ۱۳۷۸
مروری بر آثار و اندیشه ها محمدرضا کاتب
محمدرضا کاتب یکی از صاحب سبکترین نویسندههای ایرانی معاصر است.
هنگامیکه به یک نویسنده، لقب صاحب سبک ر اطلاق میکنیم ، مسئولیت سنگینی را بر روی دوش حمل میکنیم که برای اثبا آن باید بهتمامی وجوه آثار او اعم از وجوه ادبی، شخصیتی، هویتی، اجتماعی و.. اشارهکنیم.
اگر بخواهیم مروری بر آثار و اندیشههای کاتب داشته باشیم، لاجرم نیازمند آنیم که او را در دو بعد شخصیت ادبی و همچنین آثارش بررسی کنیم.
محمدرضا کاتب بنا بر آنچه از شواهد و قرائن در اختیار ماست، انسانی است بسیار آرام و از نگاه رسانهها بسیار گوشهگیر.
او میلی به مصاحبههای آنچنانی ندارد و جز چند مصاحبهی کوتاه، هیچ سند دیگری در دست نیست که بخواهیم او را به لحاظ شخصیتی بررسی کنیم.
اما تکیهبر این نکته که هر مصاحبهای بخشی از اندیشههای او و شخصیت او را برای ما نمایان کرده است، دست به شناخت شخصیت او میزنیم و او را به دید یک نویسندهی ارجمند و تأثیر گذار نگاه کرده و او را موردبررسی قرار میدهیم.
هنگامیکه از شخصیت صحبت میکنیم، منظور ما به جد رفتارشناسی و یا اموری ازایندست نیست و ما تنها از واژهی شخصیت به معنای روزنی برای ورود به اندیشههای یک نویسنده نگاه میکنیم.
تورق اندیشههای کاتب این شمای ذهنی را به ما میدهد که او بهعنوان یک نویسنده در نهانخانهی ذهنش دو مقوله را بسیار مورد تأکید قرار میدهد.
این دو مقوله یک شامل دیدگاه فلسفی و جهان شناختی او نسبت به هستی و هر آنچه در آن رخ میدهد، است و دیگر مقوله، نگاه اجتماعی و دغدغه مند او به جامعه و مفهوم انسان در جامعهی امروزی است.
کاتب انسانی است که جهان را عاری از هرگونه لباس ریا و تظاهر میبیند. آنچه هم از مصاحبههای او و هم از آثار او پیداست، او جهانی را میشناسد و جهانی را به تصویر میکشد که در آن تمامی عناصر وجودی جهان به دور از هرگونه پوشش و محافظهکاری روبروی دیدگان ما است.
او در زمینهی دیدگاههای فلسفی بسیار به نیچه، کافکا و.. نزدیک است و در جهان شناختی رنگ و بوی شرقی کلمات او نشان از تسلط او به دیدگاههای جهان شناختی مولانا، حافظ و صد البته خیام گونه دارد.
همانطور که اشاره کردیم، او جهان را با تمام عناصر نیک و نکوهیده مینگرد و هیچگاه قصد جداسازی این دو مفهوم از یکدیگر را ندارد.
منتقدین در این باب نوشتهاند که او جهانی دارد بسیار بیرحم و خشن، امانگاه ما کمی متفاوت است.
او جهانی دارد بسیار بیپیرایه و حقیقی. در کتابها و آثار او شما میتوانید بهوضوح جهانی را مشاهده کنید که از دو سو هم سراسر رنج است و هم سراسر معنی.
این نگاه او آینهی تمام نمای تجلی تفکر شرقی نیز میباشد که جهان را عجوزهی مکار و عروس هزار داماد خطاب میکند (به تعبیر حافظ).
این نگاه فلسفی او هرچند در بسیاری از زمینهها بازخوانی اندیشههای افرادی چون نیچه، کافکا و صادق هدایت است، اما اگر عمیق به آثار او بنگریم، در مییابیم که او انسانی صاحب اندیشه است و بسیار سخن نو دارد. دیگر مقولهای که او به آن بسیار معتقد است، مسئولیت و نقش اجتماعی یک نویسنده در اجتماع است.
او از این منظر بسیار دغدغه مند به نویسندگی و آثار اجتماعی او نگاه میکند. او معتقد است که نویسنده میتواند علاوه بر خلق یک اثر، بسیار تأثیر گذار باشد.
این رابطهی خلق اثر و تأثیر در نوشتههای او را میتوان بهجرئت یکی از موارد نادر در تاریخ ادبیات ایرانزمین دانست.
او بارها به این نکته اشارهکرده است که جهان از نگاه نویسنده باید جهانی منطبق بر احوالات جامعهی حاضر خود باشد و نویسنده باید بتواند آنچه در جامعه و در اعماق ذهن مخاطبان وجود دارد را شناخت و آن را جراحی کرد و گاه به سلاخی کشید.
او در این باب نیز بسیاری از آثارش را اختصاص به رویکردهای اجتماعی داده است و در لایههای پنهان آثار او میتوان بسیار این نقش عظیم را مشاهده کرد.
دیگر روی کاتب شناسی به شناخت زبان او و آثار او اختصاص دارد. نخستین امری که در باب آثار کاتب بسیار جلبتوجه میکند.
تنوع موضوعی در آثار اوست. او ژانرهای متفاوتی را برای نوشتن انتخاب کرده است و علاوه بر این ژانرهای متفاوت در زمینههای متفاوت و با موضوعات متفاوتی به نگارش آثار دستزده است.
همچنین او هیچگاه خود را در حصار مخاطب محدود نکرده است و اگر به کارنامهی او نگاه کنیم او در ردههای سنی مختلف و همچنین در گونههای متفاوتی، با مخاطب خود ارتباط برقرار کرده است.
او برای کودکان نوشته است. برای بزرگسالان نوشته است. در سینما فعالیت کرده است و ….. اینها همه نشان از آن دارد که زبان کاتب بههیچوجه من الوجوه مسکوت در رماننویسی نیست و او ذهنی باز و اندیشههای وسیعی دارد که به هر طریقی میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
این ظرف زبانی کاتب یکی از برجستگیهای آثار اوست. دیگر مقولهای که در کارهای محمدرضا کاتب بسیار موردتوجه است، شیوهی نگارش و سبک او است.
همانطور که در نخستین جمله ذکر کردیم او به جد صاحب سبک است. این سبک نگارش او تا به کنون بسیار موردتوجه بوده است.
دیدگاه بسیاری از منتقدین و حتی مخاطبین به آثار او چنین بوده است که او دنبالهی روی مکتب کافکا و هدایت است، اما بهمرور این تفکر در مخاطبینش شکلگرفته است که او چنان قلم توانایی دارد که شاید تنها بتوان گفت که کافکا و هدایت ترجمان سبک ادبی کاتب میباشند.
او در اکثر داستانهایش از شیوهی روایت جریان سیال ذهن استفاده میکند و در این حوزه از توانایی بینظیری برخوردار است.
همچین او به نوشتن رمانهایی علاقه نشان میدهد که ابهام در آن محوریت دارد.
این ابهام هم در اتفاقات داستان و هم در پایان داستان وجود داشته و در اکثریت آثارش مورد مشاهده است.
آنچه از دل اندیشههای او و از خوانش آثار و مرور مصاحبههای او بدان پی بردیم، او مشتاق این امر است که خواننده با اثرش در یک موقعیت مکانی و زمانی موازی قرار بگیرد و نظارهگر اتفاقات باشد و تصمیمگیری کند و به ثمر برساند.
او مخاطب را دخیل در تمامی داستان خود میکند و این اجاره را به مخاطب میدهد که شناسایی کند، بسنجد و تصمیم بگیرد.
این امر یک نکتهی برجسته به همراه دارد و آن چالشبرانگیزی در اثر روایت داستانی یک اتفاق است.
کاتب همچون یک راوی عمل میکند. اما روایت را تحمیل نمیکند و مخاطب را درگیر این اندیشهی روایی خود میکند.
در ادامه برشی از دو کتاب او را با هم مطالعه می کنیم :
“از اینکه با طناب بمیرم خیلی می ترسم. آن هم با گره های گنده ای که سرش می زنند. کسی که با طناب بمیرد، نمرده خفه شده فقط. باید خون تا قطره آخرش از بدن برود بیرون تا آدم مرده حساب شود. تیرباران خوبی اش همین است: با طناب خون لخته می شود فقط توی رگ ها. آن طوری روح آدم همه اش زجر می کشد. تا خون آدم نریزد بیرون روی زمین، روح سبک نمی شود،نمی رود بالا. روی زمین می ماند. آن وقت مجبور است هی برود تو نخ این و آن و اذیتشان کند” .
محمدرضا کاتب, رمان هیس
«این خواسته و آرزوی خیلی از بزرگان تاریخ است که در صدر کشوری، حکمت، علم و دانش حکومت کند. به جای حکومت چند نفر احمقِ دغل باز و کودن و بی رحم، علم و دانش به مردم و کشورها حکومت کند. دیگر احمق های خون ریز، صرف آنکه پدرسان پادشاه بوده، با کمک عده ای کاسه لیس خودبین، دیگر نمی توانند تاج بر سر بگذارند و جان و روح ملتی را بازیچه نفرت و خودخواهی خودشان قرار بدهند. حکومت بر مردم چیزی نیست که عده ای ثروتمند به خاطر ثروتی که دارند بتوانند آن طور که می خواهند کشور را سر انگشتانشان بچرخانند. و هر چه منافع آن هاست، منافع همه ملت هم باشد. باید آن کسی حکومت را به دست بیاورد که لیاقتش را داشته باشد. به وسیله کیمیای سعادت ما سرکشان را بی نام می کنیم و ارمغانمان برای مردم، آبادانی و عدالت و شادکامی است.»
محمدرضا کاتب ، رمان بی ترسی
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
نویسنده : محمدرضا تیموری
عشق و علاقه به رشد و موفقیت و رسیدن به سطح والای لیاقت ها را مهمترین اصل در رسیدن به خواسته ها می دانم
امتیاز بدی، من انرژی می گیرم.شاد باشید و پرانرژی دوست عزیز
دیدگاهتان را بنویسید