مروری بر زندگینامه نیما یوشیج ، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش

[av_textblock textblock_styling_align=” textblock_styling=” textblock_styling_gap=” textblock_styling_mobile=” size=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” font_color=” color=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=’av-lb67qu6k’ sc_version=’1.0′ admin_preview_bg=”]
[views]
[/av_textblock]
[av_textblock textblock_styling_align=” textblock_styling=” textblock_styling_gap=” textblock_styling_mobile=” size=” av-medium-font-size=” av-small-font-size=” av-mini-font-size=” font_color=” color=” av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=’av-11y7y3d’ sc_version=’1.0′]
علی اسفندیاری ، معروف به نیما یوشیج (Nima Yooshij)، شاعر گرانقدر و پرافتخار زبان فارسی ،
به تاریخ 21 آبان 1276 در یوش مازندران دیده به جهان گشود. وی پدر شعر نو فارسی و از بزرگترین جریان سازان تاریخ ادبیات ایران می باشد .
اگر بخواهیم تحولات شعر معاصر را روزی به رشته ی تحریر دربیاوریم ،
نیما یوشیج یکی از سرفصل های پربار آن خواهد بود .
وی مصداق بارز ایستادگی بر روی عقیده و منش کاری است .
نیما یوشیج در سال 1276 در روستایی از توابع بلده شهرستان نور در استان مازندران متولد شد. پدر او، از قدیمیهای مازندران بود .
وی که نامش ابراهیمخان اعظام السلطنه بود، از کشاورزان و گلهداران بسیار مشهور منطقهی نور در مازندران بود .
آنچه که در کتابی با عنوان تاریخ خانواده ی اسفندیاری منتشرشده است، خانواده ی نیما یوشیج از رعیت زادگان به نام و دارای اعتبار منطقه بودهاند .
اما آنچه که باید در باب این خانواده و پیشینه ی آن بدانیم ، ذکر این نکته است که این خانواده به هیچ وجه خانوادهای روستایی نبودهاند .
شاید خود نیما در خانوادهای کشاورز دیده به جهان گشوده باشد ،
اما آنچه تبار خانوادگی او نشان می دهد، نشان از این مسئله دارد که در خانواده ی نیما یوشیج ،
خصوصاً در دوره ی قاجار و پهلوی ، افراد زیادی بودهاند که در مقام های سیاسی، فرهنگی و ادبی روزگار خویش از سرآمدان بودهاند و
این تنها نیما یوشیج نبوده است که از میان این خانواده روستایی به مقامی شامخ در ادبیات رسیده است .
پس میتوانیم این امر را در زندگی او لحاظ کنیم که او در خانوادهای با اصالت زیسته است و
صفای روستایی وی، بعلاوه ی هوش سرشار و تباری معتبر، به او کمک کرده است که به درکی نو از زندگی خویش برسد .
نیما یوشیج خود به خانواده و دیار خویش بسیار افتخار کرده است و
بارها نام آن را بر زبان آورده و در شعرهای مختلف از آن یادکرده است .
نیما یوشیج ، خود معتقد بر آن است که نیماور، که یکی از پهلوانان و پادشاهان رستمدار بوده است ،
جد وی بوده و او از خانوادهای اصیلزاده شده است .
نیما یوشیج در این باره حتی شعری نیز دارد که معنیاش این چنین می شود که :
من نیما هستم، کسی که در رستمدار یگانه است . من از نسل شراگیم نامآور میباشم که کمانداری قدرتمند بوده است .
هنر من باعث شهرت من میشود و مرا به قلههای موفقیت می رساند . من هیچگاه خاکستر نخواهم بود و نخواهم شد چراکه من چون چوبی هستم که در اجاقی آتشین زندگی میکند و هرگاه شعلهوراست . “.
اما بعد ، اگر بخواهیم کمی از زندگی او خاصه زندگی روستایی او باهم صحبت کنیم باید این چنین بگوییم
که پدر نیما یوشیج در سنین کودکی سعی بسیار بر آن داشت که
نیما انسانی پهلوان و به معنای واقعی روستازاده باشد، ازاینرو به او تیراندازی و سوارکاری یاد داده بود .
نیما تا سن حدود یازده دوازده سالگی، همهی عمرش را در جنگل ها و کوهساران زیبای مازندران سر می کرده است و
می توان این طور گفت که این شاعر بزرگ در تمام طول زندگی اش متأثر از همان دوران طبیعت گردی کودکی بوده است و
فضای روستایی اشعارش برگرفته از همان اندیشهی نهادینه در وجودش می باشد .
نیما تحصیلات ابتدایی نظیر خواندن و نوشتن را نزد روحانی ای که در روستایشان بود آموخت .
اما خود در خاطراتش نوشته است که
هیچ میل قلبی به این کار نداشت .
چراکه روحانی بسیار او را آزار می داده است و
مدام در کارهای نیما سرک می کشیده است و بسیار او را جلوی همگان تنبیه بدنی می کرده است .
نیما در سن دوازده سالگی به همراه خانوادهاش به تهران می آید .
وی به مدرسهی عالی سن لوپی می رود و در آنجا تحصیلاتش را بهصورت آکادمیک دنبال می کند .
آنچه که اطرافیان وی دربارهی او گفتهاند ذکر این نکته است که
وی در تمام طول تحصیل در مدرسه از همه کناره می گرفته است و اکثر اوقات نیز از مدرسه فرار می کرده است .
اما بعد به وسیله ی یکی از معلمان دلسوزش که خود نیز از شاعران بزرگ ایران زمین است ،
جناب نظام وفا، ترغیب و تشویق میشود که شعر بسراید .
نیما یوشیج از همان دوره بود که دوباره به تحصیل عشق ورزید .
زبان فرانسه آموخت و همزمان با زبان فرانسه، سعی کرد که به سبک خراسانی شعرهایی بگوید .
این امر تمرینی شد که سالها بعد زمانی که نیما مجموعهی افسانه را خلق کرد ،
آن را بهنظام وفا بهپاس تمامی زحماتی که برای نیما کشید، تقدیم کند .
نیما یوشیج پس از اینکه تحصیلاتش را در مدرسهی سنلویی به اتمام رساند ،
به کار در وزارت دارایی مشغول شد ، اما از آنجا که نیما بسیار روحیه ی سخت گیرانه ای نسبت به فعالیت های کاریاش داشت ،
کار در دارایی را آنچنان که بایدوشاید باب میل خودش ندید و آن را رها کرد .
نیما یوشیج در سال 1300 بود که تصمیم گرفت نام خودش را تغییر دهد و نیما یوشیج بگذارد و ازآنپس با آن نام بهکارهای ادبی بپردازد .
نیما در سالهای زندگیاش خصوصاً دوران جوانی با دورانی روبرو شد که ایران در بحبوحهی اتفاقات سیاسی و اجتماعی بسیار بود .
از یک سو انقلاب مشروطه، از یک سو نهضت جنگل و از یک سوی دیگر جمهوری سرخ گیلان همه و همه
در نیما احساسی ایجاد کرد که به فعالت های سیاسی و شعرهای سیاسی بپردازد .
وی در این دوره، به تفکر چپها گرایش پیدا کرد و شروع به همکاری با نشریات مختلف کرد .
از جمله ی این نشریات، مجلهای بود که ایران سرخ نام داشت و در آن زمان به ادبای چپگرا بسیار اهمیت می داد .
وی در این دوره تصمیمات پرشور انقلابی بسیاری گرفت .
ازجمله اینکه تصمیم داشت تا به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه او مبارزه کند تا کشته شود .
اما بعد به سراغ نویسندگی رفت و اطرافیان رأی او را زدند و او را بر این اندیشه استوار کردند
که یک شاعر و یک نویسنده می تواند به مراتب از یک جنگجو قوی تر عمل کند .
نیما یوشیج در نخستین دوره از کنگره نویسندگان ایران، عضو هیئتمدیره آن بود و اشعار چپ گرایانه ی خود را در آنجا قرائت کرد .
اما بعد ، یکی از نکات بحث برانگیز در زندگینامه ی نیما ذکر این نکته است که شاعری با این درجه از احساس چرا در عشق ناکام مانده است و یا اصولاً عشقی در زندگی نیما ثبتشده است یا خیر؟
نیما یوشیج بنا بر آنچه که خودش گفته است و دیگرانی که نزدیک زندگی وی بودهاند تعریف کردهاند ، در جوانی عاشق دختری میشود که تمام زندگی او را در بر میگیرد.
درواقع این عشق آنچنان در وجود نیما شعلهور میشود که به گفتهی بسیاری از نزدیکان مدتی از خواب و خوراک می افتد .
اما بعد، وی به دلیل اختلافات مذهبی نمیتواند با او ازدواج کند . از آن به بعد، وی به دنبال دختری روستایی به نام صفورا می شود .
صفورا نیز به این دلیل که نیما میخواست در شهر زندگی کند و او حاضر نبود که دل از روستا بکند، حاضر نشد با نیما ازدواج کند و این عشق نیما نیز نافرجام ماند .
وی درنهایت امر در سال 1305 باخانم عالیه جهانگیر ازدواج کرد و این ازدواج تا بهپایان عمر نیما دوام داشت .
فرزند آنها پسری است که نامش شراگیم است و در آمریکا سکونت دارد .
وی پس از اینکه ازدواج می کند درست چند ماه بعد پدرش فوت می کند و نیما در این دوره خانه نشین می شود و افکار بسیار پریشانی بر او وارد می شود .
او در این دوره تمام تفکر خود را بر روی این مسئله می گذارد که چگونه می تواند در شعر فارسی تحولی ایجاد کند .
اما هیچ کدام از فکرهایش را ارائه نمی کند و آنقدر صبر می کند تا که همهی افکارش در کورهی ذهنیاش تثبیت شود و پخته شود.
نیما در ادامهی زندگی تصمیم میگیرد که راه تدریس و مدیریت یکی از مدارس رشت را قبول کند ،
اما ناگهان وی شعرهایی را منتشر کرد که ادبیات ایران به ان جبهه گرفت .
او تمامی اوزان شعر کلاسیک ایران را جابجا کرده و مدلی از شعر را ارائه داد که بهزعم بسیاری مدلی از نثر بود .
اما وی با تمام بد رفتاریهایی که ادیبان آن زمان با وی داشتند، صبر کرد و چون ققنوس از دل خاکستری به آسمان ادبیات ایران رفت و برگی از تاریخ ادبیات ایران را به نام خود زد .
وی پدر شعر نوی فارسی است و امروزه بیش از میلیونها قطعه شعر با سبک او در تاریخ ادبیات ایران سراییده شده است. وی درنهایت به بیماری ذاتالریه دچار شد و
به تاریخ 13 دی 1338 برای همیشه جهان را بدرود گفت. غروب او یکی از دردناکتری روزهای تاریخ ادبیات ایران است .
آثار نیما یوشیج
• قصه رنگ پریده
• منظومه نیما
• خانواده سرباز
• ای شب
• افسانه
• مانلی
• افسانه و رباعیات
• ماخ اولاً
• شعر من
• شهر شب و شهر صبح
• ناقوس قلم انداز
• فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ
• آب در خوابگه مورچگان
• مانلی و خانه سریویلی
• مرقد آقا (داستان)
• کندوهای شکسته (داستان)
• آهو و پرندهها (شعر و قصه برای کودکان)
• توکایی در قفس
• ارزش احساسات در زندگی هنر پیشگان
• تعریف و تبصره
• حرفهای همسایه
• مقدمه خانواده سرباز
• نامه به شین پرتو
• مقدمهٔ «آخرین نبرد»
• یادداشت برای مجموعه شعر منوچهر شیبانی
• شعر چیست؟
• از یک مقدمه
• یک مصاحبه
• دربارهٔ جعفرخان از فرنگ آمده
• یک دیدار
• دنیا خانه من است
• نامههای نیما به همسرش – عالیه جهانگیر
• کشتی توفان
• مجموعه کامل اشعار(تدوین توسط سیروس طاهباز)
مروری بر آثار نیما یوشیج
نیما یوشیج به جد بزرگترین شاعر نوگرای ایران در قرن اخیر است. او سالهای سال با تفکر بسیار و هوش سرشاری که داشت
در پی تحولی در ادبیات ایران بود که در آخر نیز توانست با اندیشه های والایی که داشت این مهم را به سرانجام برساند و
شعر نوی پارسی را به مجموعه قالب های شعری ادبیات ایران اضافه کند و به وسعت و غنای زبان فارسی بیفزاید . در ادامه یکی از شعرهای پر طرفدار نیما یوشیج را با هم مطالعه می کنیم :
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام، در آن دم که بر جا درهها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
[table id=1 /]
[/av_textblock]
[av_comments_list av-desktop-hide=” av-medium-hide=” av-small-hide=” av-mini-hide=” alb_description=” id=” custom_class=” template_class=” av_uid=’av-k192gp’ sc_version=’1.0′]
دیدگاهتان را بنویسید