مروری بر زندگینامه لافایت ماری مادلن ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

[av_textblock textblock_styling_align=” textblock_styling=” textblock_styling_gap=” textblock_styling_mobile=” size=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” font_color=” color=” av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=” sc_version=’1.0′]
لافایت ماری مادلن پیوش دو لاورین ،
مشهور به مادام دو لا فایت ، نویسنده ی مشهور فرانسوی ، به تاریخ 18 مارس 1634 دیده به جهان گشود .
لافایت ماری مادلن از پدری نجیب زاده و ادب دوست، در پاریس زاده شد ،
تعلیم و تربیتی ممتاز یافت و زبان لاتینی را بخوبی فرا گرفت .
در بیست و يک سالگی با کنت دو لافایت با برادر یکی از معشوقه های پیشین لوئی سیزدهم ازدواج کرد .
ازدواجی که از نظر احساسی و عاطفی او را با ناکامی روبرو کرد .
چندی در کنار شوهر در املاک او به سر برد و پس از آنکه کنت محیط دور از غوغا و زندگی در ملک خود را بر زندگی شهری ترجیح داد .
کنتس به تنهائی در پاریس مستقر گردید و
به وسیله لاروشفوکو دوست نویسنده خود با اهل ادب ارتباط یافت
و به مطالعه آثار مهم ادبی عصر خویش پرداخت و خانه خود را مرکز تجمع هنرمندان و ادیبان ساخت
و با مادام دو سوینیه دوستی نزديک و پایداری برقرار کرد .
لافایت ماری مادلن در این دوره با هانریت دختر چارلز اول پادشاه مخلوع و مقتول انگلستان که در فرانسه به صورت تبعيد به سر می برد
و بعدها با فیلیپ اول دوک دورلئان ، برادر لوئی چهاردهم ازدواج کرد ، دوستی یافت ، به دربار آمد و رشد کرد ،
از شوهر جدا شد و سالها بعد ، هنگامی که لاروشفوکو همسر خود را از دست داد، با او ارتباط بسیار نزدیکی برقرار کرد
و تا روز مرگ او در يک خانه با او به سر برد و از همکاریش سود بسیار جست .
مادام دولافایت نخستین داستان های خود را با نام مستعار سگره انتشار می داد
که اولین آن در ۱۶۶۲ به نام شاهزاده خانم مونت پانسيه منتشر گشت .
مادام دو لافایت که سالها در سمت ندیمه هانریت انگلستان در دربار به سر می برد
و با تاثر خاطر شاهد دسیسه های عاشقانه او بود ،
مصمم گشت که برای سرگرمی خویش داستان کوتاهی که در آن زمان باب روز بود ،
در باره زندگی خصوصی بانوی خود بنویسد
و به سبب آنکه در هنر نویسندگی هنوز تجربه چندانی نداشت ،
از کشیش فاضلی به نام مناژ کمک گرفت و بعدها اقرار کرد
که اساس هنر خود را به این کشیش اديب و فاضل مدیون است .
طرح نخستین مادام دو لافایت در این اثر بسیار ساده بود ،
او می خواست داستانی بوجود آورد که زبان های عشق را به زندگی زن و خطر هائی که سعادتش را تهدید می کند ، یادآور شود ،
اما مناژ به او پیشنهاد کرد که داستان خود را در قالبی تاریخی بریزد
و در این راه کمک بسیار کرد ،
مدارک لازم را برایش فراهم آورد ،
انشای کتاب را اصلاح کرد و داستانش را به چاپ رساند .
این داستان فروش بسیار یافت
و اگر چه ناشر اعلام کرد
که هر گونه شباهت میان اشخاص داستان و اشخاص زنده ،
چیزی تصادفی و اتفاقی است ،
مردم شباهت تام قهرمان داستان ، شاهزاده خانم مونت پانسیه را با هانریت انگلستان دریافتند .
مادام مونت پانسیه که به ازدواجی بدون عشق تن در داده بود ،
در زندگی زناشوئی با حوادث عاشقانه و دسیسه های گوناگونی روبرو می شود
که به از دست دادن احترام شوهر، عشق دلدار و دوستی صمیمی ترین کسانش می انجامد
و از این اندوه به بستر بیماری می افتد
و از غصه و رنج می میرد
و بدین طریق یکی از زیباترین شاهزاده خانم های دنیا که ممکن بود
خوشبخت ترین آنان نیز باشد ،
بر اثر دوری از راه تقوا و عفاف بدبخت ترین زن دنیا می گردد .
ادراک نویسنده از زندگی اجتماعی و عشق ،
در این اثر رنگی کاملا خاص دارد که بر مبنای تجربه شخصی قرار گرفته است
و هنر نویسندگی لافایت ماری مادلن توانسته به شیوه ای بسیار زنده و گیرا ،
اشخاص داستان و محیطی را که در آن به سر می برند
از چنان گویائی و برجستگی برخوردار سازد که در خواننده نفوذی عمیق بر جای گذارد .
دومین اثر داستانی مادام دو لافایت رمان بزرگ زیده دو جلد ، ۱۶۷۰،
سرگذشت عشق کنت کاستیل به نام کونسالوه است
با زیده دختر شاهزاده ای مسلمان که به مذهب کاتوليک گرویده است .
پروراندن موضوع و نقل گسترده ماجراهای پهلوانی و عاشقانه با شیوه نگارش
روشن و ساده ، گویائی قصه و برجسته نشان دادن اشخاص داستان ،
این رمان را بر رمان های عاشقانه دیگر امتیاز بخشیده است .
معروف ترین و مهمترین رمان مادام دو لافایت شاهزاده خانم کلو مانند تراژدی های کورنی در پیروزی تقوا و عفاف بر عشق است .
مادام وازل دو شارتر که بر اثر سخت گیری مادر تربیتی جدی یافته است ،
بدون عشق و تنها از روی احترام با پرنس دو کلو که سخت دلباخته اوست ، ازدواج می کند
و پیوسته به او وفادار می ماند .
تا آنکه در یکی از مجلس های رقص دربار با نجيب زاده جوانی آشنا می شود
که دیدارش هیجان و احساس تازه ای در او پدید می آورد
و بر اثر سخنان محبت آمیز و دور از هر نوع گستاخی او بر پریشانیش می افزاید
و ملاقات های بعدی آن دو را سخت به یکدیگر می پیوندد .
اما اندیشه وفاداری به شوهر و پایبندی به حفظ آبرو و شرافت شاهزاده خانم کلورا بر می انگیزد
تا عشق سوزانش را نزد شوهر فاش کند و از او راهنمائی بخواهد .
پس از آن بنا بر پیشنهاد شوهر چندي از مجامع کناره می گیرد
و به گردش های در جنگل و عالم تنهائی اکتفا می کند .
اما وضع به آن صورت باقی نمی ماند و جوان به این گردش ها می پیوندد .
شوهر که به ملاقات های پنهانی آن در پی می برد،
هر لحظه پریشان حال تر می گردد تا سرانجام از نگرانی شدید بر بستر بیماری می افتد و از رنج و اندوه جان می سپارد .
بی آنکه به وفاداری همسر خود پی ببرد .
شاهزاده خانم کلو پس از مرگ شوهر ،
در حالی که برای ازدواج با دلدار مانعی در پیش ندارد ،
تقاضای او را رد می کند و عشق خود و همچنین عزم خود را بر بیوه ماندن به او اعلام می دارد
و سعادتی را که به قیمت مرگ شوهر تمام شود ، نمی پذیرد .
از آن پس با قدرت بسیار بر جدال درون چیره می شود ،
وظیفه و اراده را بر عشق ترجیح می دهد و به دیری پناه می برد ،
اما هرگز سعادتی نمی یابد
تا جائی که بر اثر رنجوری مداوم ، در راه وفاداری به شوهر خود را فدا می کند .
رمان شاهزاده خانم کلو گفتگو و بحث بسیار برانگیخت ، خاصه اعتراف عشق خانم کلو نزد شوهر
صحنه ای گستاخانه تلقی گردید ،
با این حال ستایش فراوان به همراه آورد
و به سبب ظرافت و دقت در تحلیل روانی و لطافت شیوه نگارش و وصف قهرمانانی کاملا” فرانسوی
که در محیط فرانسوی به سر می بردند ، از زیباترین رمان های تحلیلی ادبیات فرانسه و کامل ترین آنها در دوره کلاسيک بشمار رفت
و پیروزی عظیمی بدست آورد و از آن نمایشنامه ای در پنج پرده ساخته شد .
مادام دولافایت با این اثر اولین بار رمان را به درجه والائی ارتقا داد
و خواننده را با رمان تحلیلی خویش آشنا کرد .
مادام دولافایت پس از مرگ لاروشفوکو در ۱۶۸۰ گوشه گیری اختیار کرد
و سرانجام از بیماری قلبی که سالها از آن رنج می برد ، در گذشت .
رمان ها و داستان های کوتاه لافایت ماری مادلن
از نظر وحدت و یکپارچگی و اختصار با رمان های دراز گذشته
که از يک سلسله حوادث گوناگون و دسیسه های منقطع تشکیل می شد ، تفاوت بسیار دارد .
او فکر و روح مردم زمان و بلند پروازی ها و علاقه به بر انگیختن ستایش دیگران
و نکته های اخلاقی افراد را با ظرافت و دقت بسیار و سبکی لطیف وصف می کند .
تعیین حدود همکاری مادام دولانابت و الاروشفوکو دشوار است ،
اما نفوذ لاروشفوکو در آخرین فصل های داستان شاهزاده خانم کلو بچشم می خورد
و به طور مسلم این دو دوست از نظر معنوی و کار ادبی
هر يک بر دیگری نفوذی فراوان بر جای گذاشته است ،
از مادام دولافایت این جمله را نقل کرده اند :
«آقای لاروشفوکو به من ذوق و قریحه داد و من قلب او را اصلاح کردم .» .
لافایت ماری مادلن از زنان دانشمند و با فرهنگ و مورد احترام فرانسه بود ،
بوالو درباره او گفته است : « زن برجسته فرانسوی که از همه زنان ذوق و شعور بیشتر داشت و از همه بهتر می نوشت .» .
وی به تاریخ 25 می 1693 در 59 سالگی در فرانسه دیده از جهان فرو بست .
آثار لافایت ماری مادلن
- شاهزاده خانم مونت پانسیه
- زیده
- شاهزاده خانم کلو
- مکاتبات
- خاطرات
مروری بر آثار لافایت ماری مادلن
لافایت ماری مادلن ، نویسنده ی مشهور فرانسوی و از بزرگان ادبیات روشنفکری در فرانسه است .
مادام دو لا فایت آثار متعددی دارد اما امروزه تنها بخشی از آثار او در دسترس می باشد .
وی به سبب آنکه با بسیاری از افراد دربار و طبقه ی اشراف ارتباط داشته است ،
توانسته به بهترین وجه ممکن ،
علاوه بر داستان های عاشقانه ای که از عشق های مجلل روایت می کند ،
بخشی از تاریخ شفاهی فرانسه را نیز به تصویر بکشد که امری بسیار ارزنده است .
آنچه که باید در باب آثار او بیش از هر وجهی مورد تاکید قرار داد ذکر این نکته است
که وی همیشه در تلاش بوده تا که ادبیات فرانسه را با یک تحول به لحاظ روحی مواجه کند .
در واقع اگر بخواهیم صادق باشیم ،
باید به این نکته اشاره کنیم که ادبیات چیزی جز فرم و محتوا نیست .
اما در هر کدام از این دو بخش که ورود کنیم ،
شاهد آن هستیم که المان های بسیاری تاثیر گذار بر روند این دو مولفه می باشند .
به عنوان مثال در بخش محتوا ، اتفاقات اجتماعی ، مسائل روحی
چه بصورت فردی و اجتماعی و چه بصورت روح اثر ، همگی از عوامل تاثیر گذار هستند .
از این رو این نویسنده ی بزرگ تمام سعی خود را به کار گرفته است
که با تمرکز بر روی یک مولفه ی خرد در بخش محتوا داستان هایی خلق کند
که مسیر روحی محتوای داستان های فرانسه را تغییر بدهد
و در این امر نیز بسیار موفق عمل کرده است .
با این اوصاف ، بد نیست که بخشی از نوشته های او را که به طور اختصاصی توسط تیم مطالعاتی تیموری ترجمه گردیده است را با هم مرور کنیم :
” من به افکارم دیگر هیچ اعتمادی ندارم . افکار من خطرناک هستند .
البته این فکر یک انسان است و می شود گفت که فکر همه ی انسان ها خطرناک است ،
اما من یک نویسنده ام و افکارم به مراتب خطرناک تر است .
چرا که فکر هایم را دیگران می خوانند . من در فکر هایم یک عده را می بخشم . من در فکر هایم بعضی ها را متهم می کنم .
من بعضی اوقات نمی دانم که چطور باید حرف هایم را به دیگران بزنم که به کسی آسیب نرسد
بهر حال گفته باشم که من فکر هایم خطرناک است
و راه دیگری نیز ندارم جز این که اعتراف کنم به این که فکرهایم خطرناک است . ” .
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
[/av_textblock]
[av_comments_list av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” alb_description=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=” sc_version=’1.0′]
دیدگاهتان را بنویسید