این صفحه مورد پسند 514 بازدیدکننده می باشد.
بلز ساندرار ، نویسنده و شاعر بلند آوازه ی فرانسوی ، به تاریخ ۱ سپتامبر ۱۸۸۷ دیده به جهان گشود.
بلز ساندرار یکی از محبوب ترین نویسندگان اروپا در قرن نوزدهم میلادی بوده است. بنا بر آنچه که از زندگی او گفته اند ، ساندرار پدری سوئیسی داشته است و مادری اسکاتلندی.
پدرش یکی از تجار بزرگ جهانی بوده است و همین مسئله نیز باعث شده بود که به هنگام تولد پسرش ، نتواند پیش خانواده اش حضور داشته باشد و
از این رو مجبور شد که با یک کشتی تجاری خود را به لندن و پاریس و سپس به سوئیس برساند تا که فرزند خود را ملاقات کند.
اما بعد ، آنها تصمیم گرفتند که برای یک زندگی بهتر از سوئیس مهاجرت کنند و به ایتالیا بروند.
آنها در زمانی که ساندرار بسیار کوچک بود ، زندگی خود را جمع کرده و راهی ناپل ایتالیا شدند.
خود ساندرار در باب پدرش این چنین می گوید که :
” پدرم همیشه در سرگردانی به سر می برد. او همیشه از سویی به سوی دیگر می رفت و نام خود را تاجر می گذارد ،
اما ما که چیزی از تجارت او ندیدیم. او همیشه مست بود و عاشق کتاب های بالزاک. کار دیگری نداشت ،
جز اینکه عمر خود را چون آب در هاون بکوبد. ” .
اما همین جملات را در باب مادر به گونه ای می گوید که نشان از وابستگی شدید او به مادرش می باشد.
او در باب مادر این چنین می گوید که :
” مادرم یک زن آسمانی بود. هیچ چیزش زمینی نبود. اگر دقایقی با او می نشستی احساس می کردی که فردی از آسمان آمده است و
برای دقایقی مهمان تو روی زمین شده است. او عاشق گل ها بود. خصوصا کمیابش.
یعنی در پیدا کردن گلها هم درست مانند خودش کمیاب بود. هر گلی که داشت ، از گل هایی بودند که نمونه ی آن شاید به
ده تا هم در جهان نمی رسید ، اما زندگی اش را وقف گلهایش کرده بود. ” .
اما دیری نپایید که مادرش در جوانی در فلورانس ، دار فانی را وداع گفت و داغ سنگینی بر سینه ی ساندرار گذاشت.
بلز ساندرار ، در جوانی برای خود نام مستعار بلز را انتخاب کرد. فلسفه ی این نام آنچنان که باید و شاید مشخص نیست ،
اما روایاتی در باب آن موجود است که نامی قدیمی مربوط به اجدادش بوده است. اما بعد ، ساندرار از دوره ی کودکی ،
تحت آموزش های یک مربی انگلیسی قرار گرفت و در نه سالگی به یک مدرسه ی آلمانی رفت.
مطلب پیشنهادی : قانون جذب
بعد از اینکه مقطع ابتدایی را در آن مدرسه به اتمام رساند ، دوباره به سوئیس بازگشت و تا پانزده سالگی اش آنجا ماند و
به ادامه ی مطالعات درسی خودش پرداخت. بلز به واسطه ی این همه سفرهای طولانی ، انسان پخته ای شده بود.
تقریبا تمام آنچه که خاطرات سفر برای او بود ، در ذهنش تبدیل به محرکه ای شده بود برای یاد آوری و همین امر
نیز در او تاثیر فراوانی به منظور رسیدن به مقام یک نویسنده ی بزرگ گشت. او از دوره ی نوجوانی بود که عشق به مطالعه پیدا کرد.
در واقع تمام وجودش را مطالعه کردن فرا گرفته بود و احساس می کرد که بدون مطالعه چیزی در زندگی اش کم است.
همین امر نیز باعث شد که کتاب های مطرح دوران خود را به بهترین شکل ممکن مطالعه کند و مقدمه ای فراهم سازد که نخستین کتاب هایش را به معرض انتشار برساند.
از سوی دیگر ، وی فرصتی در اختیار داشت که شاید کمتر نویسنده ای در طول تاریخ از آن بهره برده باشد.
وی چندین زبان بلد بود. نخستین زبانی که آن را جز از زبان مادری آموخت ، زبان انگلیسی بود و بعد از آن نیز به مدرسه ی آلمانی ها رفت و آنچا آلمانی آموخت.
از آن گذشته ، فرانسه برای او فرصتی بود که فرانسوی را نیز به مثابه دیگر زبان ها یاد بگیرد و
همین امر باعث شده بود که وی علاوه بر خواندن کتاب های موجود در کشورش سیری در ادبیات دنیا نیز داشته باشد و با آثار فاخر جهانی نیز مراوداتی برقرار کند. بلز هوش بالایی داشت.
این هوش بالا باعث شده بود که او نتواند در یک جا آرام گیرد. خصوصا آنکه رفتن به مدرسه را بدترین کار دنیا می دانست ،
چرا که احساس می کرد ، مدرسه برای او تنها قربان گاهی است که تمامی استعداد ها و هیجاناتش را در هم می شکند.
مطلب پیشنهادی : نامه عاشقانه
همین شد که تصمیم گرفت ، بدون هیچ مقدمه ای ، مدرسه را رها کند و خانواده را ترک کند و به یک سفر بی هدف برود.
روند سفر او آنچه که خودش ذکر کرده است ، این گونه بوده که وی ابتدا از سوئیس به برلین آلمان می رود و بعد به هامبورگ سفر می کند.
سپس به شهر مونیخ رفت. در شهر مونیخ ، با یک بازرگان عتیقه فروش روبرو شد که کارش فروش اشیایی بود که قدیمی بود و
یا دارای اصل و نسب پادشاهی بود. بازرگان که بلز را دید و ماجرای زندگی اش را شنید ، به سبب داشتن چنین روحیه ای تحسینش کرد و این شد که وی را به شاگردی اش پذیرفت.
بلز ساندرار هم که فرصت را برای ادامه ی سفر و همچنین پیدا کردن یک کار خوب با سرمایه ای خوب مناسب دیده بود ، این پیشنهاد را پذیرفت و با بازرگان شروع به سفرهای تجاری کرد.
نخستین مقصدی که وی به آن سفر کرد ، مسکو بود. وی ابتدا به مسکو رفت و سپس به سیبری و
بعد هم تمامی آسیای دور را پشت سر گذاشت. این سفر او حدودا سه سال به طول انجامید.
او در این سفر حتی به ارمنستان و ایران نیز سفر کرد و شیفته ی فرهنگ ایرانی ها نیز شده بود.
حتی وی در خاطرات سفرش این چنین می نویسد که : ” جهان گردی آرزویی بود که از نوجوانی در سر داشتم و همین امر هم باعث شد که زندگی ام را رها کنم و
به جهانگردی بپردازم. اما باید بگویم ، حالا از این کار خوشحالم.
گویی من زندگی را چندین و جند باره تجربه کرده ام. اقوام مختلف ، فرهنگ های مختلف و انسان های مختلف هر کدام برای من درسی بوده اند که هیچ کجای دنیا آن ها را یافت نمی کردم.
مطلب پیشنهادی : کلیپ انگیزشی
از این رو می توانم بگویم که هر کشوری که رفته ام یک درس بزرگ برای من داشته است…. اما ایران برایم جذابیت های بی منتهایی داشت. ” .
وی در طول این سفر ها به این نتیجه رسید که افکاری که از دوران کودکی و نوجوانی با او بوده است ، کنون به ثمر نشسته است و
حال باید به سراغ آرزوی دیگری برود که شاید تا به تجربه ی سفرهایش به دور دنیا هیچگاه به آن فکر نکرده بود و آن نویسندگی بود.
از این رو نخسین کتابش را شروع به نوشتن کرد.در واقع او احساس کرد که سفرهای او به دور دنیا می تواند حرف هایی داشته باشد که مردم
را به وجد بیاورد و تجربیاتی را به آن ها منتقل کند که بهترین تجربیات برای زندگی آن ها باشد.
از این رو نخستین کتاب خود با نام ” راه آهن سیبری پیما ” را منتشر کرد. چندی نگذشت که کتاب دخترک فرانسوی را نیز به رشته کارهایش
اضافه کرد و این گونه بود که نخستین کتاب هایش را به بازار کتاب روانه کرد.
شاید مهم ترین درسی که وی در این باب به ما می دهد ، ذکر این نکته است که :
” برای نویسنده شدن ، حتما نباید انسان بزرگی بود و یا تحصیلات عالیه داشت. برای نویسنده شدن باید تنها یک شوق درونی داشت. هر آدمی ماجرایی در زندگی را تجربه کرده است که ارزش بازگو کردن دارد. فرقی نمی کند ، یک سفر باشد یا یک موفقیت بزرگ. هر چیزی که در این دنیا ، برای انسان ها شوقی در دل ایجاد کند ، ارزش آن را دارد که برای دیگران به رشته ی تحریر در بیاید. من احساس کردم که زندگی ام بهترین تجربه ی من بوده است و آن را وارد کتاب هایم کردم. ” .
بلز ساندرار پس از مدتی ، از بازرگان جدا شد و به حومه ی پاریس رفت. در حومه ی پاریس که بود ، تصمیم گرفت که کاری نو را تجربه کند و
از این رو به پرورش زنبور عسل مشغول شد و سعی کرد که از این راه کمی از مخارج زندگی و شور و هیجان آن را تقلیل دهد.
اما بعد ، باز هم نتوانست یک جا بند شود و تصمیم گرفت که بدون هیچ هدفی دوباره سفرهایش را شروع کند.
بلز ساندرار ابتدا به بروکسل و سپس به لندن رفت ، اما اتفاقی برای او افتاد که باعث شد وی به طبع شاعری خود پی ببرد.
در جریان یکی از سفرهایش ، در نیویورک ، شبی سخت را پشت سر گذراند.
در آن شب سخت که از فرط تشنگی و گشنگی جان برایش نمانده بود ، شروع به سرایش منطومه ای بلند کرد. این امر آغازگر نشر کتاب های شعر او بود.
بنا به آنچه که خودش در باب شعر پردازی هایش می گوید :
” شعر در من بوجود می آید. هیچگاه اینطور نبوده است که بخواهم شعری بگویم. گویی شوقی در درون من شعری بوجود می آورد. هر گاه شعری در من رسوخ کند ، پایش می نشینم تا تمام شود. درست مانند آن شب سخت در نیویورک که بزرگترین منظومه ام را یک شب تا صبح سرودم. ” .
بلز انسانی پر شور بود. سراسر زندگی اش را سعی بر آن داشت که به درک اتفاقات جهان و کشف رازهای هستی بگذارند.
او تقریبا تمام دنیا را پشت سر گذاشته است و ذره ذره ی آن را تبدیل به شعر و کتاب خاطرات کرده است.
او یکی از بزرگترین نویسندگانی است که بر روی مکتب کلاسیسم و ناتورالیسم تاثیر گذاشته است. وی در نهایت ، به تاریخ ۲۱ ژانویه ی ۱۹۶۱ در پاریس دیده از جهان فرو بست.
آثار بلز ساندرار
- عید فصیح در نیویورک
- راه آهن سیبری پیما
- دخترک فرانسوی
- ماجرای هفت عموی من
- پایان دنیا
- طلا
- اعتراف دان یاک
- سرگذشت های واقعی
- قصه های کوچک زنگیان برای کودکان سفید پوست
مروری بر آثار بلز ساندرار
در ادامه بخشی از شعرهای بلز ساندرار را با هم مطالعه می کنیم :
مردم در کوچه فرار میکنند، غوغا کنان، از خواب جسته
میدوند تا به زیرزمین های مجاور که پر از بوی شوره و باروت است پناه ببرند
اتومبیل بنفش شهربانی با اتومبیل سرخ آتش نشانی روبرو میشود
هر دو جادوئی و چابک و وحشی و نوازشگر و ماده پلنگ مثل شهاب ثاقب
آژیرها صدا میکنند و ساکت میشوند. غوغا شدید میشود.
آنجا دیوانه کننده است.
عوعو، تق تق و سکوت سنگین
بعد، صدای افتادن تیز و خفۀ موشکها
افتادن میلیونها خروار. برق. آتش. دود. شعله.
شاید این مطالب رو هم در حوزه نویسندگی دوست داشته باشید
آموزش نویسندگی
صد رمان برتر جهان
تبلیغ نویسی
نامه عاشقانه
دریافت شابک
انشانویسی
خاطره نویسی
قصه کودکانه
چاپ کتاب
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.